کربلا، از اشک تا حماسه

نویسنده


اشاره

جنبش کربلا نهضتی برای احیای احکام دین، زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزین‌کردن حکومتی علوی به جای نظام اموی، پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه بوده است. در طول تاریخ تشیع، اصولاً دو نوع نگرش در برخورد با این حادثه‏ وجود داشته است؛ یکی برداشتی صوفیانه و عاطفی و دوم نگرشی که آن را جنبشی سیاسی دانسته است. در هر زمان نیز، بر حسب شرایط یکی از این بینش‏ها غلبه داشته است؛ اما سؤال این‌جاست که منشأ هر یک از این دو برداشت از حادثه‏ی کربلا چه بوده و کدام یک در میان شیعه قوت بیش‌تری داشته است؟ در زیر، ضمن بررسی زمینه‏های رشدِ برداشت عاطفی، میزان اثرگذاری هر یک از آن‏ها در برداشت سیاسی ارزیابی می‏شود.

بُعد عاطفی و سیاسی کربلا: تضاد یا ترادف

 یکی از جنبه‏های حادثه‏ی کربلا، بعد عاطفی آن است. کربلا به دلیل وضعیت خاص خود در به شهادت رسیدن خونبار بیش از شانزده تن از خاندان رسالت، زخمی عمیق و پردامنه در قلب جامعه‏ی شیعه ایجاد کرد. با نگاهی به آن‌چه در احادیث امامان درباره‏ی اقامه‏ی عزا و زیارت مرقد امام حسین(ع) وارد شده، می‏توان دریافت که به سرعت بعد عاطفی کربلا جای خود را در جامعه‏ی شیعه باز کرد. به مرور، عزاداری سالانه آغاز شد و ادبیات شیعی، ادبیاتی مبتنی بر مرثیه شد. با گذشت زمان، گریه‌کردن و نه ارشاد یا آگاهی‏یابی سیاسی، تنها هدف از کل یاد و خاطره‏ی مجاهدت امام حسین(ع) شناخته شد. این نکته مسلم است که پرداختن به جنبه‏های عاطفی می‏تواند به‌طور غیرمستقیم خاطره‏ی یک حادثه را زنده کند و به نحوی بار سیاسی آن را انتقال دهد؛ اما باید توجه داشت که با چنین پرداختی، برداشت مستقیم سیاسی از حادثه، آن‌چنان که بتواند به‌صورت الگویی قابل‌تکرار دربیاید، نمی‏توان داشت.

حکمت شهادت امام چه بود؟

اساساً حکمت شهادت امام حسین(ع) چه بوده است؟ آیا این شهادت شهادتی سیاسی است یا معنوی؟ اولین پاسخی که این امر در ظاهر می‏توانست داشته باشد و راه را برای دورشدن از حوزه‏ی سیاست فراهم کند، این بود که اساساً خداوند امام حسین(ع) و یارانش را به این مصایب گرفتار کرد تا در بهشت جایگاه والاتری داشته باشند. تعبیر «انَّ اللهَ شاءَ اَن یَراکَ قَتیلاً» می‏تواند کسانی را به این هدایت کرده باشد که امام حسین(ع) و یارانش برای خودشان شهید شدند؛ یعنی چون عزیز بودند و خداوند دوست‌شان داشت، آنان را به سوی خود طلبید. ممکن است این مسئله در حقیقت منافات با اهداف سیاسی نداشته باشد؛ اما در ظاهر مروج آن است که کربلا نه یک حادثه‏ی سیاسی، بلکه یک رخداد معنوی و شخصی بوده است؛ در حالی که برداشت سیاسی از کربلا ما را به این جهت رهنمون می‏کند که کربلا را صرفاً یک قضیه‌ی شخصی در نظر نگیریم.

 به اعتقاد استاد شهیدمطهری: «یکی از اموری که موجب می‏شود داستان کربلا از مسیر خود منحرف گردد و از استفاده و بهره‌برداری عامه‏ی مردم خارج شود، این است که حرکت سیدالشهدا را یک قضیه‏ی شخصی در نظر می‏گیرند و آن‌چه به این برداشت دامن می‏زند، افراط در برداشت‏های صوفیانه و معنوی است. هر اندازه در این زمینه خیال‏بافی بیش‌تر شود و از جن، ملک، خواب و دستورهای خصوصی زیاد گفته شود، این نهضت را بی‏مصرف‏تر می‏کند. آری اقدام امام حسین(ع) نه براساس یک دستور خصوصی، بلکه منطق شهدا و فداکاران بوده و در سرتاسر عالم قابل‌تکرار است. امام، انسان مافوق است، نه مافوق انسان؛ به همین دلیل می‏تواند سرمشق بشود؛ چه اگر مافوق انسان می‏بود، به هیچ وجه سرمشق نبود (مطهری، ج 3، ص 86 ـ  84 و 292).»

برداشت شیعه از مشی سیاسی امامان

امامان شیعه، بنا به ضرورتی که تشخیص می‏دادند و یکی از دلایل آن جمعیت محدود شیعیان بود، حرکت خود را بیش‌تر بر پایه‏ی روشی به ظاهر آرام و مسالمت‌جویانه قرار دادند؛ هرچند این به معنای پذیرش مشروعیت حکومت وقت نبود و حتی به این معنا هم نبود که امامان حقانیت خود را برای پست امامت رسمی و سیاسی جامعه انکار می‏‏کردند؛ بلکه صرفاً به این معنا بود که اقدام نظامی و انقلابی خاصی نداشتند؛ اما این نوع جداشدن امامان از رهبری سیاسی شیعه، کم‏کم سبب شد تا ولایت با برداشت‏های نادرست و ظاهربینانه به جای کاربرد در حوزه‏ی سیاست، در حوزه‏ی ماوراء طبیعت کاربرد یابد و شیعه در اندیشه‏ی ظهور امام غایب، لزومی به مداخله در کار سیاست نبیند.

به سوی برداشت سیاسی

 در انقلاب اسلامی با رهبری حضرت امام خمینی q ، برداشت سیاسی از عاشورا تقویت یافت و امام در مقاطع مختلف در این‏باره سخن گفتند. ایشان در تعریف سیاست، برخلاف آن‏چه اغلب سیاست‌مداران جهان آن را معادل با مکر، حیله و فریب‌کاری می‏دانند، اندیشه‏ی دیگری داشته و می‏فرمایند: «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و این‏ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاح‏شان است؛ صلاح ملت و صلاح افراد است. این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی‏توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آن‏ها به علمای بیدار اسلام (صحیفه‌ی نور، ج 13، ص 218).»

مجلس عزا فقط این نیست که گریه کنند!

در فضای فرهنگی قبل از انقلاب، به دلیل همه‏ی عواملی که در بالا ذکر شد، دیدگاه‏ها به نهضت عاشورا، توجه بیش‌تر به اجر و پاداش معنوی بدون درک صحیح از فلسفه‏ی سیاسی بود. به قول یکی از نویسندگان: «افسوس که شیعه بیش‌تر بر مصائب عاشورا گریست و کم‌تر در مسائل عاشورا اندیشید. شیعه عاشورا را نگه داشت؛ لیکن درست نشناساند. آفرین بر او که نگه داشت و دریغا از او که نشناساند! (قیام جاودانه، ص 78)» در چنین فضایی، که باعث شده بود برخی مراسم عاشورا و عزاداری امام حسین(ع) را سبب ضعف روحی می‏دانستند، امام می‏فرمایند: «مسئله تباکی نیست؛ مسئله سیاسی است (صحیفه‌ی نور، ج 8، ص 26)... مجلس عزا نه برای این است که گریه بکنند و اجر ببرند. البته برای این هم هست، بلکه مهم آن جنبه‌ی سیاسی است و ائمه‏ی ما در صدر اسلام نقشه‏اش را کشیده‏اند که تا آخر باشد.» و باز در جای دیگر می‏فرماید: «این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا؛ نه سیدالشهدا احتیاج به این گریه‏ها دارد و نه این گریه خودش فی‌نفسه کاری از آن برمی‏آید؛ جنبه‏ی سیاسی این مجالس بالاتر از همه‏ی جنبه‏های دیگری است که هست (صحیفه‌ی نور، ج 13، ص 153).»

بالاترین هدف: اقامه‌ی معروف و نابودی منکر

امام خمینی تمام ابعاد نهضت امام حسین(ع) را حرکتی کاملاً سیاسی می‏دانست و می‏فرمود: «وقتی که حضرت سیدالشهدا آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، یک حرکت سیاسی بزرگی بود. تمام حرکات حضرت حرکات سیاسی بود؛ اسلامی ـ سیاسی و این حرکت اسلامی ـ سیاسی بود که بنی‏امیه را از بین برد و اگر این حرکت نبود، اسلام پایمال شده بود (صحیفه‌ی نور، ج 18، ص 140).»

ایشان بالاترین هدف سیاسی این قیام را مبارزه با ظلم و ایجاد یک حکومت اسلامی می‏دانست و می‏فرمود: «سیدالشهدا همه‏ی عمرش و همه‏ی زندگی‌اش را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از مفاسدی که حکومت‏ها در دنیا ایجاد کردند، صرف کرد و تمام زندگی‌اش را صرف این کرد که حکومت جور بسته بشود و از بین برود. معروف در کار باشد و منکرات از بین برود. انگیزه این بوده که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد. انحرافات، همه از منکرات است. غیر خط مستقیم توحید هر چه هست، منکرات است. این باید از بین برود و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم، باید ببینیم ایشان چه وضعی در زندگی داشت، قیامش و انگیزه‏اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود، مِن جمله قضیه‏ی حکومت جور (فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص 33 -  38).»

نهضت خمینی q ، ادامه‌ی نهضت حسینی(ع)

امام خمینی خطوط کلی انقلاب اسلامی را براساس نهضت حسینی ترسیم کرد و فرمود: «اگر قیام حضرت سیدالشهدا نبود، ما هم امروز نمی‏توانستیم پیروز شویم (صحیفه‌ی نور، ج 17، ص 60).» و تا آن‏جا پیش رفت، شیعه را که تا آن زمان تنها منتظرانی خمود و بی‏تحرک بودند، با بهره‏گیری از این الگو مؤظف به مبارزه با ظلم و ستم و آماده‏سازی جهان برای ظهور حضرت مهدی(عج) دانست و فرمود: «ارزش دارد انسان در مقابل ظلم و ستم بایستد، مشتش را گره کند، توی دهنش بزند و نگذارد این قدر ظلم زیاد شود. ما تکلیف داریم، این طور نیست حالا که ما منتظر ظهور امام زمان k هستیم؛ پس دیگر بنشینیم در خانه و تسبیح در دست بگیریم و بگوییم عجّل علی فرجه، عجّل با کار شما تعجیل می‏شود؟ شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او (صحیفه‌ی نور، ج 20، ص 198).» امروز که به فضل خدا، ماییم وارث تمامی زحمات و فداکار‏هایی که از زمان ائمه f به بعد و در طول تاریخ تشیع، برای برپایی یک حکومت اسلامی کشیده شده است، بر تک تک ماست که با حفظ و حراست از آن، زمینه‌ساز جهانی‌شدن آن گردیم.

 

منابع:

1. پایگاه اطلاع‌رسانی اندیشه‌ی امام خمینی؛ امام خمینی و احیای نگرش سیاسی به عاشورا.

2. فرهنگ عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، تهران: مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

3. صحیفه‌ی نور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

4. مطهری، مرتضی (1365)؛ حماسه‌ی حسینی، قم: صدرا.