اسم کتاب و مطالعه که می‌آید، سریع به یاد روزهای مدرسه و نصیحت‌های معلمان که «کتاب دوست ماست» می‌افتم و بعد هم کلی آمار و ارقام که در طی سال درباره‌ی سرانه‌ی مطالعه اعلام می‌شود و هیچ‌گاه هم نفهمیدیم خب این سرانه را براساس کدام ملاک و معیاری اعلام می‌کنند، از روی ساعات مطالعه، تعداد صفحه‌های مطالعه‌شده یا... .

وقتی راجع به کتاب و مطالعه‌ی آن فکر می‌کنم و قرار است بنویسم، دوست دارم اندازه و چگونگی ارتباط و مطالعه را از افراد مختلف بشنوم...

«مائده. م» سی‌ساله، ساکن اهواز و متأهل است. او می‌گوید: «از زمانی که ازدواج کردم، به‌ویژه پس از مادرشدن، دیگر خیلی کم مطالعه می‌کنم. قبلاً، در دوران تحصیل بسیار مطالعه می‌کردم؛ چه کتاب‌های تحصیلی و چه روان‌شناسی و رمان‌هایی که به آن‌ها علاقه داشتم!»

«بهاره» ساکن اصفهان که یک دختر چهارساله دارد، کارمند است و می‌گوید: «کتاب خیلی دوست دارم؛ به‌ویژه رمان‌های نویسندگان بزرگ جهان را...؛ اما با وجود مشغله‌هایم و داشتن یک بچه‌ی چهارساله، واقعاً در شبانه‌روز برایم وقت مطالعه نمی‌ماند.»

«بهاره» و «مائده» حق دارند؛ اما من هنوز هم نمی‌دانم اگر کتاب همان یار مهربانی است که در بچگی گفتند، پس چگونه می‌توان آن را به‌راحتی از معادله‌های زندگی حذف کرد. این جدایی، گویی همان‌قدر غیرممکن است که جدایی از آب و خوراک... مگر این‌که جایی از معادله‌ها لنگ بزند!

«فاطمه باقرزاده» بیست‌ساله و دانشجوست. او معتقد است جای کتاب را هیچ چیزی پرنمی‌کند؛ هرچند این فضاهای مجازی و مشغله‌های کاذب تمام زندگی ما را پرکرده باشند. او به کتب هنری علاقه‌ی زیادی دارد و می‌گوید: «با وجود علاقه‌ام به هنر، اگر کتاب خوبی در زمینه‌های دیگر هم به دستم برسد، آن را می‌خوانم. من زمان مشخصی برای خواندن کتاب ندارم! گاهی در یک روز چندین ساعت مطالعه می‌کنم و گاهی یکی ـ دو هفته یک ساعت هم مطالعه نمی‌کنم.»

برعکس او، «فائزه» 25ساله و کارشناس زبان انگلیسی، معتقد است از زمانی که محیط‌های مجازی رونق‌یافته، تبادل اطلاعات و مطالعه بیش‌تر شده است. او می‌گوید: «من یک کتاب‌خانه‌ی مجازی در گوشی همراهم دارم و بسیاری از کتاب‌ها را، زمان‌هایی که در مسیرهای مختلف در رفت‌وآمدم یا زمان‌هایی که در جایی بیکار نشسته‌ام می‌خوانم. حمل کتاب در این‌جور مواقع بسیار سخت است.» او نیز زمان خاصی برای مطالعه ندارد؛ ولی به‌صورت مستمر مطالعه می‌کند و معتقد است یکی از لذت‌بخش‌ترین کارها مطالعه است. او به کتاب‌های تخصصی رشته‌اش علاقه‌ی زیادی دارد و بیش‌تر هم کتاب‌هایی را می‌خواند که به زبان انگلیسی است.

به این فکر می‌کنم که آدم‌ها همان اندازه که سلایق‌شان متفاوت است، دیدگاه‌های‌شان هم درباره‌ی یک موضوع خاص مثل مطالعه متفاوت است. درستی دیدگاه‌ها را هم نمی‌توان قضاوت کرد. آدم‌ها با توجه به موقعیت‌شان از یک موضوع برداشت متفاوت دارند؛ مثلاً «طراوت»، 22ساله و دانشجوی معماری است. بسیار به اشعار «فروغ فرخزاد» و «فریدون مشیری» علاقه دارد. او می‌گوید: «قبلاً خیلی کتاب می‌خواندم؛ اما از وقتی اینترنت هست، دیگر اصلاً کتاب نمی‌خوانم، به صفحات مجازی شعرا و نویسندگان می‌روم، کارهای‌شان را می‌خوانم و از بین آن‌ها به کارهای «علیرضا آذر»، «طاهره خنیا» و «کردبچه» علاقه دارم. هرازگاهی هم اگر سراغ کتابی بروم، کتاب‌های تخصصی رشته‌ام است.»

«زهرا صادقی» دانشجو و 23ساله است. به کتاب‌های علمی ـ تخیلی علاقه‌ی زیادی دارد و می‌گوید: «در بین کارهای ادبی به شعر شاعران معاصر و نوپردازان علاقه‌مندم. البته زمان زیادی را به مطالعه اختصاص نمی‌دهم و بیش‌تر مواقعی که دلم گرفته باشد شعر می‌خوانم یا این‌که اطرافیان رمان خوبی را داشته باشند و آن را برای خواندن توصیه کنند.»

«سارا» هم که دختر پرجنب‌وجوش و خنده‌رویی است، می‌گوید: «از انواع کتاب به رمان علاقه‌ی بیش‌تری دارم و بیش‌تر رمان‌هایی که ریشه‌ی فلسفی دارند. سعی می‌کنم کتاب‌های خوب نویسندگان معروف جهان را بخوانم. بیش‌تر در تابستان مطالعه می‌کنم و در بین انواع ادبی کم‌تر سراغ کتاب شعر می‌روم.»

نوع علایق کسانی که با آن‌ها گفت‌وگو می‌کنم برایم جالب است و مطمئنن هر کدام هم دلایل محکمه‌پسند خودشان را برای انتخاب‌های‌شان دارند. احساس می‌کنم کتاب با خودش دلایل زیادی دارد برای بازکردن برگه‌هایش. از اجبارهای درسی گرفته تا دلی که ابری است!

«پریسا رضایی» 22ساله و متأهل است. خودش گاه‌گاهی شعر می‌سُراید و به کتاب علاقه‌ی زیادی دارد. او می‌گوید: «بدون تعصب به اسم شاعری خاص شعرهایی را دوست دارم که شاعر در آن‌ها به هر دری می‌زند تا منظورش را در بیت‌آرایه‌های مختلف ادبی و نه به‌طور صریح بیان کند. کتاب شعر خیلی می‌خوانم، به رمان هم علاقه‌ی زیادی دارم و بیش‌تر از شعرا و نویسندگان معاصر می‌خوانم.»

«زینب بابایی» دانشجوی گرافیک است و می‌گوید: «با این‌که رشته‌ام هنری است، به کتاب‌های هنری، شعر و ادبیات علاقه‌ی چندانی ندارم. اگر هم بخوانم کتاب‌های مرتبط با رشته‌ام را می‌خوانم. من بیش‌تر وقتم صرف انجام کارهای مختلف هنری می‌شود.» «سارا محمدی» هم اهل شهر نیست و می‌گوید: «رمان‌های خارجی و داخلی، به‌ویژه کارهای مربوط به دوران‌های گذشته را دوست دارم و مستمر می‌خوانم. روزی یک تا دو ساعت را به مطالعه اختصاص می‌دهم. اگر وقتم آزاد باشد، در ایام تعطیل تا چهار ساعت هم مطالعه می‌کنم.»

«مهسا شریفی» با هیجان و اشتیاق از کتاب می‌گوید: «شعرکم‌تر می‌خوانم؛ اما همان چند کتاب شعری را که دارم، شاید صد بار خوانده‌ام! رمان اما زیاد می‌خوانم، آثار معروف ایران و جهان را... روزی چهار ساعت شاید هم بیش‌تر! مادرم گاهی می‌گوید کور می‌شوی با این همه نگاه‌کردن به صفحه‌های کتاب!»

***

خانم «سهیلا چراغی» کارشناس کتاب‌داری و آموزگار که چند سالی هم در کتاب‌خانه‌ها در تماس با اهالی کتاب و مطالعه است، می‌گوید: «نمی‌توان به‌طور مشخص سرانه‌ای را برای مطالعه در نظر گرفت؛ ولی دانشجویان معمولاً مطالعه‌ی بیش‌تری دارند، به‌ویژه در زمینه‌ی کتاب‌های درسی و ایام امتحانات. در بین خانم‌ها، در سنین خاصی و با توجه به موقعیت آن‌ها کتاب‌هایی مثل روان‌شناسی کودک، روان‌شناسی نوجوانی و بلوغ طرف‌دار دارد. از این بین خانم‌هایی که به رمان علاقه دارند، رمان‌هایی که به واقعیت نزدیک‌اند کم نیستند. این دسته معمولاً سراغ رمان‌های نویسندگان بزرگ غیرایرانی می‌روند و از بین نویسندگان ایرانی به چند نفر علاقه‌ی بیش‌تری نشان می‌دهند.»

وی با اشاره به سال‌هایی که به‌طور مستقیم و بی‌واسطه در تماس با افراد مراجعه‌کننده به کتاب‌خانه‌ها بوده است، می‌گوید: «با گذر زمان، افراد علاقه‌مند به کتاب بیش‌تر شده‌اند و گاهی بوده‌اند کسانی که سفارش می‌کردند برای نگه‌داری کتابی خاص تا بتوانند آن را مطالعه کنند. البته در ایام امتحان‌ها، معمولاً کتاب‌خانه‌ها شلوغ‌ترند و مطالعه با محوریت مضمون‌های درسی بسیار رونق می‌گیرد. مراجعان به کتاب‌خانه‌ها، افراد دارای بازه‌ی سنی مختلف هستند؛ اما معمولاً جوانان بالای بیست سال تا نهایت خانم‌های 45ساله مراجعه می‌کنند. معمولاً عده‌ای هم که با سنین بالا مراجعه می‌کنند، برای فرزندان‌شان کتاب می‌گیرند.»

حرف‌های خانم «چراغی» تلنگری است تا یاد تمام شب‌های بی‌خوابی امتحان و خواندن‌ها بیفتم؛ یاد تب و تاب کنکور درکتاب‌خانه. من که آن همه جنون واژه در کودکی با خود داشتم و دنیای واژه‌های رنگین لابه‌لای کتاب‌ها را انگار جایی بین روزمرگی‌ها جا گذاشته‌ام!

***

«علی حسنوند» کارشناس ارشد کتاب‌داری و اطلاع‌رسانی و مدیر کتاب‌خانه‌های حوزوی سراسر کشور است. او مدرس انجمن کتاب‌داری ایران برای آموزش به کتاب‌داران بیش از سیزده استان کشور، از جمله: تهران، البرز، هرمزگان، مرکزی، قم، اصفهان و... بوده است و سابقه‌ی فعالیت‌های مختلفی را، از جمله: فهرست‌نویسی کتاب‌خانه‌های عمومی استان قم، مسئولیت کتاب‌خانه‌ی شهرک مهدیه‌ی استان قم، کارمند کتاب‌خانه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای قم و... در کارنامه‌ی خود دارد.

وی می‌گوید: «خانم‌ها معمولاً در تمامی زمینه‌ها از آقایان مطالعه‌ی بیش‌تری دارند و از محیطی مثل کتاب‌خانه استفاده‌ی بیش‌تری می‌کنند. در بین خانم‌ها، گرایش به رمان بیش‌تر از انواع دیگر است و خیلی کم نام نویسنده برای‌شان اهمیت می‌یابد. بیش‌تر کسانی که به‌صورت تخصصی خواندن کتاب را دنبال می‌کنند با نویسندگان آشنا هستند و نام نویسنده را جویا می‌شوند.»

آقای «حسنوند» با اشاره به بیش‌ترشدن و دسترسی آسان‌تر و بهتر به کتاب و مراجع مختلف، می‌گوید: «میزان مطالعه در این سال‌ها روبه‌رشد بوده و هرچه به جلو می‌رویم، با وجود دسترسی بهتر، امکانات بیش‌تر و حضور کتاب‌خانه‌های دیجیتال، مطالعه در بین افراد جامعه افزایش یافته است.» او با اشاره به این موضوع که اکثر افرادی که ساعات مطالعه‌ی خوبی دارند و در محیطی مثل کتاب‌خانه حاضر می‌شوند، جوانان هستند اضافه می‌کند: «بیش‌تر مراجعان در بازه‌ی سنی 25 تا 35 سال قرار دارند!»

                                                    ***

خیره به سنگ‌فرش‌های پیاده‌روی زیر پایم، حس می‌کنم نیازی به سرانه، گزارش، اعداد و ارقام اعلام‌شده و نشده، و درست و غلط آن‌ها نیست. هر کدام به خودمان و اطراف‌مان نگاهی کوتاه هم بیندازیم، بهتر از هر کسی می‌توانیم قضاوت کنیم، دوستی‌مان با کتاب چگونه است؟ کتاب خوب، هم‌زبان و دوست بی‌رقیبی است و می‌دانم اگر طعم هم‌نشینی با آن را بچشیم، از خود جدایش نمی‌کنیم! فکر می‌کنم هرچه هم این مجازی‌ها پررنگ شوند، هیچ‌چیز لذت‌بخش‌تر از ورق‌زدن صفحه‌های کاغذی کتاب نیست؛ همراه با فنجان چایی که در میان سطرهایش می‌نوشی و احساس می‌کنی دنیایی از زیبایی‌ها را در دستانت داری!

حالا دوست دارم مثل دخترکی ده‌ساله تمام این راه را کودکانه بدوم و بلند بخوانم: «من یار مهربانم، دانا و خوش‌بیانم
دارم سخن فراوان...»