نویسنده

سرطان آسیب‌های اجتماعی با سرعت سلولهاى خانواده را فلج مىکند

 مواد مخدر هر روز و هر روز گل‏هاى بسیارى را در کنج خانه‏ها پژمرده مى‏کند و گاه آنان را از گوشه‌ی خانه‏ها به وسط خیابان پرتاب مى‏کند. اعتیاد، شایع‏ترین آسیب اجتماعى در ایران است و پس از آن، معضل کودکان خیابانى، روسپى‏گرى، خودکشى، خشونت، تکدى‏گرى، سرقت و پدیده‌ی دختران فرارى مهم‏ترین آسیب‏هاى اجتماعى هستند که زنان بزه‌کار درگیر آن می‌شوند؛ اما فرار از که؟ فرار براى چه؟ فرار به کجا؟ آرزوى یک دختر فرارى از باد هوا هم سبک‏تر است. او به امید رهایى از چارچوب تنگ خانه مى‏گریزد. از آزارهاى جسمى و جنسى اطرافیان و گاه حتى والدین، فرار مى‏کند و خود را در خیابان مى‏یابد؛ خیابانى که هر چه مى‏رود، به آرزوهایش نمى‏رسد؛ بلکه روزبه‌روز از خانه‌ی آمالش هم دورتر مى‏شود و آسیب‌های اجتماعی مختلفی او را فلج می‌کند. دختران و زنان جوان از خانه مى‏گریزند و انگیزه‌ی این گریز، اغلب وقتى به اوج خود مى‏رسد که خانه به یک محیط ناامن عاطفى بدل‌مى‏شود و دختر راهى نمى‏بیند جز این‌که با فرار، خود را از خانه‏اى پر از تنش و تشنج برهاند. این رهیدن، سرآغاز لغزیدن در سرابى است که بیرون از خانه، براى او دهان گشوده است؛ سرابى که در خیابان‏هاى شهر گسترده است و چشمک‏زنان، دختران ناآگاه را به سوى خود مى‏خواند. رفتن در پى سراب همان و غلتیدن در چاه تباهى همان! از آن‌جایى که دختران بیش‌تر از پسران در پدیده‌ی فرار ضربه‏پذیر هستند و زودتر از آنان مجبور مى‏شوند براى گذران زندگى جدید خویش، به کارهاى غیراخلاقى و انواع جرم‏ها روى بیاورند، به محض رهاشدن در جامعه، هر فرد فرصت‏طلبى به‌گونه‏اى از جسم و روح‏شان بهره می‌برد. دختران به خیال خود از ناملایمت‌های زندگى خانوادگى مى‏گریزند؛ ولى نمى‏دانند هیچ‌جا براى دختر، بودن در کنار خانواده نمى‏شود.

یک دختر، احتیاج دارد بیش‌تر فکر کند و خودش را باور داشته باشد؛ وقتى با مشکلى روبه‏رو مى‏شود، قدرت تصمیم‏گیرى و مبارزه با مشکل‌ها را داشته باشد و در ضمن، از خانواده‏اش کمک بگیرد. نقش جلسه‌ها، کلاس‏هاى مشاوره و آموزش نیز برای حق و حقوق همسر و فرزند، از جمله مواردى است که خانواده‏ها باید به آن اهمیت بسیارى بدهند تا کم‌تر با معضلى چون فرار فرزندان‏شان از خانه و از خودشان مواجه شوند. وقتى والدین متوجه شدند که رفتار فرزندشان، در مقایسه با گذشته تغییر کرده یا دچار مشکل‌های دیگرى شده است، باید باب گفت‌وگو با او را بگشایند تا مشکلى کوچک، به مشکل‌های بزرگ‏تر بدل‌نشود. هر جامعه‏اى با توجه به شرایط متغیر خود، هر روز با پدیده‏هاى نوظهور مثبت و منفىِ بسیارى درگیر است. فرار نوجوانان از خانه نیز یکى از همان پدیده‏هایى است که در حوزه‌ی آسیب‏هاى اجتماعى، خانواده‏هاى ایرانى را تهدید مى‏کند و راه مبارزه با آن، هر چند مشکل؛ اما غیرممکن نیست. اگر والدین با درک متقابل از فرزندشان، راه درست زندگى‌کردن و مقیدبودن به تعالیم اسلامى را به وی آموزش دهند، به‌یقین نوجوان با وجود تمایل‌های سرکش و غرایز خاص مقتضاى سنش، خواهد توانست خودش را قانع کند که مبارزه با مشکل‌ها، بهتر از فرار است. وقتی والدینى نه خودشان به اخلاق‌ها پاى‏بند هستند و نه این پاى‏بندى را به فرزندشان آموزش داده‏اند، مایه‌ی شگفتى نیست که امروز یا فردا، منتظر خبر هول‌ناک فرار فرزندشان از خانه باشند یا شاهد فرار او از خود، با روی‌آوردن به مواد روان‌گردان.

وقتى دختری خودش را در خانه، اضافى مى‏داند و حس مى‏کند کسى او را دوست ندارد یا به خواسته‏هاى وى توجهى نمى‏کند، به خیال خود با فرار از خانه، مى‏اندیشد دیگرانى در بیرون دیوارهاى خانه، او را درک مى‏کنند و خیلى‌ زود پذیرایش مى‏شوند و شرایط کار و زندگى سالم را براى وى مهیا مى‏کنند! این‌ها خیالى بیش نیست و این وظیفه‌ی والدین است که با تلاش مضاعف خود، بر فرزندان‏شان تسلط کافى داشته باشند تا بتوانند آن‌ها را درست تربیت کنند؛ طورى که حتى اگر دوست فرزندشان خواست از خانه فرار کند، دختر و پسر آن‌ها، راه فرار او را ببندد؛ راهى که با آگاهى‌دادن به نوجوان با وجود شرایط سخت اجتماعى و اقتصادى، به راحتى براى همیشه بسته مى‏شود.

مادر عزیز! پدر گرامی! راه سعادت فرزندان‌تان در گروی درایت شماست. با دختران و پسران خود دوست باشید و مطمئن باشید آن‌ها هم در دوستی کم نخواهند آورد.