نویسنده

گفت‌وگو با دکتر مجید ابهری، متخصص علوم رفتاری و آسیب‌شناس اجتماعی

فرار از خانه، شاید با یک تصمیم اشتباه یا یک لج‌بازی ساده شروع می‌شود؛ اما یک دنیا پشیمانی و حسرت را در دل دخترهای نوجوان و جوانی می‌گذارد که فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند و به امید دست‌یافتن به نداشته‌های‌شان، به همه‌ی داشته‌های‌شان پشت‌پا زده و قید خانه و خانواده را می‌زنند تا شب‌ها را زیر آسمان شهر به صبح برسانند، فارغ از آن‌که در هر کوچه و خیابان شهر، خطری آن‌ها را تهدید می‌کند . از نگاه کارشناسان، پدیده‌ی فرار دختران از خانه، نه‌تنها خود یک آسیب است، بلکه موجب بروز آسیب‌ها و چالش‌های دیگری نیز در جامعه می‌شود. در واقع، دختران فراری، دروازه‌ی ورود جامعه به پدیده‌ی زنان خیابانی هستند؛ پدیده‌ای که نوکِ پیکانش، سلامت جسمی و روانی جوانان را نشانه رفته ‌است. در این باره با دکتر «مجید ابهری» متخصص علوم رفتاری و آسیب‌شناس اجتماعی به گفت‌وگو نشستیم .

* آقای دکتر! چرا دختری تصمیم می‌گیرد از خانه فرار کند؟

مسئله‌ی دختران فراری، آسیبی است که خود نیز آسیب‌های دیگری را در پی دارد. در واقع، دختران فراری در درجه‌ی نخست، می‌توانند منبع اصلیِ تهیه و تأمین زنان خودفروش و کودکان نامشروع باشند. دختران و پسران برای فرار از خانه دلایلی لازم دارند. پسران تا پانزده‌سالگی، اگر بدون اطلاع و هماهنگی والدین از خانه خارج شوند، فراری‌اند و بعد از این سن، دیگر پسر فراری نیستند. در مورد دختران مسئله متفاوت است و هر زمان که دختری بدون اطلاع والدینش، برای مدت طولانی  از منزل خارج شود، دخترفراری است. دلایل فرار دختران، با توجه به تحقیق‌ها و شواهد، عبارت‌اند از: زندگی با نامادری یا ناپدری، مشکل‌های رفتاری در خانواده‌های تک‌والد، بروز مسائل عاطفی و وابستگی‌های فکری به جنس مخالف و فریب‌خوردن از ناحیه‌ی آن‌ها با وعده‌ی ازدواج و گریز از خانه برای رسیدن به اهداف گفته‌شده و تنبیه‌های بدنی یا تهدیدهایی که انجام می‌شود. بعد از امتحان‌های خردادماه، آمار دختران فراری افزایش می‌یابد؛ زیرا برخی از والدین، با تهدید و ارعاب به دختران خود می‌گویند که اگر  معدل آن‌ها به فلان نمره نرسد، مورد تنبیه قرار خواهند گرفت. در پاره‌ای از موارد هم، والدین بدون هیچ‌گونه منطق و دلیل روشنی با ازدواج دخترشان مخالفت می‌کنند. این مخالفت برای والدینی که دلایل روشن و واقعی دارند قابل‌قبول است؛ اما دختر دلایل والدین خود را ضعیف می‌بیند و با مرد مورد علاقه‌ی خود فرار می‌کند؛ بنابراین، ازدواج که یک پیوند فرخنده و میمون است، امکان دارد باعث بروز آسیب‌های مختلفی مانند فرار دختران از خانه شود. از سوی دیگر دختران بدسرپرست، یعنی دخترانی که پدر،  مادر یا هر دوی آن‌ها معتاد یا زندانی هستند و دختران خانواده‌های طلاق که پدر و مادر آن‌ها از یک‌دیگر جدا شده‌اند، می‌توانند مستعد بروز این آسیب باشند.

* در اجتماع چه‌چیزی در انتظار دختران فراری است؟

اگر نیروی انتظامی، فرار از خانه را در 48 ساعت اول وقوع حادثه بررسی کند و فرزندی که بدون اطلاع والدین، از خانه خارج شده، به دست آن‌ها به خانه بازگردانده شود، آسیب‌های بعدی کم‌تر پیش می‌آید؛ اما اگر دختری در دو روز اول فرار، به دست مأموران انتظامی نیفتد، دیده شده که به‌سوی باندهای فساد و خودفروشی کشیده شده و حتی برخی برای کارگری جنسی به خارج از کشور فرستاده می‌شوند.

* فرار دختران، جدای از آسیب‌هایی که برای خودشان دارد، برای اجتماع چه‌قدر آسیب‌زاست؟

فرار دختران آسیب‌هایی جدی برای اجتماع دارد، از جمله: افزایش آمار زنان خودفروش، گسترش بیماری‌های جنسی و اخلاقی در جامعه و وقوع ازدواج‌های غیرمتعارف و غیرمنطقی از طرف دختران فراری برای یافتن سرپناه. بارها دیده شده است که دختری جوان، به ازدواج با مردی هم‌سن پدرِ خود، تن داده است تا تنها سرپناهی داشته باشد. از طرفی خانواده‌ی مرد، بعد از اطلاع از ازدواج مجدد همسر خود، اقدام به جدایی می‌کند یا حداقل دیگر روی آسایش و خوشی نمی‌بیند؛ بنابراین ملاحظه می‌شود دختران فراری به دو  شکل می‌توانند باعث متلاشی‌شدن کانون خانواده شوند: یکی ایفای نقشِ زن در سایه و دیگری ازدواج موقت که باعث مؤاخذه‌ی مرد از سوی همسر اولش می‌شود. آسیب دیگر، تن‌دادن دختران به ازدواج سپید است. برخی دختران فراری، از روی اجبار و به خاطر نداشتن سرپناه و سیرکردن شکم خود، به‌جای اقدام به خودفروشی و حرکت‌های خیابانی، دست به ازدواج سپید می‌زنند؛ یعنی با یک مرد مجرد یا متأهل، با پیوند غیرقانونی و غیرشرعی در یک خانه زندگی می‌کنند که مشکل‌های‌ اخلاقی و ناهنجاری‌های رفتاری را در پی خواهد داشت. عوارضی که فرار دختران برای جامعه دارد، تنها فساد، خودفروشی، متلاشی‌کردن خانواده‌ها و انتقال بیماری‌های پرخطر نیست؛ بلکه  دخترانی که قرار است در آینده در جایگاه یک مادر یا همسر به ایفای نقشی اثرگذار بپردازند، متأسفانه در باتلاق بدنامی و بیماری‌های مختلف سقوط می‌کنند و ممکن است نجات آن‌ها غیرممکن شود! از طرف دیگر، این‌گونه دختران، وقتی به دست باندهای فساد می‌افتند، بسیار دشوار شناسایی شده و به جمع خانواده‌ بازمی‌گردند.

* در بین دلایل فرار دختران به نقش خانواده‌ها نیز اشاره کردید. چه نوع خانواده‌ای، مستعد فرار دختران از خانه است و دیگر این‌که خانواده چگونه می‌تواند در کاهش آسیب‌های فرار، اثرگذار باشد؟

آن‌چه در بین دختران فراری مشهود است، این است که بیش‌تر در خانواده‌های پرجمعیت، والدین دچار اعتیاد و خانواده‌هایی که سرنوشت آن‌ها به طلاق منتهی شده است، زندگی کرده‌اند. به‌طور قطعی نمی‌توان گفت دختران فراری، از خانواده‌های کم‌درآمد یا فقیر هستند. کم‌رنگ‌بودن ارزش‌های اخلاقی در خانواده، ضعف پدر و مادر در انتقال مهارت‌های زندگی، آموزش‌های مدیریت رفتاری و عدم توجه به نیازهای روحی و عاطفی دختران در دوران بلوغ و قبل از آن، باعث می‌شود دختران فراری از خانواده‌های با وضعیت مالیِ مناسب هم باشند. در خانواده‌هایی که نظارت بر رفتار نوجوانان پایین و قواعد و انتظارها سخت یا نامشخص است، فرار دختران بیش‌تر است . برخی دختران نیز، بعد از شناسایی و جمع‌آوری، از بازگشت به خانه امتناع می‌کنند و دلایل آن‌ها این است که والدین آن‌ها را می‌کشند، تنبیه‌های بدنی شدید کرده یا این‌که مجبور به ازدواج می‌کنند؛ به همین خاطر، با توجه به نقش بااهمیت خانواده‌ها در کاهش آسیب‌های فرار، باید اطلاع‌رسانیِ بیش‌تری به خانواده‌ها انجام شود.

* چگونه می‌توان دخترانی را که به هر دلیلی از خانه فرار کرده‌اند، از سقوط در باندهای فساد نجات داد؟

اول این‌که ضمن جمع‌آوری، طبقه‌بندی و سامان‌دهی آن‌ها، تحت بازپروری رفتاری و آموزش‌های فنی و حرفه‌ای قرار گیرند. برخی از این دختران ممکن است در ابتدای فرار از خانه، خودکشی کنند یا به دام قاچاق‌فروشان مواد مخدر بیفتند. نجات و بازپروری آن‌ها می‌تواند باعث برگشت این نوع از دختران به زندگی عادی شود. بعد از آموزش و بازپروری، می‌توان از آن‌ها در جایگاه‌های مناسبی استفاده کرد. متأسفانه بسیاری از خانواده‌ها از قبول دختران خود بعد از فرار امتناع می‌کنند که این نیز یکی از معضل‌هاست! کودکان نامشروع نیز از عوارض  اصلی فرار دختران است که متأسفانه در این زمینه نیز اقدام‌های چشم‌گیری انجام نشده است!

* بیش‌تر این دختران چندساله هستند؟

از آن‌جا که مسئولیت شکل‌گیری اولین مرکز جمع‌آوری و نگه‌داری دختران فراری را بر ‌عهده داشته‌ام، می‌توانم بگویم که بیش‌تر این دختران، تا حدود 90 درصد، در مقطع 14 تا 25سال هستند.

* این مقطع، شامل دوران تحصیل این افراد است. نقش مدارس و آموزش و پرورش را در کاهش این آسیب اجتماعی چگونه می‌بینید؟

متأسفانه نظام آموزش و پروش فقط براساس انتقال محفوظ‌های غیرضروری تشکیل شده است! دروسی به دختران و پسران در مدارس آموخته می‌شود که از لحاظ اجتماعی هیچ سودی برای آن‌ها ندارد؛ یا حداقل بسیار کم‌رنگ است. ضعف آموزش مهارت‌های زندگی و مدیریت کنترل رفتار در آموزش و پروش، در کنار بی‌مسئولیتیِ والدین در برابر فرزندان، از دلایل فرهنگی و اجتماعی فرار دختران است که باید سیاست‌گذاری‌هایی انجام شود. در واقع، نقش مدارس با توجه به این‌که این افراد پاره‌ای از وقت خود را در آن‌جا به دور از خانواده می‌گذرانند، می‌تواند در  کاهش تصمیم به فرار دختران اثرگذار باشد.

 *راه‌کار شما برای جلوگیری از بروز این آسیب و کاهش آسیب‌های پس از آن چیست؟

متأسفانه جای نهادهایی که باید به موازات نیروی انتظامی فعالیت کنند، خالی است؛ مثل ایجاد خانه‌ها و مراکز امن برای نگه‌داری این افراد! از سوی دیگر، فعالیت‌های فرهنگی و حمایتی برای فرزندان خانواده‌های طلاق یا نوجوانانی که والدین آن‌ها در زندان هستند، انجام مشاوره‌های رفتاری با آن‌ها، حمایت‌های فرهنگی و آموزش مهارت‌های اجتماعی به فرزندان خانواده‌های زن‌سرپرست، با توجه به خلأ عاطفی در این گونه افراد، می‌تواند از جمله قدم‌های اولیه و اصلی در پیش‌گیری‌های فرهنگی و اجتماعی درباره‌ی این فرزندان باشد.

* با تشکر از شما! به نظر می‌رسد بحث دختران فراری پدیده‌ای نیست که به راحتی بتوان از کنار آن گذشت. با طرح علل و عوامل این آسیب اجتماعی می‌توان تا حدی به یاری افرادی رفت که قصد فرار از خانه و کاشانه‌ی خود دارند؛ اما باور این‌که «هیچ‌کجا، خانه‌ی خودِ آدم نمی‌شود» برای‌ کسانی که از خانه فرار می‌کنند، دشوار است .