گزارشی از رهایی از دام دیو اعتیاد
هنگامی که از «اسارت و زندان» سخن میگوییم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد، در اسارت قرارگرفتن جسم و تن خاکی است. در حالیکه زندانهایی هستند که افراد ابتدا به امید «نجات و رهایی» به سوی آن گام برمیدارند؛ غافل از اینکه در مدتزمان کمی نهتنها جسم، بلکه ذهن و روان فرد را هم در اسارت میگیرند. یکی از این زندانها که آزادی فرد را سلب میکند و او را در بندِ خود اسیر میکند، اعتیاد است.
«اعتیاد» واژهای است که بارها آن را شنیدهایم. گزارشها، مقالهها و کتابهای فراوانی در رابطه با این موضوع نوشته شده و همایشها و کنفرانسهای بسیاری تشکیل شده است. محققان در رابطه با آن تحقیق کرده و پزشکان و روانشناسان با تفحص در ابعاد مختلف آن مشغول کارند؛ اما هنوز ناگفتههای بسیاری در آن نهفته و رازهای بسیاری در پس سیمای بهظاهر سادهی آن، پنهان شده است.
ابتداییترین تعریف دربارهی اعتیاد این است: «تکرار ممتد مصرف هرگونه مادهای که باعث اختلال در زندگی فرد شود و به مرور زمان، بر جسم، ذهن، روان و روابط شخص اثر منفی بگذارد و فرد را به ادامهی این مصرف بهطور اجبار، وابسته کند.» امروزه این تعریفِ ساده، ناقص است؛ زیرا گاهی فرد، موادی مصرف نمیکند و فقط به طرز فکر، روش و استفادهی ممتد از گفتار، شیوه و ابزاری روی میآورد که به کارگیری بیش از حد و اندازهی آنها نیز، همان اثرهای منفی را در ابعاد مختلف زندگی دارد. مثل انسانهایی که به جای استفادهی ابزاری از تلفن ثابت، گوشی همراه، پیامک، کامپیوتر، اینترنت و... دچار وابستگیهای اجباری شدهاند که آنان نیز در حقیقت به نوعی معتادند. دیگر اینکه متأسفانه در دنیای امروز، شاهد مواد مخدری هستیم که حتی با یکبار مصرف نیز دامان فرد را آلوده و او را به خود وابسته میکند و اثری خیلی مخربتر از مواد مصرفی سابق بر تن و روان فرد میگذارد!
تغییر نوع مصرف و شیوهی استعمال آن، باعث شده که خطر اعتیاد بیشتر از گذشته، زندگی فرد معتاد را در معرض نابودی قرار داده و این مسئله را به زخمی عمیق در جان اجتماع بدل کرده است. متأسفانه عدهای از دختران و زنان جامعهی ما نیز از آثار شوم این تباهی جان سالم به در نبرده و دیو اعتیاد، آنان را در چنگال خود اسیر کرده است! افزایش آمار آلودگی زنان به انواع مواد مخدر، ما را بر آن داشت که با نگاهی چارهساز دنبال علت رخنه، اثرهای اعتیاد و چگونگی شیوهی خلاصی از این دام باشیم؛ لذا به میان مبتلایان رفته و با کسانی که در انجمن «NA » اعتیادشان را ترک کردهاند، به گفتوگو پرداختیم.
«NA » (Narcotics Anonymous ) مرکز انجمن جهانیِ معتادان گمنامی است که با تلاش آقای «فروهر تشویقی» در سال 1364 به صورت جمعیت خیریهی تولد دوباره، برای نجات معتادان کشور، فعال شده است.
طلاق، آغازی برای اعتیاد است
«سمانه. ق» دیپلمه و 46ساله، ساکن یکی از شهرهای استان گیلان است که بعد از جدایی از همسرش، مصرف هروئین را شروع کرده است. خوشبختانه وی به کمک دوستانش، قریب به هفت سال است که مصرف مواد مخدر را ترک کرده و در یک کارخانهی چای مشغول کار است. وقتی از وی پرسیدیم: چهچیز باعث شد به مصرف مواد روی بیاورد؟ توضیح داد: «سالها قبل به صورت توافقی از همسرم جدا شدم؛ چون بچهدار نمیشدم. آنزمان در یک آشپزخانه کار میکردم. بعد از جدایی، به علت ناراحتی و ضعفی که در شخصیت و روحیهام پیدا شده بود، اعتمادبهنفس و تمرکزم در کار کم شد. نارضایتی همکاران و کارفرما سبب شد که از کارم دست بکشم. طلاق، بیکاری و مشکلهای مالی در من خلأیی ایجاد کرده بود که دنبال پر کردن آن بودم. به نظر من، این خلأ، همان حالت ویژهای است که فرد قبل از شروع به مصرف مواد مخدر در خود دارد؛ چیزی شبیه عطش و اگر نتواند آن کمبود را با جایگزین درستی پر کند، به مواد مخدر روی میآورد. بعد از اولین تجربهی مصرف، با حال نشئگی انگار آن خلأ پر شد و مانند آبی بود که روی آتش ریختهشد. نشئگیهای اولیه، اعصاب متشنجم را آرام و پذیرش کمبودها و مشکلها را برایم آسانتر میکرد. لذت آنی بعد از مصرف، فریبندهترین وسوسهای بود که من را به مصرف مجدد تشویق میکرد؛ مصرفی که حس خوشحالی و خوشبختی را به من القا میکرد. وقتی در دورهی درمان با خیلی از مصرفکنندگان که موفق به ترک شدند، همصحبت بودم، آنها نیز اشاره داشتند اوایل مصرف، مواد برایشان خیلی لذتبخش بوده است و خستگی، فشار کار، احساس گناه، خجالت، خودکمبینی، خشم و درد را کاهش میداده است. آنها مجذوب استعمال مواد میشدند؛ بهطوری که احساس میکردند برای تحمل فشارها و استرسها به آن نیاز دارند. در ابتدا، حتی باهوشترین انسان هم نمیتواند حدس بزند که چه عاقبت تلخی در انتظارش است.
مصرفکننده ابتدا فکر میکند که همهی مشکلها و بدبختیها او را رها میکند و او آزاد، از این زمینِ پر از درد، فاصله میگیرد و به فضایی پر از خوشحالی پرواز میکند؛ غافل از آنکه با استعمال مواد، این احساس ازبینرفته و فرد در چنگ وابستگیها اسیر میشود! برای من هم خیلی زودتر از آنچه انتظارش را داشتم، آن حس خوب، جای خودش را به واقعیتهای تلخ و رنجآوری داد که غیرقابلتوصیف است.»
وی در پاسخ به این سؤال که چه عاملی سبب شد تصمیم به ترک مواد مخدر بگیرد، گفت: «پس از دو سال مصرف، نهتنها مشکلهای من حل نشد؛ بلکه آن خلأ، عمیق و عمیقتر شد. خودم از مصرف خسته شده بودم؛ ولی هروقت خماری به سراغم میآمد، دوباره به هروئین رویمیآوردم. مثل انسانی که زندانی شده باشد، در حسرت آزادی بهسرمیبردم. به تنهایی نمیتوانستم برای نجات و رهایی خودم کاری بکنم تا اینکه از طریق خواهرم با مددکاری آشنا شدم که او مرا به یکی از کمپهای ترک معرفی کرد و با کمک دوستانم در آنجا موفق به ترک شدم. مهمترین کمک آنها به من، نوع دیدگاه آنها دربارهی اعتیاد بود که آن را بیماری جسمی ـ روحی میدانستند که باید طی مراتب و مراحل مشخص، روند درمان را سپری کند. آنها پلهپله من را در این مسیر یاری کردند و به لطف الهی، بهبودی پیدا کردم و امیدوارم تا آخر عمر، این پاکی ادامه داشته باشد.»
اعتیاد زن، اعتیاد خانواده است
«فرامرز انوری» 42ساله از نجاتیافتگانی است که قریب به 23سال است از طریق «NA » از دام اعتیاد رها شده است. آقای «انوری» در این زمینه با تحقیقهای فراوانی که داشته، به بسیاری از معتادان کمک کرده است. وقتی از او پرسیدیم چرا آمار زنان مبتلا به مواد مخدر افزایش یافته است؟ وی پاسخ داد: «مسئلهی ابتلای زنان به مواد مخدر، از این نظر که «زن»، کانون تربیت و آرامش در خانواده است، بسیار دردناک است. با اعتیاد یک زن، فقط یک فرد بیمار نمیشود؛ بلکه کوچکترین عنصر سازندهی یک اجتماع، یعنی «خانواده» بیمار میشود و شیوع این بیماری، کمکم جامعه را فلج میکند. از اینرو، هرچه درصد مبتلایان خانم به مواد مخدر کاهش یابد؛ سلامت جسم و روان اجتماع افزایش مییابد. افزایش زنان معتاد، تنها به یک بُعد معطوف نمیشود؛ بلکه دستخوش زمینههای گوناگونی، از جمله: مشکلهای ذهنی- روانی، احساسی- عاطفی، فرهنگی و اجتماعی است. به نظر من، تغییر نگرش عدهای از دختران و زنان از پذیرش مشکلها، کاهش فرهنگ صبوری و مقاومت در مقابل ضعفها و کاستیها، فروریختن قبح مصرف سیگار و قلیان خانمها در ملأ عام، بهویژه در قهوهخانهها، پارکها و مکانهای تفریحی، برپایی محافل آزاد و مهمانیها بدون هیچ قیدوشرطی، امکان دسترسی آسان و خرید ارزان مواد از راههای مختلف و تحریک اطرافیان مصرفکننده مثل پدر، همسر، دوستان و همکاران، مسیر اعتیاد در خانمها را هموارتر ساخته و همهی این عوامل در گیرودار کمبودها و ضعفها در شرایط بد زندگی، دختران و زنان سرزمینمان را به امید ساحل آرام دریای رهایی، به منجلاب اعتیاد گرفتار میسازد.»
موریانهی اعتیاد، خانه را نابود میکند
«م. رحمانی» 33ساله، متأهل و صاحب دو فرزند است که دو سال پیش به کمک همسرش موفق به ترک مواد شد. وی در رابطه با آثار اعتیاد در زندگیاش گفت: «بیماریِ اعتیاد، جسم، فکر، احساسها و روابط شخص معتاد را دربرمیگیرد. وقتی وارد زندگی میشود، مثل موریانه که ستونها، دیوارها و سقف یک خانهی چوبی را میخورد و متزلزل میکند، اعتیاد هم بنای یک زندگی را به سوی نابودی میبرد. وقتی معتاد بودم، مصرف مواد، روی همه چیز زندگیام اثر گذاشته بود. همهی برنامههای زندگیام باید با ساعت مصرف مواد، تطبیق پیدا میکرد وگرنه آشفتگی و خماری من، به خیلی چیزها ضربه میزد. رابطهام با همسرم دچار مشکل شده بود. توجه و محبت به فرزندانم، تنها زمان پس از مصرف بود که حالم خوب میشد. چندینبار در حالت خماری، چنان کنترلم را از دست داده بودم که بچهها را به باد کتک گرفته و به شدت زده بودم. وقتی همسرم این جریان را فهمید، برخلاف میلش، پول در اختیارم میگذاشت تا مواد تهیه کنم و به بچهها آسیبی نرسانم. وقتی حالم خوب میشد میخواستم جبران کنم و دنیای مهر و عاطفه را نثار بچههایم میکردم. همین تناقض و نداشتن ثبات شخصیتی، باعث شد که دیگر مادر قابلاعتمادی برای بچههایم نباشم. وابستگی و نیازم به مواد، من را از جایگاه همسر و مادری -که تکیهگاه عشق و آرامش و سنگ صبور و قوتقلب خانواده باشد- دور کرده بود. هر روز فاصلهی عاطفی من با همسر و فرزندانم بیشتر میشد. آنها خجالت میکشیدند که من را به دوستان و اطرافیانشان معرفی کنند. بچههایم افسرده شده بودند، بهویژه دخترم که بزرگتر بود و از این شرایط، رنج بیشتری میبرد. چندینبار شوهرم سعی کرده بود مرا ترک دهد؛ ولی چون اطلاعاتش در این زمینه ناقص بود، در بین راه با شکست مواجه میشد. عاقبت وقتی از طریق اینترنت در جستوجوی مطلبی بود با کلینیک بهبودی آشنا شد و با کمک آنها موفق به ترک مصرفِ مواد شدم. در تمام دوران ترک، به امید اینکه دوباره همسر و مادر موفق و قابلقبولی باشم، سختیها را به جان خریدم. البته یک معتاد، بهتنهایی نمیتواند ترک کند و در این مسیر، خیلیها باید حمایتش کنند و خانوادهی من هم، از هیچ کوششی برای بهبودی دریغ نکردند. حالا من هم سعی میکنم در عوض، از هیچ فداکاری برای زندگی بهتر و شادتر کوتاهی نکنم.»
باید عوامل ایجاد اعتیاد را از میان برداشت
پس از شنیدن صحبتهای چند نجاتیافته، به سراغ خانم «صدیقه متین» رفتیم. وی روانشناس است و مدتهاست که از طریق بهزیستی و کمپهای مجاز ترک اعتیاد، به درمان بسیاری از زنان معتاد کمک کرده است. وی در پاسخ به سؤال ما که چگونه میتوان به یک خانم معتاد، در ترک مواد مخدر کمک کرد، گفت: «به یقین ثابت شده که اعتیاد یک بیماری و ناخوشی است که از گرهخوردن ابعاد مختلف جسمی، روانی، فرهنگی و اجتماعی، شکل گرفته است. علم پزشکی- روانشناسی در زمینههای مرتبط به همراه تجربهی کسانی که از مسیر ترک مواد مخدر به سلامت عبور کردهاند، میتواند به بهبودی یک معتاد کمک کند. شاید خیلیها اعتقاد داشته باشند که همهی موارد گفتهشده، بدون خواست و تصمیم قطعی خود معتاد برای ترک، امکانپذیر نیست؛ اما این خواسته نیز مانند بذری پنهان در زیر خاک، نیاز به شرایط آماده برای جوانهزدن دارد، تا رشد کند و بارور شود! افسانهی ترک اعتیاد با «یک جو اراده» مبحثی است که همه دربارهی آن حرف میزنند؛ اما هیچکس هنوز شاهد به واقعیتپیوستن آن نبوده است. همانطور که مردم دربارهی آتشزدن تار موی دیو و ظاهرشدن او حرف میزنند و هنوز کسی نه دیو را دیده است، نه موی او و نه ظاهرشدنش را. همه دربارهی بهکارگیری اراده برای ترک اعتیاد، صحبت میکنند؛ اما هنوز کسی، فقط با اراده این کار را نکرده است. این حرف خرافی و انتظار نامعقول، همانقدر نادرست است که ما به کسی که پایش شکسته، بگوییم: اراده کن و مانند یک مرد، روی پای خودت بایست و راه برو! مردی که پایش شکسته است، اول باید درمان شود و بعد از آن، قابلیت راهرفتن و حتی شرکت در مسابقهی دو را پیدا کند. در معتاد هم ابتدا باید تغییرهایی در شرایط و شخصیت او ایجاد شود تا بعداً قابلیت زندگیِ بدون مواد مخدر را پیدا کرده و بتواند به خوشحالی و خوشبختی دسترسی پیدا کند. شرایط و وضعیتی که در دوران مصرف مواد مخدر، شکل گرفته و به مرور، به اعتیاد بدل شده است، باید تغییر کند؛ حتی اگر معتاد موفق به ترک شود، مادامی که شرایط سابق باشد، سقوط و لغزش او دوریناپذیر و تکرارشدنی خواهد بود.
همانطور که بدون برطرفکردن شرایط آتشسوزی، نمیتوانیم به حریق، دستور آتشبس بدهیم؛ بدون برطرفکردن شرایط و زمینههای اعتیاد نیز نمیتوانیم به خود دستور بدهیم که از اعتیاد دست برداریم. اگر آن چیزی را که باعث حریق میشود از بین ببریم، آتش خاموش میشود و اگر عوامل اعتیاد را تغییر دهیم، اعتیاد را از فعالیت بازمیداریم.
از آنجا که اعتیاد، اختیار زندگی معتاد - نیرویی قویتر از نیروی اراده- را در دست میگیرد و او را اسیر میکند، حتی اگر معتاد مایل باشد خود را از قید این اسارت خلاص کند به خاطر کمبود قدرت و دانش، نمیتواند در انجام این امر موفق شود؛ از اینرو بر این باوریم که معتاد، جدای از قدرت و لطف لایزال الهی، نیازمند کمک افرادی است که او را در این مسیر پرفرازونشیب همراهی کنند.
بهترین کمک به یک خانم معتاد، این است که از سوی خانواده و دوستان صمیمیاش به مرکزی معرفی شود تا طبق اصول صحیح، شرایط را برای نجات و رهایی او از اسارت اعتیاد فراهم کند.
همواره گفتهاند: «پیشگیری، بهتر از درمان است.» در زمانی که بروز چالشها و مشکلها در زندگی فردی و اجتماعی اجتنابناپذیر است، چه نیکوست که در هنگام صرف انرژی، وقت و هزینه برای درمان یک معتاد، به فکر راهکارهایی برای مقابله با فشارها و استرسها باشیم و با ایجاد آگاهی در روند تربیتی والدین، بستری مناسب در سیاستهای مراکز آموزشی، ورزشی و فرهنگی و تصحیح چگونگی روابط زوجین فراهم کنیم تا اصلاً خلأیی پیدا نشود که دختران و زنان بیگناهِ جامعه، بخواهند برای پرکردن آن به سراغ اعتیاد بروند.»
به امید آنکه این گزارش، تنها راهگشای نجات یک فرد معتاد گردد.
ذهن ما باغچهای است
گل در آن باید کاشت
گر نکاری گل سرخ
علف هرز در آن میروید
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است!