نویسنده

«مسئولیت شما سنگین است؛ هم باید درس بخوانید، هم محیط سیاسى‌تان را بشناسید، هم روى محیط سیاسى اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکرى و روحى آماده کنید براى فردایى که بلاشک وزن این نظام متکى به معنویت ـ یعنى نظام جمهورى اسلامى ـ در معادله‌های جهانى بین‌المللى، ده‌برابرِ امروز خواهد شد. مطمئن باشید که ما چنین روزى را در پیش داریم و شما جوان‌هاى امروز، آن‌ روز را خواهید دید. على‌القاعده آن روز ماها نیستیم؛ اما شماها هستید و خواهید دید آن ‌روزى را که وزن، ثقل و اهمیت جمهورى اسلامى در معادله‌های جهانى ـ چه از لحاظ سیاسى، چه از لحاظ علمى و چه از لحاظ بیان افکار سازنده ـ ده‌برابرِ امروز است. باید خودتان را إن‌شاءالله براى آن‌ روز آماده کنید (بیانات رهبر فرزانه، 25/ 07/ 85).»

مشارکت‌ سیاسی،‌ یکی از مهم‌ترین‌ و اساسی‌ترین‌ مطالبه‌های دانشجویی کشور است. مقام معظم رهبری، همواره بر ضرورت فعالیت سیاسی دانشجویان و شرکت فعال و مثبت آنان در مباحث سیاسی تأکید داشته و دارند. بر این اساس، تبیین دقیق سیاسی‌بودن دانشجو، موضوعی است که همواره در بیانات ارزش‌مند رهبر فرزانه، آشکار است و همواره تأکید فراوانی بر آن دارند. روز 16 آذر 1332، مبدأ جنبش دانشجویی ایران گردید؛ زیرا قبل از این تاریخ و با گذشت نوزده ‌سال از تأسیس دانشگاه، شاهد جریان مستقل، مردمی، خودجوش و فراگیرِ دانشجویان نبوده‌ایم. با آغاز سال تحصیلی و بازگشایی دانشگاه‌ها در مهرماه، بر اثر خیزش‌های مردمی و تحرک‌های دانشجویی، اوضاع سیاسی رو به وخامت بیش‌تر نهاد. دانشجویان با راه‌اندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و تعطیل کردن کلاس‌های درس، خشم و نفرت خود را به دیکتاتوری حاکم ابراز داشتند. در دهه‌ی۱۳۲۰‌ و اوایل دهه‌ی ۱۳۳۵، پس از سقوط حکومت رضاشاه پهلوی و ایجاد فضای بازتر، فعالیت‌های سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه تهران افزایش یافت. در این دوران، حزب توده از نفوذ بسیاری در بین دانشجویان برخوردار بود؛ چنان‌که بنا به گزارش‌های مختلف، بیش از نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران، عضو یا هوادار این حزب بودند. در دوران نخست‌وزیری محمد مصدق و افزایش محبوبیت جبهه‌ی ملی در اوایل دهه‌ی ۱۳۳۰، محوریت این حزب در دانشگاه به چالش کشیده شد. پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سازمان‌های سیاسی تشکیل‌دهنده‌ی جبهه‌ی ملی، برای دوره‌ی کوتاهی، در یک ائتلاف ضعیف، تحت‌نام نهضت مقاومت ملی به مقاومت سیاسی دست زدند و تظاهرات‌ها و اعتصاب‌های پراکنده‌ای در بازار و دانشگاه تهران - از جمله در تاریخ ۱۶ مهر و ۲۱ آبان، در اعتراض به محاکمه‌ی مصدق- برگزار کردند. این موضوع، بهانه ی لازم برای اعتراض‌ها را فراهم کرد و در ۱۴ آذر به سفارش نهضت مقاومت ملی، دانشجویان فعال به سخن‌رانی در کلاس‌ها پرداختند و ناآرامی، تمامی محوطه‌ی دانشگاه تهران را فراگرفت. از همان روزها، اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس - که با وعده‌ی ورود قریب‌الوقوع «دنیس رایت»، کاردار سفارت انگلیس در تهران، همراه بود- ناآرامی‏ها و تظاهرات پراکنده‏ای در چند نقطه‌ی پایتخت، از جمله: بازار و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و عده‏ای از معترضان، دستگیر شدند.

هم‌زمان با بروز این ناآرامی‏ها، روز 17 آذر برای ورود نیکسون (معاون رئیس‌جمهور آمریکا) به تهران تعیین و اعلام شد. رژیم شاه برای تسلط بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون، نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد. روز 15 آذر، یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه، دستور می‏رسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صداها خفه شود و جنبنده‏ای نجنبد.» رژیم در اقدامی کم‌سابقه، نیروهای لشکر2 زرهی را به دانشگاه اعزام کرد. صبح شانزده آذر، دانشجویان، هنگام ورود به دانشگاه با درک سیاسی خود، هوشیارانه سعی داشتند کم‌ترین بهانه‌ای به دست بهانه‌جویان ندهند. ساعت اول بدون حادثه‌ی مهمی گذشت و چون بهانه‏ای به دست جلادان نیامد، داخل دانشکده‏ها هجوم ‏آوردند. حضور نظامیان در صحن دانشکده ی فنی، باعث درگیری بین نظامیان و دانشجویان شد و سه دانشجوی آن دانشکده کشته شدند. آنان به داخل دانشکده‏های پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم رفتند و صدها دانشجو را دستگیر کردند. فردای آن‌ روز، نیکسون به ایران آمد و دکترای افتخاری در رشته ی حقوق را، در دانشگاه تهران ـ که در اشغال مشهود نیروهای نظامی بود ـ دریافت کرد. از مهم‌ترین حرکت‌های سیاسی، اعتراض دانشجویان در 16 آذر 1332 به ورود معاون رئیس‌جمهور آمریکا بود و نقطه‎ی اوج آن را می‏توان در اشغال لانه‌ی جاسوسی آمریکا در 13 آبان 1358 مشاهده کرد. جنبش دانشجویی را می‌توان در سه مرحله چنین تبیین کرد:

مرحله‌ی اول: جنبش دانشجویی با جریان روشن‌فکری، پیوند خورده و از این منبع برخاسته بود. هرچند حرکت دانشجویی در عین حال، به دلیل اقتضاهای جوانی دارای روحی پاک و به دور از خدعه‏ها و فریب‎های سیاسی‎کاران بود.

مرحله‌ی دوم: با اوج‎گیری انقلاب اسلامی، جنبش روشن‌فکری و دانشجویی ـ که خود را پیش‌تاز جنبش سیاسی می‌پنداشت ـ ناگهان خود را عقب‌مانده یافت. حرکت عظیم مردم در اعتراض علیه رژیم، خرده‌احزاب، گروه‎های سیاسی و نیز جریان روشن‌فکری و جنبش دانشجویی را به تعجب واداشت و آنان را به اعلان موضع فراخواند. در این شرایط، جریان روشن‌فکری به‌طور کلی، کلاف سردرگمی بود که چندان به عمق و ماندگاری قیام باور نداشت و به‌گونه‎‏های مختلف سعی می‏کرد که آن را حرکتی کور، تعبیر کند.

مرحله‌ی سوم: اهمیت و حرمت حرکت سیاسی دانشجویی در آن بود که خود را از بند روشن‌فکری گسست و پابه‎پای مردم پیش آمد و برای خود افتخاری عظیم در تاریخ سیاسی ایران کسب کرد.

شهید چمران که خود شاهد این واقعه بوده، در خاطره‌اش در رابطه با حادثه‌ی 16 آذر می‌گوید: «وقایع آن‌ روز، چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می‌بینم! صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می‌اندازد. سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می‌لرزاند. آه بلند و ناله‌ی جان‌گداز مجروحان را در میان این سکوت دردناک می‌شنوم. دانشکده ی فنی خون‌آلود را در آن روز و روزهای بعد، به رأی‌العین می‌بینم.»‌