آن‌هایی که امام خمینی(ره) دلشان را برد

نوع مقاله : نگاه

10.22081/mow.2017.64272

آن‌هایی که امام خمینی(ره) دلشان را  برد

اکرم ادیبی

انسان‌ها مانند درختان برای به‌بارنشستن، به نسیم خوش‌عطر بهاری نیاز دارند. آن‌ها در روزهای سرد، گرفتار روزمرگی می‌شوند و به بی‌برگی خو می‌کنند تا این‌که رایحۀ جان‌بخش می‌وزد، آنان را زنده می‌کند، به بار می‌نشاند و سرزندگی و شادابی می‌بخشد. در همه‌جای دنیا از هر صنف و گروه، کسانی هستند که آن‌قدر زرنگ باشند تا خود را در معرض نَفَس‌های حق قرار دهند. در زمانۀ ما، نمود بارز نَفَس حق و جان‌فزا، امام خمینی(ره) است. فراوان هستند کسانی که امام دلشان را برد و در این مقال کوتاه، فرصت نام‌بردن از همۀ آن‌ها نیست؛ تنها به‌قدر وسع، معدودی را نام می‌بریم که از این شخصیت بزرگ تأثیر پذیرفته و درخت وجودشان را پُربار کرده‌اند.

 

بر حیرت و ایمانم اضافه کرد

یکی از بزرگ‌مردان اثرپذیرفته از امام(ره)، استاد شهید «مرتضی مطهری» بود که سال ۱۲۹۸ در فریمان به دنیا آمد. او قبل از انقلاب در دانشگاه تهران، در مقام استادی تدریس می‌کرد و بعد از انقلاب، به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. استاد مطهری، شاگرد امام(ره) و فراتر از آن مرید ایشان بود. هیچ‌کس به خوبی استاد مطهری، امام(ره) را نشناخته بود و هیچ‌کس نیز مانند حضرت امام(ره)، استاد مطهری را نشناخته بود؛ این امر مرهون دوازده سال تلمّذ استاد مطهری نزد امام(ره) و ارتباط نزدیک استاد با ایشان تا آخر حیات پربرکت آن شهید و سنخیّت روحی و عرفانی این دو بزرگوار علی‌رغم تفاوت مرتبه است.

نگاهی به سخنان استاد مطهری دربارۀ امام خمینی(ره) و سخنان امام خمینی(ره) دربارۀ استاد مطهری، این حقیقت را آشکار می‌کند. استاد مطهری می‌گوید: «من که قریب دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده‌ام، باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیۀ او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد (مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 21).»

امام خمینی(ره) نیز علاقۀ زیادی به این شاگردشان داشتند. ایشان در پیامی به مناسبت اولین سال‌گرد شهادت استاد فرمودند: «مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه‌ای محکم برای حوزه‌های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود(امام خمینی(ره)، صحیفۀ نور، ج 12، ص 51).

 

بى‌ هیاهوهاى سیاسى و خودنمایی‌هاى شیطانى

دیگر دانای زمانه، شهید «مصطفی چمران» متولد 1310 تهران بود. او با بورس شاگرد اولی در دانشگاه تهران، برای ادامۀ تحصیل به آمریکا رفت و در دوره‌های کارشناسی ارشد الکترونیک دانشگاه تگزاس، اِی‌اَنداِم و دکترای رشتۀ فیزیک پلاسما و الکترونیک در دانشگاه برکلی تحصیل کرد. با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در 30 بهمن همان سال، دکتر چمران همراه یک گروه ۹۲ نفره از لبنان به ایران آمد و با آن‌که قصد ماندن در ایران را نداشت، به توصیۀ امام خمینی(ره) در وطنش ماندگار شد. فرماندهی ستاد جنگ‌های نامنظم را برعهده گرفت و 31 خرداد سال 60 در دهلاویه به شهادت رسید.

یکی از خاطرات آن روزها این ‌است: «نه مجلس روی او را می‌دید و نه شورای عالی دفاع. عهد کرده بود که تا دشمن از خاک ایران نرود، جبهه را ترک نکند. یک روز تماسی از تهران داشت و حاج‌احمدآقا پشت خط بود. گفت: «به دکتر بگویید برگردد تهران.» گفتند: «عهدی با خود بسته و نمی‌آید.» گفت: «بگویید امام دلش برای دکتر تنگ شده.» تا این را شنید، گفت: «چشم، فردا راهی می‌شوم(رهی رسولی‌فر، یادگاران: کتاب چمران).»

در فرازی از پیام امام(ره) به مناسبت شهادت او آمده است: «چمران عزیز، با عقیدۀ پاک، خالص و غیروابسته به دسته‌جات و گروه‌هاى سیاسى و عقیده به هدف بزرگ الهى، جهاد را در راه آن از آغاز زندگى شروع و با آن ختم کرد. او در حیات، با نور معرفت و پیوستگى به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازى زیست و با سرافرازى شهید شد و به حق رسید. هنر آن است که بى‏‌هیاهوهاى سیاسى و خودنمایی‌هاى شیطانى، براى خدا به جهاد برخیزد و خود را فداى هدف کند نه هوی و این هنر مردان خداست(امام خمینی(ره)، صحیفۀ نور، ج 15، ص 26).»

 

باید در جست‌وجوی حقیقت بود

«سیدمرتضی آوینی» از امام خمینی(ره) اثرپذیرفت و تغییر یافت. او سال 1326 در شهر ری به دنیا آمد. در رشتۀ معماری تحصیل کرد. معماری را با علاقۀ زیاد یاد گرفت؛ ولی بعد از پیروزی انقلاب ایران، آن را کنار گذاشت و با گرایش به اندیشه‌های انقلابی و اسلامی، تمام نوشته‌های پیشین خود را از بین برد. به جرگۀ مریدان امام خمینی(ره) پیوست و به فیلم‌سازی پرداخت. به قول خودش: «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشن‌فکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی‌شده» با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال، در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام. به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را با مباحثات بیهوده گذرانده‌ام که دربارۀ آن‌ها چیزی نمی‌دانستم. من هم سال‌ها با جلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام، ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده ‌است که ناچار شده‌ام، رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود؛ حتی از این بالاتر، دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی‌آید. باید در جست‌وجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس به‌راستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت...(من از یک راه طی‌شده حرف می‌زنم، ماه‌نامۀ سپیدۀ دانایی، ش ۱۲ (اردیبهشت ۱۳۸۷)، ص ۸۰).»

او آن‌چنان به امام دل بست که به محض این‌که خوانین فیروزآباد سعی در به‌آشوب‌کشیدن منطقه داشتند، به اتفاق گروهی از دوستانش، بلافاصله با دوربینی که مستند تهیه می‌کرد، در آن‌جا حضور پیدا کرد و به‌سرعت مستندهایی را تحت عنوان «خان‌گزیده‌ها» آماده کرد و به تلویزیون داد و از این طریق، صدای مظلومانۀ مردم این منطقه را که به یاری امام شتافته بودند، به گوش همه رساند و از این طریق، توطئۀ آن‌ها را خنثی کرد(سیدعبدالحمید موسی کاظمی، روایت‌گر عشق، ص 10).

 

می‌خواهم مرگم مانند مرگ امام باشد

علاوه بر ایرانیانی که از امام خمینی(ره) اثر پذیرفتند، خارج از کشور نیز بسیاری شیفتۀ ایشان شدند. بسیاری از رهبران جهان ـ تحت تأثیر افکار و رفتار سیاسی امام(ره) ـ متوجه شدند که راه موفقیت، حکومت بر دل‌ها و داشتن زندگی ساده و مردمی است. در تأیید این مطلب به جملۀ «حافظ اسد»، رئیس‌جمهور فقید سوریه اشاره می‌کنیم که گفت: «من اگر تصور این را هم می‌کردم که روزی بخواهم با اسرائیل کنار بیایم، با دیدن مراسم تشییع پیکر امام خمینی، حالا دیگر تصور آن را نیز نخواهم کرد. من می‌خواهم مرگم مانند مرگ امام باشد و مردم این‌گونه از من تجلیل کنند.» همچنین «نلسون ماندلا»، رئیس‌جمهور سابق آفریقاى جنوبى، ضمن تمجید از شخصیت استثنایى امام خمینی، هجرت ایشان را از پاریس به تهران، واقعه‏اى بزرگ یاد کرد و گفت: «رهبرى منحصربه‌فرد امام بود که توانست ‏با دست‏ خالى، انقلاب اسلامى ایران را به پیروزى برساند(روزنامۀ جمهورى اسلامى،6/7/78).»

این نسیم معنوی، همچنان می‌وزد و تا همیشه در گوشه و کنار جهان، انسان‌هایی هستند که بدانند برای زنده بودن، برای تغییر خود و اطرافشان باید چه کنند. هنوز هم می‌توان شکوفه داد؛ کافی‌ست در معرض رایحۀ کلام امام(ره) و رفتار ایشان قرار بگیریم.

*********************