نوع مقاله : خبر در خبر
عضو جدید خانواده هستند: اینستاگرام
ـ من، قبل از رفتن به عروسی؛ همین الآن یهویی!
ـ هوسونۀ همسرجان و ناهار امروز ما!
ـ اینم ست جدید: ساقِ دست و کیف و شالم!
اگر کمی با شبکههای اجتماعی سروکار داشته باشید، حتماً جملههای بالا برایتان آشناست. از آن روزی که شبکههای اجتماعی پایشان به زندگیهای ما باز شد، زمان زیادی نگذشته است؛ اما بعضی از این شبکهها، شدهاند جزء لاینفک زندگیهایمان. آشناترینِ آنها هم «اینستاگرام» است؛ شبکهای با محوریت عکس.
کاربران این شبکه محدود به هیچ حد و مرزی نیستند؛ از پیرمرد هشتادساله تا دختربچۀ هفتساله را میتوانی لابهلای صفحات پیدا کنی. میتوانی از یک خانوم دکتر آن سر دنیا، تا جوان کشاورز این سر دنیا عکس ببینی. خلاصه زن یا مرد، بیسواد یا باسواد، شخصیتهای معمولی و سیاسی، هنرمندان و بازیگران در آن عضو هستند و با اشتراکگذاری عکسها و فیلمهایشان، لحظهلحظۀ زندگیشان را با دیگران تقسیم میکنند.
با اینکه آمار دقیقی از کاربران ایرانی این شبکه وجود ندارد، حضور زنان کاملاً مشهود است. بانوان ایرانی بیشتر صفحات مد و لباس، آرایش و زیبایی و آشپزی را دنبال میکنند و عکسها و مطالبی را که احساس در آنها نقش اساسی دارد، به اشتراک میگذارند و از دیدن عکسهای مراکز خرید و رستورانها لذت میبرند. آنان علایق خود را به اشتراک میگذارند؛ لباسهای فصلشان، غذاها و دسرهایی که پختهاند، سفرۀ شام و ناهار و لحظهلحظۀ مسافرتی را که رفتهاند، با دیگران شریک میشوند. این فعالیتها آنقدر جدی و مداوم است که اریک لافروگ، عکاس فرانسوی وقتی سال 2015 دومرتبه به ایران سفر کرد، گفت: «آیفون و اینستاگرام در حال انتقال فرهنگ زنان ایرانی هستند!»
اما با اضافهشدن «استوری» و «لایو استوری» به نسخۀ جدید اینستاگرام، این شبکۀ اجتماعی بیشتر از هر زمانی مورد توجه قرار گرفت. با استوری شما میتوانید لحظه به لحظۀ روزمره و سفرتان را به اشتراک بگذارید و از جزئیات زندگی دیگران باخبر شوید. لایو استوری هم به شما این امکان را میدهد تا از خودتان یا هرچه دوست دارید، یک ویدئوی زنده پخش کنید و همزمان نظریات فالوورهایتان را هم بخوانید. هرچند این قابلیت برای به اشتراکگذاشتن کلاسهای آموزشی، سمینارها، سخنرانیها و... مفید است، بدانید و هوشیار باشید که بیشتر کاربران اینستاگرام، به چشم سرگرمی به این قابلیت نگاه میکنند و هماکنون تعدادی از عزیزان هموطن در لایوهای سراسر دنیا، در حال نوشتن کامنت، تمجید و تعریف و گاه فحش هستند.
یکی از ویژگیهای شگفتانگیز اینستاگرام، طی راه صدساله در یک شب است؛ مثلاً امکان دارد که شما گفتن «شله شله» یا «نون و کچلیک خوردم» با سرعت نور مشهور شوید؛ طوری که همه شما را بشناسند و یک نویسنده مشهور یا تاریخدان برجسته و یا پزشک چیرهدست، همچنان گمنام باقی بماند. از طرفی هرچه اطلاعاتتان را تکمیل کنید و هرچه بیشتر از خودتان، نوع علایق همسرتان و شیطنتهای فرزندتان اطلاعات بدهید، برای فالوورهایتان جالبتر است و تعداد لایکتان بالا و بالاتر میرود. از تعویض سفره تا تغییر دکور منزل و نام دکتر پوستی که میروید یا فیلمی که دیشب دیدهاید، همه را بگویید و نگران نباشید که غریبه توی جمع نیست؛ شمایید و فالوورهایتان و بقیۀ انسانهای کرۀ زمین. «اینستامیت»ها را هم جدی بگیرید، با فالوورهایتان قرار بگذارید، قهوه بخورید و کادو بگیرید. در دهکدۀ جهانی، همه مورد اعتمادند. غریبگی نکنید و یادتان باشد، اینها همانهایی هستند که اگر به خانهتان بیایند، میدانند لیوانهایتان توی کدام کابینت است؛ حتی میدانند کدام لباسی را که میپوشید، همسرتان بیشتر میپسندد و...! خلاصه در اینستاگرام غریبگی نکنید!
اینستاگرام ابزاری برای زندگی نوین است که بدون شک، مانند هر ابزار دیگری باید فرهنگ استفادۀ آن را بدانیم. از خودمان بپرسیم که اینستاگرام برای توست یا تو برای اینستاگرام؟
یک بانوی موفق
اقتصاد مقاومتی در دل خراشاد
زمانی که کمر همت بست تا کارش را شروع کند، کسی حاضر به همکاری با او نبود. از نظر خیلیها یک هنر منسوخ و قدیمی، نیازی به احیا نداشت و اگر هم احیا میشد، درآمدش چشمگیر نبود؛ اما بانوی خراشادی، میخواست هنر اجدادی و بومیاش را زنده کند. پس آستین بالا زد تا هم منبع درآمدی برای خودش بسازد و هم هنری را که به آن عشق میورزید، حفظ و احیا کند. «فاطمه ذاکریان» زن پرتلاش خراشادی، کارآفرین نمونۀ سال با پشتکار بینظیرش، هنر «توبافی» را احیا کرد و توانست برای بیش از ۳۰۰ زن دیگر اشتغال ایجاد کند. او خراشاد را به قطب پارچهبافی کشور تبدیل و به زندگی روستاییان رونقی دوباره بخشید. فاطمه ذاکریان، اهل خراسان جنوبیست و 52 سال دارد. او میگوید: «این هنر تقریباً یازده سال پیش در روستا منسوخ شده بود و مردم دیگر فعالیت چندانی در این زمینه نداشتند. آن زمان تنها سه خانم در روستا دستگاه توبافی را داشتند که آن هم نه بهطور مستمر، بهصورت مقطعی کار میکردند. ایدۀ احیای این هنر، زمانی به ذهنم رسید که خانمی از جهاد به روستای خراشاد آمد و دنبال حولههای سنتی میگشت. آن موقع دیدم که این هنر طرفدار دارد و میتوان در این زمینه موفق بود.»
روزهای اول، کار با چهار نفر و به اصرار خانم ذاکریان شروع شد و آنها برای توبافی شرطی داشتند؛ اینکه کارشان پنهان بماند. شاید کسرشأنشان بود که به دیگران بگویند توبافی میکنند! خانم ذاکریان که توکلش به خدا بود و میخواست برای سرزمینش کاری انجام دهد، تمام سختیها و کمبودها را به جان خرید تا توانست پارچههای بافتهشده را به نمایشگاهی در تهران ببرد. در نمایشگاه برخلاف انتظار دیگران، پارچهها با استقبال بینظیری روبهرو شد. خانم ذاکریان هم، تمام سود حاصل از فروش را بین نیروهای بافنده تقسیم کرد و این، نقطۀ عطفی شد تا زنان روستا آمادگی خود را برای همکاری اعلام کنند.کمکم تعداد سفارشها بیشتر شد؛ تا جایی که حالا همۀ خانمهای خراشاد در خانههای خود، مشغول پارچهبافی هستند و آنقدر این کار برایشان درآمدزایی دارد که حاضر نیستند ساعتی از وقت خود را به بطالت بگذرانند. بانو ذاکریان برای آموزش این هنر، کلاسهای آموزشی در روستاهای مجاور برگزار کرده و روستاهای اطراف هم به جمع تولیدکنندگان توبافی اضافه شدهاند. این اتفاق توانست اقتصاد خانوادهها را تأمین کند. ذاکریان میگوید: «اقدامات انجامشده در راستای احیای این هنر دستی در خراشاد، موجب شد که این روستا، اولین روستای هدف صنایع دستی کشور در سال ۸۶ معرفی شود.» این بانوی نمونه با ایجاد اشتغال و زندهکردن یک هنر اصیل، اقتصاد مقاومتی را معنا کرده است.
* در توبافی ابتدا مواد اولیه از قبیل پنبه، ابریشم یا کرک را تهیه میکنند و نخ میریسند. در مرحلۀ بعد، نخهای به دست آمده را میجوشانند و برای ضخیمکردن آنها از آرد استفاده میکنند؛ سپس به کمک این پارچهها و چرخ پارچهبافی، محصول نهایی به دست میآید. محصولی لطیف و بینیاز از پیرایههای بدلی که تن را آرامش میبخشد و آب و هوای سوزان کویر را قابل تحمل میکند.
این عزیزان گفتهاند:
اعظم طالقانی، نامزد انتخابات ریاستجمهوری: «نباید حق ریاستجمهوری را از زنان بگیریم؛ تا زنده باشم از این حق حمایت میکنم.»
ـ حقشون رو نگیرید دیگه. حق مظلوم خوردن داره؟ سیاست با طعم عاطفه، حسادت و غیبت هم باید جالب باشه!
محمدرضا مسجدی، دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات: «یک تا سه درصد زنان کشور سیگاری هستند.»
ـ بازم خدا رو شکر که 97 درصد دیگه سیگاری نیستن. این عینک خوشبینیت کو؟
محمد اسماعیلمطلق، مدیرکل دفتر سلامت خانوادۀ وزارت بهداشت: «راهکارهای کاهش طلاق در کشور، بررسی و تدوین شد.»
ـ خیر از جوونیت ببینی؛ یعنی الآن مشکل بیکاری، اعتیاد، عدم مهارت، شبکههای اجتماعی و همۀ عوامل دستاندرکار طلاق حل شده؟
فاطمه بتول، وزیر خانوادۀ ترکیه: «زنان در ایران، از موقعیت والای اجتماعی برخوردارند.»
ـ ای شیطون! میخوای ما رو گول بزنی؟ میخوای ما محرومیتهامون رو از یاد ببریم؟ ما بدبختیم، ما ارج و قرب نداریم، ما میمیریم... من میدونم!
حسن رحیمپور ازغدی: «خشونت علیه زنان، در جوامع سکولار شدیدتر از جوامع مذهبیست.»
ـ جانا سخن از زبان ما میگویی!... شاید از زبون شما بشنون، باور کنن!
یک جامعهشناس: «خانوادههای ایرانی، نقلی میشوند.»
ـ واسه اینکه محو نشیم، صلوات برفِست!
معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست: «منشور مشاغل سبز، بهزودی ارائه میشود.»
ـ مشاغل سبز، یعنی یه چیزی مثل مرغ سبز؟ مشاغل بدون پارتی، رانت و رابطه، یا بدون آمپول و مکمل؟
ابوالفضل شاکری، طلبه: «ثواب شکلک درآوردن گاهی بیشتر از دعاست!»
ـ آنقدر غر زدیم و شکلک درنیاوردیم که بچههامون مسجدگریز شدن حاجآقا!
فاطمه دولتی