خشت به خشت، معماری بچه‌ها

نوع مقاله : نگاه

10.22081/mow.2017.64838

خشت به خشت، معماری بچه‌ها

تأثیر معلم و مدرسه بر تربیت و اخلاق دانش‌آموزان

مریم رنجبران

 

 

دانش‌آموزان به مثابه اشیائی به‌طور چندنفری در جعبه‌هایی به‌نام کلاس کنار هم چیده می‌شوند. هم‌کلاسی‌ها نه هم‌دیگر را انتخاب می‌کنند و نه معلم‌شان را. هم‌نشینی‌ها به‌طور تصادفی و انتصابی است. در نتیجه فضای ارتباطی با هم‌دیگر در یک مقطع زمانی چندماهه، اعتماد و اطمینان لازم را ندارد.

در طول زمان، یک‌سری اطلاعات به آن‌ها آموزش داده می‌شود و آنان ناچارند پس از مدتی، همان مطالب را پردازش کنند. ارتباط و دیالوگ میان بچه‌ها قدغن و معلم متکلم‌ وحده است. مهم‌تر از همه، آن‌ها نیروی انسانی ذخیره تلقی می‌شوند که در آینده به درد جامعه خواهند خورد؛ پس ضمن این‌که پا روی دل و احساس‌شان می‌گذارند، باید دروسی را فرابگیرند که آموزش و پرورش فکر می‌کند به درد خواهد خورد. در چنین حالتی، این فضا نمی‌تواند و نباید بدون قاعده و مقررات باشد و همین، نقطۀ امیدی برای حضور به‌موقع اخلاق است.

پس نحوۀ آموزش معلم و سیاست‌های مدرسه، نقش مهمی‌در تثبیت اخلاق و تربیت دینی دانش‌آموزان دارد.

 

*****

معلم و تربیت دینی دانش‌آموزان

معلم را می‌توان مهم‌ترین عنصر مدرسه دانست. این معلم است که نقش ماندگار و محونشدنی بر جا می‌گذارد.

 

معلم چه ویژگی‌ای باید داشته ‌باشد؟

  • ویژگی مهمی‌ که در دین برای معلم و مربی آمده است، آغاز تربیت از خود معلم و مربی‌ست. هر معلمی، باید ابتدا خودش دربارۀ دین اسلام شناخت کافی و سپس علاقه پیدا کند؛ سپس ایمان و روحیۀ تسلیم‌ناپذیری را در خویش قوی و اعتقاداتش را کامل کند.
  •  اخلاق معلم در شرایط مختلف، در ایجاد و القای سبک زندگی به دانش‌آموزان مؤثر است؛ مثلاً معلمی‌که زیاد تشر می‌زند یا بدخلاقی می‌کند، این سبک از تحکم و جدیت را در دانش‌آموزان تثبیت می‌کند یا این‌که بچه‌ها را از خود می‌راند. معلم صبور، باانصاف، عفیف، باتقوا و به دور از رزایل اخلاقی، محبتش را در دل‌ها جای می‌دهد و می‌تواند راحت‌تر در دانش‌آموزان نفوذ کند و به تربیت آنان بپردازد.

 

  • نکتۀ دیگر مطابقت گفتار و کردار معلم است. همه معلمان در فرصت‌هایی به شاگردان خود پند و اندرز داده و آنان را به رعایت اصول انسانی دعوت می‌کنند؛ اما عدۀ معدودی در این کار موفق‌اند که گفتارشان با کردارشان یک‌سان باشد.
  • محبوبیت معلم به او این امکان را می‌دهد تا به آسانی موانع تبدیل باور ذهنی به ایمان قلبی را از میان بردارد و بدین ترتیب، بذر باورهای دینی را در روح و قلب دانش‌آموز به بار بنشاند. از عوامل مؤثر بر محبوبیت یافتن می‌توان دین‌داری، گشاده‌رویی، خلق نیک، رفق و مدارا، تواضع، انصاف، زهد و آراستگی ظاهری را نام برد.

 

  • اعتماد دانش‌آموز به معلم، اثرگذاری او را بیشتر می‌کند. اگر معلم در آنچه می‌گوید تناقض داشته باشد یا در پاسخ به سؤالات دانش‌آموز، بدون تفکر پاسخ غیرمنطقی بدهد، اعتماد دانش‌آموز از او سلب می‌شود. آگاهی‌ها، تجارب، تخصص، قدرت تفکر و تعقل و قدرت بیان معلم به اعتبار او می‌افزاید؛ بنابراین در تربیت دینی نیز، لازم است که معلم تخصص خود را در دین اسلام و آنچه نیاز است به دانش‌آموز آموزش دهد، بالا ببرد تا در پاسخ به سؤالات دینی دانش‌آموزان درمانده نشود و پاسخی بی‌منطق و از سر جهالت به آنان ندهد. اگر معلم در آموزش‌هایش جانب حق را نگه‌ندارد و برای اثبات یک مبحث دینی، سخن ناحقی به زبان آورد، آن‌گاه دانش‌آموزان به او بی‌اعتماد شده و ممکن است حتی باعث دین‌گریزی آنان شود.

 

****

 

اصول تربیت مدرسه باید بر چه اساسی باشد؟

متأسفانه مدارس کمی ‌هستند که همۀ این اصول را رعایت می‌کنند! با توجه به این‌که اهمیت تربیت دانش‌آموزان به‌قدری بالاست که هیچ چیزی هم‌پای آن نیست، معلمان مانند پیامبرانی هستند که باید این قوم را هدایت کنند و از ناآگاهی بیرون آورند. مدارس ما چقدر این کارکرد را دارند؟ این‌همه فرمول، عدد و مطالب سنگین که حفظ کردیم، کجا رفت؟ قطعاً هر چقدر هر معلمی ‌به یاددادن اصول زندگی و سبک درست آن اهتمام ورزد، همین برای دانش‌آموزانش می‌ماند و به کارشان خواهد آمد. یادگیری دروس، البته اهمیت دارند؛ اما مربیان ما اگر خودساخته باشند، می‌توانند مفاهیم ارزشمندتری را همراه همان فرمول‌ها به دانش‌آموزان یاد بدهند.

برخی نکاتی که در تربیت دانش‌آموزان باید در هر مدرسه‌ای رعایت شود، به شرح زیر است:

 

تعادل

هر حرکت و فعل تربیتی باید بر اعتدال استوار باشد، از حد وسط بیرون نرود و به افراط و تفریط کشیده نشود تا حرکتی مطلوب باشد.

در تمامی‌مراحل تربیت دانش‌آموزان به سمت قلۀ دین، همواره باید به این اصل توجه داشت که جانب تعادل رعایت شود؛ چراکه ظرفیت و توانایی بچه‌ها متفاوت است. باید به زمینه‌های قبلی هر فرد توجه داشت؛ مثلاً محیط‌هایی که فرد در آن قرار داشته یا میزان درک و استعداد ذهنی و روحی دانش‌آموز برای پذیرش معارف اسلامی.

باید متناسب با ظرفیت دانش‌آموزان، آموزش‌ها، شیوۀ بیان و انتظارات را طبقه‌بندی کرد.

 

مهربانی

اساساً تحقق امر تربیت، منوط به ایجاد پیوند عاطفی بین مربی و بچه‌هاست. علاقه به معلم، موجب پیروی از او می‌شود و بالعکس تنفر از او، موجب دوری از وی و حتی تنفر از آنچه می‌شود که به آن امر می‌کند و اعتقاد دارد؛ لذا مربیان باید این احساس علقه را ایجاد کنند. برخی معلمان از ایجاد این ارتباط فراری‌اند و حوصلۀ دردسر ندارند؛ در حالی که وقتی این علقه ایجاد شود، حتی مدل عطسه و سرفه‌کردن‌شان یا قلم به دست گرفتن‌شان الگو می‌شود و همین مسئولیت‌زاست.

 

زمینه‌سازی

معلم نمی‌تواند یک‌باره دانش‌آموزان را به خواندن نماز یا حفظ حجاب وادار کند؛ زیرا امور عبادی مستلزم زمینه‌های قبلی‌ست. در صورتی که کودکان یا نوجوانان در خانواده این آمادگی را پیدا نکرده باشند، لازم است به‌صورت تدریجی شرایطی فراهم شود تا برخی اعمال عبادی را انجام دهند و آن‌ها را لمس کنند؛ سپس کمی‌ بیشتر آنان را با احکام آشنا کرده و از فواید و آثارش برایشان گفته شود تا کم‌کم در آن‌ها انگیزه ایجاد شود. گرچه این زمینه‌سازی‌ها باید در خانواده و از سن کودکی انجام گیرد، در صورت سهل‌انگاری خانواده، معلم تا حدی می‌تواند آن را جبران کند.

دکتر کارل می‌نویسد: «کسی که از آغاز زندگی به شناختن خوبی و بدی عادت کرد، در تمام عمر انتخاب خوبی و پرهیز از بدی، برای او آسان خواهد بود و همان‌طور که از آتش دوری می‌کند، از بدی نیز می‌پرهیزد و عهدشکنی، دروغ‌گویی و خیانت در نظر او نه‌تنها اعمالی ممنوع، بلکه غیرممکن به نظر می‌آید (ماه‌نامۀ تربیت، ص 196).»

 

تفکر و تعقل

معلم و دانش‌آموز در مدرسه لازم است براساس تفکر پیش بروند. معلمی‌که اهل تعقل است، ظاهر دانش‌آموزان را ملاک و شاخص تربیت و راه خود قرار نمی‌دهد؛ بلکه به اصول و قواعد کلی توجه می‌کند. دانش‌آموزی هم که اهل تعقل است، اگر راه درست پیش رویش قرار بگیرد، می‌تواند تشخیص درست بدهد و طبق آن پیش برود.

 

برنامه‌های درسی و تربیت دینی دانش‌آموزان

اگر در برنامۀ درسی مدارس، آموزش‌های دینی جایی نداشته باشد و تنها به تربیت علمی ‌و حرفه‌ای دانش‌آموزان توجه شود، این تصور به آنان القا می‌شود که دین و آموزه‌های دینی، حتی به‌اندازۀ حرفه‌هایی مانند نجاری و بنایی ارزش ندارند. هم معلمان باید به این مقوله توجه ویژه بکنند و بچه‌ها را به سمت پرسش‌گری و یافتن پاسخ سؤالات دینی رهنمون باشند و هم مؤلفان کتب دینی در آموزش و پرورش، باید به این نکته توجه کنند که در تدوین کتاب‌ها، به جمیع نیازها، سؤال‌ها و اهداف دست یابند. خالی‌بودن کتب درسی از مفاهیم تربیتی آسیب‌زاست؛ زیرا این تصور را در دانش‌آموز ایجاد می‌کند که دین جدا از دیگر علوم و جنبه‌های زندگی‌ست. یکی از دلایل مهجوریت دین، همین است که جدا از سیاست، اقتصاد، پزشکی و... دیده می‌شود.

نکتۀ دیگر این‌که ادبیات سنگین کتب دینی، موجب خشکی درس می‌شود و تنوع مباحث در کتب دینی از خشکی آن می‌کاهد. توجه به نیازهای دانش‌آموزان و علایق آنان به مباحث و استفاده از نظریات ایشان در طراحی دروس، امری هوشمندانه است. حفظ تعاریف و پیام آیات، نمی‌تواند باعث تربیت دینی شود. القای مفاهیمی ‌مانند محبت و خشم و عدل الهی و حقیقت و راستی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم‌السلام) باعث برانگیختن احساسات دانش‌آموز و ایجاد محبت به اصول اعتقادی، اخلاقی و احکام می‌شود که در نتیجۀ آن، پذیرش قلبی یا ایمان در دانش‌آموز ایجاد می‌گردد.