۱۳ عاملی که زندگی مشترک را به طلاق می‌کشاند

نوع مقاله : کلید

10.22081/mow.2017.64991

 

رقیه رضاپور

طلاق مذموم‌ترین حلال خداوند است که در گذشته کمتر شاهد آن بودیم؛ اما امروزه دیگر امری غیرعادی تلقی نمی‌شود و به‌ویژه در خانواده‌هایی که زن و شوهر دغدغه‌های مالی و عدم سازگاری دارند، امری اجتناب‌ناپذیر است. حتی همسرانی که به اصول اخلاقی پای‌بند هستند نیز، ممکن است به دلایل مختلفی ناگزیر از طلاق شوند. سؤالی که پیش می‌آید، این است که چه عواملی مانع تحقق زندگی مشترک می‌شود. در این مقاله سعی داریم به سیزده عاملی بپردازیم که آمار طلاق را افزایش می‌دهند، تا زوج‌های جوان به‌صورت آگاهانه‌تری مسئولیت زندگی‌‌شان را برعهده گیرند.

  1. ازدواج زودهنگام

افرادی که در اوایل جوانی ازدواج می‌کنند، بیش از دیگران ممکن است طلاق را تجربه کنند. ازدواج‌هایی که در سنین بیست‌وچندسالگی به بالا رخ می‌دهد، از پایداری و دوام بیشتری برخوردار هستند. با توجه به تحقیقات انجام‌شده، افرادی که بعد از بیست‌وپنج‌سالگی ازدواج می‌کنند، تا ۲۴ درصد کمتر با خطر طلاق روبه‌رو هستند.

۲. ازدواج‌های قبلی

براساس مطالعات انجام‌شده‌، خطر طلاق با هربار ازدواج تا حدی افزایش می‌یابد؛ بنابراین ازدواج‌های دوم و سوم بیشتر در معرض طلاق هستند. متأسفانه افراد مطلقه، بدون این‌که به‌طور کامل از ازدواج اول و شکست ناشی از آن رهایی یابند، تجدید فراش می‌کنند و وارد رابطۀ دیگری می‌شوند و زندگی متشنجی را تجربه می‌کنند و برای برخی از آن افراد، حفظ ازدواج دوم به‌دلیل فقدان یک خانوادۀ منسجم دشوارتر است.

۳. فقدان باورهای مذهبی

ایمان، نقش مهمی در پیش‌گیری از طلاق ایفا می‌کند. شخصی که مجهز به باورهای مذهبی‌ست، در هر قدمی خواستِ خداوند را مدنظر می‌گیرد و در جهت بندگی خداوند قدم برمی‌دارد. چنین فردی سعی می‌کند در زندگی، تحقق حقوق همسرش را در اولویت قرار دهد و در مواقع بروز مشکلات خانوادگی، قبل از طلاق برای حل آن‌ها به دستورهای دینی رجوع می‌کنند. مطالعات متعددی در این زمینه، حاکی از این است که آمار طلاق میان زن و شوهر‌هایی که هر دو افرادی مذهبی و دین‌دار هستند، به مراتب کمتر از افراد غیرمذهبی‌ست.

۴. مسائل مالی

تحقیقات نشان می‌دهد که فقر، یکی از شاخص‌هایی‌ست که بیشتر از هر دلیل دیگری خطر طلاق را افزایش می‌دهد. به‌طور کلی بین سطح رفاه و شادی زوجین، رابطۀ مستقیمی وجود دارد. زن و شوهر‌هایی که مدام روی این موضوع تمرکز دارند تا چه چیزی بخرند و برای خرید چه چیزهایی باید صبر کنند، نسبت به کسانی که مشکلات مالی چندانی ندارند کمتر احساس شادی می‌کنند. خانواده‌هایی که درآمد کم و بدهی زیادی دارند و از لحاظ اعتقادی سعۀ وجودی و امکانات کافی برای مشاوره و منابعی ندارند که از طریق آن‌ها بتوانند زندگی مشترک‌شان را نجات بدهند، متأسفانه بیشتر طلاق را تجربه می‌کنند!

۵. سطح تحصیلات

با توجه به این‌که تحصیلات برای پایداری و دوام زندگی مشترک به‌تنهایی کافی نیست و تحقیقات نشان داده، آمار طلاق در خانواده‌هایی کمتر است که از لحاظ تحصیلات و آموزش در سطح بالاتری هستند. البته باید توجه کرد که منظور از تحصیلات، صرف گرفتن مدرک نیست؛ بلکه دانشی‌ست که شایستگی فرد را در مواجهه با مشکلات زندگی ارتقاع دهد. زوج‌هایی که براساس تحصیلات خود درآمد بیشتری کسب می‌کنند و استاندارد‌های بالاتری را در زندگی‌خود ایجاد می‌کنند، از ازدواج پایدارتری برخوردار خواهند بود.

۶.فقدان آموزش‌های مناسب

شرکت در مشاوره‌های قبل از ازدواج، می‌تواند به‌طور قابل‌توجهی در کاهش آمار طلاق مؤثر باشد. مشاورۀ قبل از ازدواج، مهارت‌های حل مشکلات و اختلافات را به همسران می‌آموزد و برای حل مسائلی که بعدها در زندگی زناشویی ممکن است به اختلافات تمام‌عیار بدل شود، ضروری است؛ اما متأسفانه بسیاری از زوج‌ها در جلسات مشاوره شرکت نمی‌کنند و این موضوع در افزایش آمار طلاق بی‌تأثیر نیست!

۷. طلاق والدین

متأسفانه کودکان طلاق بیش از کودکان عادی در ازدواج‌شان با مشکلات روبه‌رو هستند. اگر یکی از طرفین ازدواج در خانوادۀ طلاق رشد کرده‌ باشد، احتمال این‌که زندگی مشترک خودش را به جدایی بکشاند، تا پنجاه‌درصد افزایش می‌یابد. براساس تحقیقات انجام‌شده، احتمال طلاق در خانواده‌هایی که زن و شوهر هر دو از کودکان طلاق بوده‌اند، بسیار است.

۸. تفاوت سنی زیاد

یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های مربوط به ازدواج، این است که آیا ازدواج دو نفر از نسل متفاوت عاقلانه است؟ پاسخ منفی است. تحقیقات نشان داده که بهترین تفاوت سنی در ازدواج، این است که شوهر دو تا ده سال از همسرش بزرگ‌تر باشد. آمار طلاق در این حالت، به‌مراتب کمتر از حالتی‌ست که اختلاف سنی بیش از ده سال یا زن بزرگ‌تر از شوهر است. البته منکر وجود استثنا نیستیم؛ چراکه در مواردی دیده شده که خانم بزرگ‌تر از همسرش است و زوجین بدون بروز هیچ مشکلی زندگی می‌کنند. در این موارد، طرفین آن‌قدر از درک بالایی برخوردار هستند که مؤلفۀ سن نادیده گرفته می‌شود.

۹. خیانت

به‌طور کلی میزان خیانت بین زوج‌های متأهل، کمتر از رابطه‌های طولانی‌مدت یا زندگی‌های مشترک بدون ازدواج است. البته خیانت به سن‌و‌سال و میزان آموزش طرفین نیز بستگی دارد. براساس تحقیقات انجام‌شده، به‌طور کلی زوج‌های مسن‌تر و آموزش‌دیده‌تر بیشتر به تعهدات خود پای‌بند هستند. در بیشتر موارد، خیانت به‌تنهایی منجر به طلاق نمی‌شود؛ زیرا همسران خائن معمولاً قادر به متقاعدکردن یک‌دیگر هستند و برای مدتی طولانی، طلاق را به تأخیر می‌اندازند. خیانت وقتی رخ می‌دهد که اعتماد طرفین به‌طور کامل از بین برود.

۱۰. ناسازگاری جنسی

ناسازگاری جنسی از جمله عوامل اصلی طلاق است و گاهی به‌صورت غیرمستقیم سبب طلاق می‌شود؛ به این صورت که ابتدا به دلیل ناسازگاری جنسی، یکی از زوج‌ها خیانت می‌کند و سپس به دلیل این خیانت، طلاق اتفاق می‌افتد. بسیاری از افرادی که مرتکب خیانت می‌شوند، عنوان می‌کنند که از طرف شریک جنسی خود درک نمی‌شوند. زوج‌های جوان قبل از اقدام به ازدواج، باید مشاوره‌های جنسی دریافت کنند و به تفاوت‌های جنسی یک‌دیگر اشراف داشته ‌باشند و در جهت همراهی با شریک جنسی‌شان راهکارهای توصیه‌شده را عملی کنند. گاهی نیز به دلیل ازدواج‌های زودهنگام که چندین دهه به طول می‌انجامد، طرفین احساس می‌کنند زندگی و رابطه‌شان آن‌قدر تکراری‌ست که حالت کسالت‌باری دارد. بسیاری از طلاق‌هایی که پس از سال‌ها زندگی مشترک اتفاق می‌افتد، احتمالاً به همین دلیل است.

۱۱. اعتیاد

عوارض اعتیاد، زندگی مشترک را به مرز ازهم‌پاشیدگی می‌کشاند؛ برای مثال فرد معتاد، ممکن است دروغ‌گو باشد یا دزدی کند. این رفتار‌ها سبب فشار عاطفی و روانی در همسران این افراد می‌شود. البته دیده شده که افراد می‌توانند کنار همسر معتاد خود زندگی کنند، از نظر عاطفی او را حمایت کنند و حتی شرایط بازپروری همسر‌شان را فراهم کنند؛ ولی اغلب افراد به‌دلیل حفظ سلامت روحی خودشان هم که شده، طلاق می‌گیرند.

۱۲. مشکلات روحی و روانی

براساس تحقیقات انجام‌شده، آمار طلاق در خانواده‌هایی بسیار بالاست که یکی از همسران یا هر دوی آن‌ها دچار افسردگی، اضطراب و مشکلات روحی و روانی دیگر هستند. بیمار‌ی‌های روانی نیز به خودی خود سبب طلاق نمی‌شود؛ بلکه رفتار‌های افرادی که از این اختلالات رنج می‌برند، عامل اصلی طلاق است؛ برای مثال افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، بیش از دیگران مرتکب حملات فیزیکی و اعمال خشونت‌آمیز می‌شوند. به همین ترتیب این افراد و همچنین مبتلایان به افسردگی، با احتمال بیشتری به همسر خود خیانت می‌کنند.

۱۳. رسانه‌های اجتماعی

اعتیاد به رسانه‌های اجتماعی همچون فیس‌بوک، توییتر، تلگرام، اینستاگرام و دیگر رسانه‌های اجتماعی، نقش بسیار مهمی در طلاق ایفا می‌کنند. متأسفانه در سال‌های اخیر، بسیاری از طلاق‌ها به دلیل اعتیاد همسران به رسانه‌های اجتماعی اتفاق افتاده ‌است! در خانواده‌هایی که یکی از همسران به رسانه‌های اجتماعی اعتیاد دارد، تقریباً هفته‌ای یک‌بار جروبحث‌های خانوادگی‌شان به رسانه‌های اجتماعی مربوط می‌شود. اگرچه این دلیل به‌ندرت از عوامل اصلی طلاق است، با این حال جنگ و دعواهای بی‌پایان بر سر رسانه‌های اجتماعی می‌تواند زمینه را برای طلاق فراهم کند.