نوع مقاله : گزارش

10.22081/mow.2018.66225

آیا رابطه‌ی دختر و پسر واقعاً نیازهای عاطفی فرد را تأمین می‌کند و به دو طرف، حس آرامش و پیشرفت در زندگی می‌دهد؟ 

موفقیت در رابطه‌ای پرچالش و جنجالی

فاطمه رئوفی

آدم، هیچ‌گاه نمی‌تواند بدون ارتباط و تعامل با دیگران زندگی کند. ارتباط با هم‌نوع، برای ما لازم و ضروری‌ست. نکته‌ی جالب و مهم درباره‌ی ارتباط‌های‌مان این است که پشت هر نوع ارتباطی، هدف و مقصودی‌ست. به همین دلیل ارتباط آدم‌ها با هم، گاهی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی‌ست و گاهی هم آموزشی، عاطفی و... . مثلاً رابطه‌ی معلم و شاگرد با هم، ارتباطی آموزشی‌ست. صحبت‌ها و پیام‌هایی که در این ارتباط رد و بدل می‌شود هم، برای برآوردن‌شدن نیاز آموزشی‌ست؛ اما رابطه‌ی دختر و پسر چطور؟ هدف از این رابطه چیست و قرار است چه پیام‌هایی در این ارتباط رد و بدل و چه نیازهایی برآورده شود؟ علم روان‌شناسی درباره‌ی این ارتباط چه می‌گوید؟

آب روی آتش یا اسپند روی آتش؟

هر ارتباطی از سه بخش تشکیل می‌شود: الف) پیام‌دهنده؛ ب) پیام‌گیرنده؛ ج) محتوای پیام.

در این گزارش، پیام‌دهنده و پیام‌گیرنده که تکلیف‌شان مشخص است و دختر و پسر هستند؛ یعنی فرض بر این است که پیام‌ها بین این دو جنس مخالف رد و بدل می‌شود. در این ارتباط، موضوع اصلی و مهم «محتوای پیام» است. محتوای پیام رابطه‌ی دختر و پسر چیست؟ هدف از ارتباط دختر و پسر، برآورده‌شدن کدام نیاز است و در این ارتباط، چه نوع پیامی رد و بدل می‌شود؟

روان‌شناسان می‌گویند رابطه‌ی دختر و پسر، تنها برای تأمین دو نوع نیاز است: یکی نیاز عاطفی و محبتی و دیگری نیاز جنسی.

همه‌ی دختران و پسرانی که با جنس مخالف رابطه دارند و در فضای مجازی یا با تلفن هم‌صحبت می‌شوند، ادعا می‌کنند که ارتباط‌شان فقط برای رفع نیاز عاطفی‌ست و اصلاً کاری به شهوت ندارد. هرچند این دلیل بسیار دور از ذهن به نظر می‌رسد، آن را قبول می‌کنیم و در این گزارش، نیاز جنسی را کنار می‌گذاریم.

 خداحافظی با حس امنیت

فرض می‌کنیم دختری یا پسری، دوستی از جنس مخالف دارد. هدف از این رابطه هم، فقط و فقط برآورده‌ساختن نیاز عاطفی‌ست و بس. در این مورد چند سؤال مطرح می‌شود: یکی این‌که از کجا معلوم طرف مقابل هم قصد و غرضش فقط رفع نیاز عاطفی‌ست؟ شاید او به چیزهای دیگری فکر کند. اگر به یکی از طرفین در این دوستی خیانت شد و او قربانی افکار پلید دیگری گردید، تکلیف چیست؟ این قربانی چطور می‌تواند حقش را از دوست خیانتکارش بگیرد؟ روشن است که از نظر شرعی به بیراهه رفته و از نظر قانونی هم، طرفین بدون هیچ تعهدی وارد رابطه و تعامل شده‌اند. در تمام دنیا، همه‌ی روابط با تعهد است: رابطه‌ی آموزشی، اقتصادی و حتی عاطفی. ازدواج، رابطه‌ای عاطفی‌ست و برای برقراری این رابطه، در همه جای جهان تعهداتی از طرفین گرفته می‌شود تا اگر یکی قربانی دیگری شد، بتواند با تعهدنامه‌ای که در دست دارد، حقش را بستاند؛ اما درباره‌ی رابطه‌ی دختر و پسری که ارتباطی پنهانی و بدون چهارچوب برقرار کنند، هر یک از طرفین اگر قربانی شود، هیچ مدرکی ندارد و فرد آسیب‌زننده هم، هیچ تعهدی در قبال آسیبی که به دیگری وارد کرده است ندارد. این رابطه، مثل معامله‌ای‌ست که بدون مدرک و سند جاری شده و هر یک از طرفین، هر وقت خواست می‌تواند بزند زیر تمام قول و قرارهایش. با این اوصاف، به نظرتان در این رابطه چقدر امنیت برقرار است؟

غم و شکست

 عده‌ای روی این نکته پافشاری می‌کنند که حرف‌زدن با جنس مخالف، آن‌ها را آرام می‌کند و وقتی مشکلات‌شان را با جنس مخالف در میان می‌گذارند، بهتر می‌توانند راه‌حل بیابند و... . این دلیل درواقع بهانه‌تراشی است؛ اما در ادامه به این موضوع نیز می‌پردازیم: آیا ارتباط با جنس مخالف، گزینه‌ی مناسبی برای پاسخ به نیاز آرامش هست یا خیر؟

 همان‌طور که می‌دانید، نیازهای انسان مختلف و زیاد است. برخی نیازها را نمی‌توان با هم‌جنس برآورده کرد. این غلط است که درددل‌کردن با جنس مخالف بهتر جواب می‌دهد، آدم راه را از چاه تشخیص می‌دهد و نیاز اساسی‌ست که دختر و پسرها در این باره تعامل داشته باشند تا به آرامش عاطفی برسند.

این‌که دو هم‌جنس بهتر از دو ناهم‌جنس می‌توانند روحیات، انتظارات و خواسته‌های یکدیگر را درک کنند، نکته‌ی پیچیده‌ای نیست. دختر و پسر، رابطه‌ی دوستی را با هم آغاز می‌کنند، در حالی که جنس همدیگر را نمی‌شناسند و ناشناخته‌بودن هر جنس برای جنس دیگر، ابهام‌هایی برای آن‌ها به وجود می‌آورد که این ابهام‌ها و فاصله‌ها، راه محبت کامل و دوستی مستمر و بی‌شکست را بر ناهم‌جنسان می‌بندد. با این حساب اگر انگیزه‌ی دختران و پسران از ایجاد رابطه، فقط ارضای نیاز عاطفی و آرامش است، می‌توانند این نیاز را با یک یا چند دوست دلسوز و باوفا از میان هم‌جنسان خود برآورده سازند؛ چراکه رابطه‌ی دوستی بین دختر و پسر (با فرض آن‌که غرض دیگری در بین نباشد)، به‌دلیل نداشتن درک روحیات یکدیگر، محکوم به شکست است و نتیجه‌ی آن چیزی جز بحران روانی نیست.

 نیاز به محبت در دوره‌ی نوجوانی را باید با افزایش روابط عاطفی خانوادگی و افزودن رابطه‌ی صمیمانه و دوستانه بین هم‌سالان هم‌جنس، تأمین کرد. باید با پیداکردن دوستان مناسب، ایجاد رابطه‌ی گرم و عاطفی و انجام برخی فعالیت‌های دسته‌جمعی، به این نیاز درونی پاسخ مثبت داد؛ نه با دوستی با جنس مخالف.

ترس و نگرانی

 با شروع رابطه‌ی دوستی با جنس مخالف، نوعی اضطراب و نگرانی دائمی سراغ آدم می‌آید و مرتب، استرس این موضوع وجود دارد که مبادا این رابطه فاش شود. اضطراب و نگرانی دیگر هم، ترس از این بابت است که مبادا طرف مقابل بی‌وفا شود و خیانت کند.

 ناامیدی و گوشه‌نشینی

 رابطه‌ای که اولین خشتش با محبت گذاشته می‌شود، زود به دیواری از عشق بدل می‌شود. بیشتر این دوستی‌ها به ازدواج ختم نمی‌شوند؛ چراکه زمان و موقعیت ازدواج، هنوز فراهم نشده است. این رابطه‌ها پایانی بسیار تلخ دارند که با افسردگی شدید همراه است.

ملامت و نکوهش

 از ویژگی‌های دوران جوانی و نوجوانی، «بیداری وجدان اخلاقی‌»ست. وقتی جوان و نوجوان ارزش‌های اخلاقی را زیر پا می‌گذارد، این وجدان او را نکوهش می‌کند. جامعه‌ی ما که جامعه‌ای دینی و ارزشی‌ست، دوستی دختر و پسر را برخلاف عرف و شرع می‌داند؛ حتی آنان که خود با جنس مخالف دوست هستند، هرگز دوست ندارند که خواهر، برادر یا یکی از اعضای خانواده‌شان، دوست غیرهم‌جنس داشته باشد. وقتی نوجوانی با جنس مخالف دوست می‌شود، احساس گناه می‌کند و از این می‌ترسد که مبادا عزیزانش از او سرمشق بگیرند و... .

عدم تمرکز و ازدست‌رفتن فرصت‌ها

  این روابط، معمولاً با گفت‌وگویی ساده شروع می‌شود؛ اما همیشه در این حد باقی نمی‌ماند و کم‌کم صحبت‌ها طولانی‌تر و احساسی‌تر می‌گردد تا آن‌جا که تمام انرژی عاطفی آدم درگیر این رابطه می‌شود. در نتیجه روح و روان و حواس فرد، به سمت رابطه‌ی عمیق عاطفی می‌رود. در این شرایط، تمرکز حواس برای امور مهم زندگی مانند تحصیل، عبادت و تفکر در امور مهم زندگی رنگ می‌بازد و فرصت‌ها از دست می‌رود.