«دلم می‌خواهد» را در تربیت بچه‌ها فراموش کنیم

نوع مقاله : احکام

10.22081/mow.2018.66230

احکام و آداب تربیت فرزند (بخش دوم)

بررسی احکام الزام و اجبار در تربیت

حجت‌الله حاجی‌کاظم

آیا برای این‌که فرزند دلبندم مثل درختی استوار و ریشه‌دار در خوبی‌ها رشد کند، می‌توانم در مواردی سخت بگیرم و چیزی را به او الزام و اجبار کنم؟ آیا می‌توانم او را وادار به کاری کنم که برخلاف میلش است؟

الزام، مراتبی دارد. اجازه دهید برای افزایش دقت در بحث، نموداری از انواع آن را مرور کنیم:

انواع الزام

با سلب کامل اختیار همراه باشد

مثل این‌که دست کسی را بگیریم و کشان‌کشان ببریم

الزام شدید (نوع اول)

اصطلاح این نوع، اجبار است

سلب اختیار نیست، اما با تهدید، الزام ایجاد شده است

تهدید به هتک آبرو یا قتل

الزام متوسط یا اکراه

اکراه شدید (نوع دوم)

تهدید به آسیب مالی و جانی

اکراه متوسط (نوع سوم)

تهدید به کاهش بخشی از مزایا و امکانات

اکراه خفیف (نوع چهارم)

الزام با مهربانی؛ امر، نهی و تشویق

الزام خفیف (نوع پنجم)

 

سؤال ما این است که استفاده از انواع این الزام‌ها درباره‌ی فرزند، در موقعیت‌های مختلف از نظر آیات و روایات چه حکمی دارد؟

با توجه به جدول، پنج نوع را مشخص کردیم و بر همین اساس، احکام را مرور می‌کنیم. عموم این موارد، براساس اجتهاد «آیت‌الله اعرافی» تنظیم شده است.

از آن روی که دین الهی، به‌طور ذاتی اهمیت درخور توجهی برای پذیرش قلبی قائل است، آن الزام که موجب آسیب قابل توجه به انتخاب افراد شود، مسیر اصلی تربیت نیست؛ اما گاهی می‌تواند زمینه‌ای برای دورنشدن از خوبی‌ها فراهم آورد و کمک کند مسیر حق با انتخاب ادامه یابد. درواقع مسیر اصلی تربیت، فراهم‌کردن شناخت برای الزام (متعهدکردن خویشتن) است. الزام کمتر ترجیح دارد؛ اما تشخیص این‌که در چه موضعی مجاز به الزام هستیم، بسیار دشوار است. احکام الهی به کمک ما می‌آیند تا کمتر خطا کنیم. الزام در برخی موارد حرام و در برخی موارد واجب است. انتخاب الزام یا عدم الزام، در دیگر مواردی که واجب یا حرام نیست، برعهده‌ی والدین خواهد بود. نکته‌ی دیگر این‌که در برخی موارد، تزاحم‌هایی به این معنا اتفاق می‌افتد که در آن مورد الزام واجب بوده است؛ اما مطمئن هستید اگر الزام کنید، مشکل اساسی دیگری ایجاد می‌شود که به‌اندازه‌ی آن مورد الزام اهمیت دارد. در این موارد، الزام می‌تواند حتی از واجب به حرام بدل شود.

احکام مرتبط با الزام فرزند

1. براساس برخی آیات، استفاده از الزام نوع اول، دوم و سوم برای واداشتن دیگران، از جمله فرزندان به باور عقاید اسلامی حرام است (بقره: 256؛ یونس: 99؛ شعراء: 3 و 4؛ کهف: 29).

2. استفاده از هر نوع الزام و اکراهی برای گمراه‌کردن دیگران (جلوگیری از شکل‌گیری ایمان صحیح یا سست‌کردن پایه‌های ایمان) حرام است. متأسفانه فضای حاکم در کشورهای غربی، درباره‌ی دین خنثی نیست و گاه نوعی الزام خفیف به عدم‌ دینداری در آن دیار وجود دارد.

3. نرم‌خویی و سخت‌گیری‌نکردن به شکل کلی و در همه‌ی زمینه‌های تربیتی، مثل اعتقادی، احکام و اخلاق مستحب و بسیار مؤکد است. از پیامبر خدا(ص) روایت شده است: «خداوند رحمت کند کسی را که فرزندش را در نیکی‌کردن به خودش یاری کند.» گفته شد: «چگونه؟» فرمودند: «آنچه را در توانش است، بپذیرد و از آنچه در توانش نیست، بگذرد و به آنچه نمی‌تواند، وادار نکند و بر او سخت نگیرد.»

4. استفاده از الزام نوع چهارم و پنجم برای واداشتن فرزند به کسب حداقل لازم ایمان و اعتقاد به اصول عقاید (آموزش، تحقیق و...)، با سه شرط واجب است: الف) روشی مؤثرتر از الزام وجود نداشته باشد؛ ب) احتمال تأثیر وجود داشته باشد؛ ج) اگر الزام نکند، فرزندش آسیب و ضرر تربیتی می‌بیند یا در مسیر گناه و بدبختی آخرتی می‌رود (براساس آیات مبارکه‌ی تحریم: 6؛ بقره: 243).

5. اگر کنارگذاشتن الزام خفیف (امر و نهی) و نیز اکراه خفیف (کاهش بخشی از مزایا) موجب ضرر جدی به فرزندان شود، استفاده از آن‌ها واجب خواهد بود؛ به شرط آن‌که احتمال اثرگذاری وجود داشته باشد و نیز برخلاف توان شناختی و ابزاری فرزندان نباشد.

6. درباره‌ی نماز و روزه، اولویت با روش‌های غیرالزامی‌ست و اگر اثربخش نبود و احتمال اثر روش‌های الزامی وجود داشت، واجب است از مرتبه‌ی خفیف الزام (نوع پنجم یعنی امر، نهی و تشویق) استفاده کنند. روایات معتبری در این زمینه وجود دارد که والدین، کودکان را در هفت‌سالگی به نماز و در نه‌سالگی به روزه امر کنند (مانند روزه‌ی کله‌گنجشکی که برای کودکان قبل از سن تکلیف توصیه شده است؛ با این روش که هر گاه گرسنگی سراغ‌شان آمد، افطار کنند).

7. استفاده از الزام خفیف (نوع پنجم شامل امر، نهی، تشویق و ایجاد انگیزه) برای روی‌آوردن فرزندان به مستحبات، در مواردی که اثر منفی ندارد مستحب است.

8. استفاده از مرتبه‌ی شدید الزام که به سلب اختیار منجر شود، تنها و تنها در موارد استثنا مجاز است که انجام منکرهای بزرگ و سرنوشت‌ساز در پیش است و بلکه واجب خواهد بود. تشخیص مرتبه‌ی آن، براساس احکام نهی از منکر و امر به معروف و بعد از طی مراحل نهی از منکر و امر به معروف اتفاق می‌افتد. روشن است باید به اثرگذاری روش توجه شود و نیز تنها درباره‌ی منکر و معروفِ بسیار مهم به کار گرفته شود. برای مثال با سلب اختیار فرزند، می‌توان او را به ترک اعتیاد وادار کرد.

اولویت‌های مد نظر خداوند را بیاموزیم و در نظر داشته باشیم

این‌که فکر کنیم با دانستن حرام‌ها و واجبات و مکروهات و مستحبات می‌توانیم امر به معروف و نهی از منکر صحیحی انجام دهیم و خوشحال باشیم که به وظیفه‌ی خود عمل کرده‌ایم، نادرست است. باید بدانیم چه چیزهایی برای خداوند اهمیت بیشتری دارد و چه چیزهایی اهمیت کمتر. باید درباره‌ی میزان اثرگذاری و تکنیک‌های دعوت دیگران به راه حق بیشتر بیاموزیم. پدر و مادر دلسوز، با دانستن روش‌ها و اولویت‌ها، حق پدر و مادری خود را زیباتر و کامل‌تر ادا می‌کنند.

اولویت‌ها در اعمال

از ضرورت‌های امر به معروف و نهی از منکر، دانستن اولویت‌هاست. برای نمونه به این موارد توجه کنید:

1. گناهان کبیره، حساسیت بیشتری از گناهان صغیره دارد؛

2. واجبات و محرمات، از مستحبات و مکروهات اهمیت بیشتری دارند؛

3. خود واجبات نیز نسبت به یکدیگر، اولویت‌های متفاوتی دارند (برای نمونه نماز خیلی مهم است؛ اما حفظ آبروی مؤمن و ادای حق مردم، در مواردی از نماز هم مهم‌تر است)؛

4. ترک حرام‌ها نیز اولویت‌های متفاوتی دارند. میان حرام‌ها نیز غیبت و تهمت، گاهی از گناهان جنسی نیز سخت‌تر معرفی شده‌اند.

البته این به‌معنای ترک حتی یک واجب هم نیست.

اولویت‌ها در روش‌ها

در رشددادن انسان‌ها، به اولویت در روش‌ها نیز باید توجه کرد:

1. روش‌های انگیزه‌بخش همراه با مهر و احترام، بر روش‌های توبیخی اولویت دارد؛

2. روش‌های آگاهی‌بخش بر روش‌های تحمیلی و تلقینی و الزام برتری دارد.

پدر و مادر باید در دورانی که می‌توانند از روش‌های دلنشین استفاده کنند، فرصت‌های خود را قدر بدانند تا در تربیت به نقطه‌ای نرسند که چاره‌ای جز تندی با فرزندان نداشته باشند.