مامان، من گونی برنج نیستم

نوع مقاله : نگاه

10.22081/mow.2018.66238

مریم خیری

 

حالتی را تصور کنید که مشغول انجام کار مشخصی هستید؛ مثل خواندن کتاب یا انجام دادن کاری هنری که ناگهان همسرتان از راه می‌رسد و می‌گوید: «شام مهمان منزل مادرم هستیم. سریع آماده شو، بریم.» این در حالی‌ست که کلمات «سریع‌»، «آماده شو» و «بریم» را مرتب تکرار می‌کند و حتی به شما اجازه نمی‌دهد صفحه‌ای را که مطالعه می‌کنید، به پایان برسانید. چه حالی خواهید داشت؟ تصور شما از چنین موقعیتی چیست؟ تجربه‌ی ناخوشایندی خواهد بود؟ این‌که نظر شما برای رفتن یا نرفتن به مهمانی، زمان رفتن و... پرسیده و حتی این فرصت به شما داده نمی‌شود که کار خود را تا حدی به سرانجام مقطعی برسانید، دقیقاً مصداق «برخورد گونی‌برنجی»ست.

این، حالتی‌ست که ما بارها بدون ذره‌ای توجه به کودکان خردسال خود تحمیل می‌کنیم. کودک چهارساله، مشغول دیدن کارتون دلخواهش است که ما مرتب بر سرش فریاد می‌زنیم: «خاموشش کن...، دیر شد...، باید بریم.» یا مثلاً کودک در اتاقش مشغول بازی‌ست و ما ناگهان وارد می‌شویم و او را با آن جثه‌ی کوچکش، مثل گونی برنج زیر بغل‌مان می‌زنیم و برای لباس پوشیدن و آماده‌ی رفتن‌شدن، بلندش می‌کنیم.

این اتفاق، بارها و بارها در زندگی کودکان رخ می‌دهد؛ بدون در نظرگرفتن حالات و شرایط آن‌ها و بدون این‌که هویت فردی آن‌ها به‌عنوان انسان مستقل و دارای نظر و سلیقه‌ی منحصربه‌فرد، در نظر گرفته شود. در این موارد، شما با کودکی غالباً لج‌باز، ناآرام و بدقلق مواجه خواهید شد که اهمیتی برای حرف‌تان قائل نیست و معمولاً با جنجال و اعمال زور او را به انجام کاری وامی‌دارید؛ حال آن‌که این مسئله، پی‌آمد خطرناک دیگری نیز خواهد داشت و آن، کاهش قدرت تمرکز در کودکان است. تمرکز، مقوله‌ای‌ست که کودکان به‌صورت فطری آن را دریافت خواهند کرد و به همین دلیل وقتی کودکی غذا می‌خورد، فقط غذا می‌خورد، وقتی بازی می‌کند، فقط بازی می‌کند و وقتی تلویزیون تماشا می‌کند، فقط مشغول تماشاست و حواسش به هیچ موضوع دیگری نیست، جز همان کاری که در حال انجام دادنش است. در پروسه‌ی رشد، این تمرکز بنا به علل مختلف از انسان سلب و به‌مرور، قدرت تمرکز افراد کم می‌شود. البته از مهم‌ترین علل کاهش تمرکز، همین توجه‌نکردن به حال فعلی کودک و برهم‌زدن نظام توجه او به عملی‌ست که در حال انجام دادن آن است.

چه کنیم؟

راه‌حل، ساده است. به کودک فرصت انطباق با محیط را بدهیم و تا جایی که ممکن است، از هرگونه تغییرات ناگهانی ـ هرچند کوچک ـ در برنامه‌ی روتین زندگی‌اش اجتناب کنیم و در صورتی که قرار است اتفاق یا برنامه‌ی متفاوتی برای او به وجود بیاید، از قبل درباره‌ی آن با کودک صحبت کنیم. در این‌جا، به نمونه‌ای از این موقعیت‌ها اشاره خواهیم کرد:

چند ساعت قبل از رفتن به مهمانی، درباره‌ی این‌که به منزل چه کسی می‌روید، افرادی که در مهمانی حضور خواهند داشت و دلیل رفتن‌تان به منزل شخص میزبان، به‌طور کامل با جزئیات به فرزند کوچک‌تان توضیح دهید و درباره‌ی این‌که تمایل دارد چه لباسی بپوشد، با او مشورت کنید؛

بسیاری از کودکان را می‌بینیم که موقع رفتن به پارک و شهربازی، شاد هستند؛ اما وقت بیرون‌آمدن، چنان قشقرقی راه‌می‌اندازند که از توان مدیریتی والدین خارج می‌شود و آنان را به زور و زحمت مجبور می‌کند. هرگز کودکی را که مشغول بازی در پارک است، نباید یک‌دفعه و بدون مقدمه برداشت و از محیط خارج کرد. همیشه حدود پانزده دقیقه قبل از خروج، درباره‌ی رفتن به او اطلاع دهید و هر پنج دقیقه نیز، این مسئله را به او یادآوری کنید. در این صورت، نه به‌طور کامل، اما تاحدود زیادی از جنجال‌های وقت رفتن رها خواهید شد.

چنین موقعیت‌هایی، در زندگی با کودکان خردسال به‌وفور یافت می‌شود و با کمی درایت و تأمل، می‌توان به‌راحتی از بروز تنش‌ها جلوگیری کرد؛ به‌شرطی که از برخورد گونی‌برنجی پرهیز کنیم.