نوع مقاله : پیشنهاد سردبیر
زهرا قدیانی
خاطرات سفیر یا بمب انرژی؟
عنوان «خاطرات سفیر» روی یک کتاب، بسیاری را فراری میدهد. آنها که علاقهمند به مباحث تاریخی و سیاسی نیستند، فکر میکنند کتاب از زبان سیاستمدار است و بهسرعت از کنارش میگذرند. اگر در کتابخانهی ارزشی دیده شده باشد، تصور میشود که شاید دربارهی ماجرای لانهی جاسوسیست؛ در حالی که سفیر، اینبار دختری جوان در خوابگاه دانشجوییست؛ دختری جوان و محجبه که در فرانسه، سفیر ایران، اسلام و تشیع میشود. «نیلوفر شادمهری»، خاطرات خود را از زمان تحصیل در فرانسه و اقامت در خوابگاهی دانشجویی نوشته است؛ زمانی که اکثر استادان و دانشجویان دانشگاه او را به چشم سفیر ایران، اسلام و تشیع میدیدند و هر روز او را با سؤالات و شبهات خود به چالشی جدید دعوت میکردند. شادمهری میگوید که مباحثه را مادرش در چهارسالگی، در قالب بازی یادش داده است: «مادرم میگفت بیا بازی. ... تو مسلمانی و من کافر. ببین میتوانی به من ثابت کنی که خدا وجود دارد.»
با چند نفر از کسانی که این کتاب را خواندهاند، مصاحبه کردهایم.
نذر فرهنگی
خانم «فاطمه علیزاده» چند جلد از کتاب «خاطرات سفیر» را خریده و هدیه و امانت میدهد؛ یکجور وقف فرهنگی. خانم علیزاده دلیل وقف این کتاب را اینطور بیان میکند: «رهبری توصیه کردهاند که تمام بانوان ایرانی، این کتاب را مطالعه کنند. بر خود واجب میدانم تا حد توان، در تبلیغ این کتاب نقش داشته باشم. زبان گیرا و نثر روان کتاب، برای همه دلنشین است. شبهاتی در کتاب مطرح شده که برای هر کس در هر شرایطی، ممکن است پیش بیاید و نحوهی پاسخدهی خانم شادمهری، بسیار ساده، عاقلانه، بهجا و به دور از شعار است. من به ایشان غبطه میخورم و آرزوی طول عمر بابرکت برایشان دارم. دوست دارم کاری کنم که هر بانوی ایرانی، دستش به این کتاب برسد. به هر کس هم معرفی کردم، با اشتیاق خواهان کتاب شده و بعد از خواندن، همه تشکر کردهاند.»
باهوشها به بهشت میروند
خانم «سیمین الموتی» بعد از خواندن کتاب میگوید: «یک کتاب عالی خواندم و حالم خوب شده است. خاطرات دانشجوی ممتازی که موفق به دریافت بورسیهی دورهی دکتری در فرانسه شده و با وضعیتی مواجه میشود که بهعنوان مسلمان ایرانی، باید پاسخگوی بسیاری از سؤالات و انتقادات دیگران باشد. سفیری برازنده، عاقل و دوستداشتنی با خاطراتی روان، شیرین و گاهی طنز. معتقدم دین واقعی را آدمهای باهوش و حقیقتجو پیدا میکنند.»
هر کس برای خدا باشد...
آقای «محسن فلاح»، بعد از خواندن کتاب میگوید: «خواندن این کتاب، همچون خوردن شربت تگری لیموناد نعنایی در عصر تابستان داغ اهواز، روحم را تازه کرد. با خواندن این کتاب، به مسلمان و ایرانیبودنم میبالم. وقتی کتاب را مطالعه میکردم، این حدیث به ذهنم آمد که «مَن کانَ لِلّهِ کانِ اللهُ لَه؛ هرکس برای خدا باشد، خدا برای اوست.» باید برای خدا از عزیزترین متعلقاتت بگذری، تا خدا برایت دعوتنامهی اختصاصی بفرستد. این کتاب، مرا یاد وصیت «شهید حججی» به پسرش انداخت که سعی کن جوری زندگی کنی که خدا عاشقت شود. اگر خدا عاشقت شود، خوب تو را میخرد.»
این سفیر کجا و عروس سفیر کجا؟
«مهدی زمانی» میگوید: «چقدر فرق است بین عروس سفیربودن و سفیر واقعی بودن. این کتابی بود که از تمامشدنش بهشدت ناراحتم و دوست دارم دوباره بخوانمش. پیشنهاد میکنم که شما هم حتماً بخوانیدش. آنقدر محتوا و لحنش زیباست که سهساعته آن را تمام میکنید. این کتاب دربارهی چالشهای بانویی مسلمان در فرانسه است که رهبر معظم هم، مطالعهاش را به بانوان پیشنهاد کردهاند؛ کتابی که باید مداد برداشت و زیر جملات زیبا و پرمفهومش خط کشید. توصیه میکنم کسانی که قصد ادامهتحصیل در خارج از کشور را دارند، حتماً این کتاب را بخوانند.»
خداوند، شکلات و بحث را دوست دارد
اینکه جملهی بالا اسم یکی از فصلهای کتاب است، دلیل کافی برای آن است که عاشق این کتاب شوم. لحن نویسندهی کتاب، صمیمی و تودلبرو است. کلی با هر خاطره خندیدم. یک عالم نکته، حرف و مهربانی توی این کتاب است. نویسنده، حاضرجواب و باسواد است. خلاصه اگر دوست دارید کتابی زنده و پرانرژی بخوانید، خاطرات سفیر توصیه میشود. اینها را خانم «مونا مرادی» دربارهی کتاب میگوید.
اگر من بودم...
کتاب را از دوستم امانت گرفتم و خواندم. نوع نگارش داستانها و اینکه چقدر باقدرت و قوّت جواب سؤال همه را میدادند، برایم جالب بود. من خودم اهل مباحثه هستم و دربارهی برخی سؤالها و شبههها فکر میکردم که اگر من بودم، چه جوابی میدادم. برایم جالب بود که در دنیا، بسیاری از مردم اطلاعات درستی دربارهی اسلام ندارند و چهبسا ظرفیت پذیرش هم وجود دارد؛ اما رسانهها مردم را در جهل نگهداشتهاند.
هم خنده، هم گریه
«خانم یکتا» روانشناسی خوانده و در دبیرستانی دخترانه مشاور است. او میگوید این کتاب، مشکلات زندگی دانشجوی زن مسلمان ایرانی در فرانسه است. بیان طنزی دارد، خوشخوان و روان است و خواندنش چند ساعت بیشتر وقت نمیبرد. با این کتاب، هم خندیدم و هم گریه کردم. کتاب را بسیار مناسب نوجوانان، بهویژه دختران نوجوان میدانم و خواندنش را به شاگردانم توصیه میکنم.