نوع مقاله : مشاوره

10.22081/mow.2018.66368

غیرت پسندیده

از زبان مشاور

نویسنده: علی‌اکبر مظاهری

 

آقایوسف و شکوفه‌خانم، با مشاوره‌ی بنده، عقد کردند. دو ماه از عقدشان می­گذشت که دوباره پیشم آمدند. هر دو از پیوندشان خشنود بودند و از همدیگر ابراز رضایت می‌کردند. آقا­یوسف گفت: «شکوفه‌خانم صحبت خصوصی دارند.» آقایوسف که بیرون رفت، شکوفه‌خانم گفت: «این‌که گفتم راضی و خشنود هستیم، درست است؛ اما چند مسئله پیش آمده که ناراحتم کرده است.»

گفتم: «به‌تفکیک و به ترتیب اهمیت بگویید.» او گفت:

«1. آقایوسف پیامک‌های مشکوک دارد. بلد نیست مخفی‌کاری و آن‌ها را پاک کند. گاهی من موبایلش را برمی­دارم که تفریحی بگردم. ناگهان آن را از من می­قاپد و پیامک­ها را پاک می‌کند. وقتی می‌پرسم چه بود، می‌گوید صلاح نیست بدانی؛

 2. در فیس‌بوک صفحه دارد. به من نشان می­دهد. دیدم عکس زنانی را کنار عکسش گذاشته است. دوستانه اعتراض کردم و گفتم آن‌ها را حذف کن. قبول کرد؛ اما عمل نکرد؛

3. دوستان دانشگاهی دارد: پسر و دختر. با آن‌ها به گردش می­رود و به من می­گوید که تو هم بیا؛ اما چون گفته که در جمع‌شان دختران مجرد بدحجاب و غیرمذهبی هست، نمی­روم. او ارتباطش را با آن‌ها قطع نمی­کند. اعتراض ملایم می­کنم؛ اما گوش نمی­دهد؛

4. با خانم­های نامحرم، راحت است و من تحمل این کارها را ندارم.»

به شکوفه‌خانم گفتم: «با آقایوسف جداگانه صحبت می‌کنم و ان‌شاءالله مسائل حل می‌شود.» آن‌گاه آقایوسف را به اتاق مشاوره خواندم و آمد. گفتم: «لازم است با آقایوسف هم جلسه‌ی خصوصی داشته باشیم؛ اما اکنون نکته‌ی اصلی را به هر دو می­گویم: همان­گونه که قبل از عقد و در مرحله‌ی انتخاب همسر مشاوره می‌کردید، حالا هم لازم است. آن زمان برای انتخاب مشاوره می­کردید و حالا برای آموختن راهکارهای زندگی مشترک و برای این‌که در زندگی‌تان گرهی نیفتد و نیز برای حل مسائل، مشاوره کنید. همسران، در همه‌ی مراحل زندگی، نیازمند مشاوره­اند. مشاوره را از نان شب واجب­تر بدانید.»

آقایوسف گفت: «فکرم ناراحت شد. بگویید چه شده؟» شکوفه‌خانم را بیرون فرستادم. با او تنها شدیم و گفتم:

«1. همان­گونه که مرد غیرت دارد، زن نیز دارد. همان­طور که زن باید غیرت شوهر را حرمت بگذارد و غیرت او را تحریک نکند، مرد نیز باید چنین کند؛

2. فصلی در کتاب «فرهنگ خانواده» داریم، با نام «هووهای ساختگی». آن را به‌دقت بخوانید و مراعات کنید؛

3. زندگی متأهلی با زندگی مجردی تفاوت­هایی دارد. این تفاوت­ها را یاد بگیرید و مراعات کنید. در این باره نیز در کتاب «فرهنگ خانواده»، مطالبی هست. آن‌ها را بخوانید.» آن‌گاه چندتا از تفاوت‌ها را برای آقایوسف گفتم؛

«4. همان­گونه که شما برنمی­تابید خانم‌تان با پسران و مردان دیگر ارتباط داشته باشد، شما نیز نباید داشته باشید؛ اگرچه رابطه‌ی شما نجیبانه باشد؛

5. قاپیدن موبایل از دست خانم و حذف پیامک‌ها، بدگمانی او را برمی‌انگیزد. اگر خانم چنین کند، شما چنان نمی­شوید؟

6. گذاشتن عکس خانم­های زیبا و نامحرم کنار عکس خود در فیس‌بوک و داشتن ارتباط با آنان و نشان دادن آن به خانم، اشتباه محض است. از آن بپرهیزید؛

7. ارتباط­تان را با دخترانی که قبل از ازدواج در دانشگاه با آنان به اردوهای گروهی می‌رفتید قطع کنید. آیا می­پسندید خانم‌تان ­چنین دوستانی از پسران داشته باشد و با آنان ارتباط برقرار کند؟»

آقایوسف با پاک‌دلی، همه‌ی آنچه را که گفتم پذیرفت. درباره‌ی برخی مسائل، پرسش­های توضیحی داشت که پاسخ دادم و در آخر گفتم: «با خانم­تان هم حرف‌هایی دارم که به خود او می‌گویم.»

 

جلسه‌ی دوم

آن زوج حق­پذیر، دو هفته بعد باز به مشاوره آمدند. چند دقیقه‌ی اول جلسه را سه‌نفری گذراندیم. از آنان گزارش گرفتم. خوب بود. آن‌گاه آقایوسف بیرون رفت تا مسائل مخصوص شکوفه‌خانم را به او بگویم. به شکوفه­خانم، حق‌پذیری همسرش در جلسه‌ی قبل را گفتم. شادمان شد. پرسیدم مشاوره با همسرش و سخنانی که به او گفته بودم، تأثیری در رفتارش داشته است؟ پاسخش مثبت بود و آثار نیکو را کاملاً محسوس بیان کرد. گفتم: «باور ­کردید که مشاوره از نان شب واجب­تر است؟» گفت: «بله.» آن‌گاه گفتم: «حالا شما این نکته‌ها را با دقت بشنوید و یادداشت و عمل کنید:

1. دیگر هرگز و هرگز و هرگز موبایل و کامپیوتر همسرتان را چک نکنید.» گفت: «چک نمی‌کنم.» گفتم: «تفریحی هم نگاه نکنید و در آن‌ها نگردید. آیا شما می­پسندید که ایشان موبایل شما را چک کند یا در آن بگردد؟» گفت: «نه.» گفتم: «پس شما هم دیگر در موبایل و کامپیوتر ایشان نگردید؛ اگرچه تفریحی باشد؛

2. سطح انتظارتان از همسر خود را پایین آورید؛ پایین پایین؛

3. آستانه‌ی تحمل­تان را بالا ببرید؛ بالای بالا.»

توضیح دادم که این دو، در زندگی زن و شوهری، ضرورت حتمی دارد؛

«4. انحصارطلبی درباره‌ی همسر، پسندیده است؛ اما نباید او را کلافه کرد؛

5. دنیای امروز وسیع­تر از قبل شده است؛ به‌ویژه با آمدن دنیای مجازی. نباید زندگی را تنگ کرد؛

6. شما هم به غیرت همسرتان احترام بگذارید و از کارهایی که غیرت و حسادت او را برانگیزد، بپرهیزید (شوهرش قبلاً گفته بود که از باجناقم تعریف و تمجید می­کند. اسم باجناق را نیاوردم؛ اما منظورم را رساندم.)» درباره‌ی «هووهای ساختگی» گفتم و گفتم که آن را در کتاب «فرهنگ خانواده» بخوانید.

سرانجام پرسیدم که به همسرتان هدیه می‌دهید؟ (مردش از این‌که خانم برایش کم هدیه می‌گیرد، گله کرده بود.) گفت: «کم می­گیرم.» گفتم: «چرا؟» گفت: «به دلایلی نمی­توانم بیشتر بگیرم.» گفتم: «پول ندارید؟» گفت: «بله.» گفتم: «یک شیشه عطر کوچک گل رز چطور؟» گفت: «می‌توانم.» گفتم: «یک کتاب؟» گفت: «می‌توانم.» گفتم: «یک زیرپوش؟» گفت: «می‌توانم.» گفتم: «منظورمان از هدیه، همین­هاست. لازم نیست گران باشد.» سپس درباره‌ی فضیلت هدیه و تأثیر آن در بهبود زندگی همسران توضیح دادم و گفتم: «فصل معجزه‌ی هدیه، در کتاب «فرهنگ خانواده» را بخوانید.»

 

فرجام کار

این زوج فهیم و اندکی نابلد، مشاوره را نیکو ادامه دادند؛ با فاصله­های زمانی معقول و به گاه نیاز، تا این‌که عروسی کردند و «هم­آشیانه» شدند. باز مشاوره­های­مان ادامه یافت. اکنون زندگی خوشبختانه­ای دارند. الهی شکر.