نوع مقاله : مشاوره
غیرت پسندیده
از زبان مشاور
نویسنده: علیاکبر مظاهری
آقایوسف و شکوفهخانم، با مشاورهی بنده، عقد کردند. دو ماه از عقدشان میگذشت که دوباره پیشم آمدند. هر دو از پیوندشان خشنود بودند و از همدیگر ابراز رضایت میکردند. آقایوسف گفت: «شکوفهخانم صحبت خصوصی دارند.» آقایوسف که بیرون رفت، شکوفهخانم گفت: «اینکه گفتم راضی و خشنود هستیم، درست است؛ اما چند مسئله پیش آمده که ناراحتم کرده است.»
گفتم: «بهتفکیک و به ترتیب اهمیت بگویید.» او گفت:
«1. آقایوسف پیامکهای مشکوک دارد. بلد نیست مخفیکاری و آنها را پاک کند. گاهی من موبایلش را برمیدارم که تفریحی بگردم. ناگهان آن را از من میقاپد و پیامکها را پاک میکند. وقتی میپرسم چه بود، میگوید صلاح نیست بدانی؛
2. در فیسبوک صفحه دارد. به من نشان میدهد. دیدم عکس زنانی را کنار عکسش گذاشته است. دوستانه اعتراض کردم و گفتم آنها را حذف کن. قبول کرد؛ اما عمل نکرد؛
3. دوستان دانشگاهی دارد: پسر و دختر. با آنها به گردش میرود و به من میگوید که تو هم بیا؛ اما چون گفته که در جمعشان دختران مجرد بدحجاب و غیرمذهبی هست، نمیروم. او ارتباطش را با آنها قطع نمیکند. اعتراض ملایم میکنم؛ اما گوش نمیدهد؛
4. با خانمهای نامحرم، راحت است و من تحمل این کارها را ندارم.»
به شکوفهخانم گفتم: «با آقایوسف جداگانه صحبت میکنم و انشاءالله مسائل حل میشود.» آنگاه آقایوسف را به اتاق مشاوره خواندم و آمد. گفتم: «لازم است با آقایوسف هم جلسهی خصوصی داشته باشیم؛ اما اکنون نکتهی اصلی را به هر دو میگویم: همانگونه که قبل از عقد و در مرحلهی انتخاب همسر مشاوره میکردید، حالا هم لازم است. آن زمان برای انتخاب مشاوره میکردید و حالا برای آموختن راهکارهای زندگی مشترک و برای اینکه در زندگیتان گرهی نیفتد و نیز برای حل مسائل، مشاوره کنید. همسران، در همهی مراحل زندگی، نیازمند مشاورهاند. مشاوره را از نان شب واجبتر بدانید.»
آقایوسف گفت: «فکرم ناراحت شد. بگویید چه شده؟» شکوفهخانم را بیرون فرستادم. با او تنها شدیم و گفتم:
«1. همانگونه که مرد غیرت دارد، زن نیز دارد. همانطور که زن باید غیرت شوهر را حرمت بگذارد و غیرت او را تحریک نکند، مرد نیز باید چنین کند؛
2. فصلی در کتاب «فرهنگ خانواده» داریم، با نام «هووهای ساختگی». آن را بهدقت بخوانید و مراعات کنید؛
3. زندگی متأهلی با زندگی مجردی تفاوتهایی دارد. این تفاوتها را یاد بگیرید و مراعات کنید. در این باره نیز در کتاب «فرهنگ خانواده»، مطالبی هست. آنها را بخوانید.» آنگاه چندتا از تفاوتها را برای آقایوسف گفتم؛
«4. همانگونه که شما برنمیتابید خانمتان با پسران و مردان دیگر ارتباط داشته باشد، شما نیز نباید داشته باشید؛ اگرچه رابطهی شما نجیبانه باشد؛
5. قاپیدن موبایل از دست خانم و حذف پیامکها، بدگمانی او را برمیانگیزد. اگر خانم چنین کند، شما چنان نمیشوید؟
6. گذاشتن عکس خانمهای زیبا و نامحرم کنار عکس خود در فیسبوک و داشتن ارتباط با آنان و نشان دادن آن به خانم، اشتباه محض است. از آن بپرهیزید؛
7. ارتباطتان را با دخترانی که قبل از ازدواج در دانشگاه با آنان به اردوهای گروهی میرفتید قطع کنید. آیا میپسندید خانمتان چنین دوستانی از پسران داشته باشد و با آنان ارتباط برقرار کند؟»
آقایوسف با پاکدلی، همهی آنچه را که گفتم پذیرفت. دربارهی برخی مسائل، پرسشهای توضیحی داشت که پاسخ دادم و در آخر گفتم: «با خانمتان هم حرفهایی دارم که به خود او میگویم.»
جلسهی دوم
آن زوج حقپذیر، دو هفته بعد باز به مشاوره آمدند. چند دقیقهی اول جلسه را سهنفری گذراندیم. از آنان گزارش گرفتم. خوب بود. آنگاه آقایوسف بیرون رفت تا مسائل مخصوص شکوفهخانم را به او بگویم. به شکوفهخانم، حقپذیری همسرش در جلسهی قبل را گفتم. شادمان شد. پرسیدم مشاوره با همسرش و سخنانی که به او گفته بودم، تأثیری در رفتارش داشته است؟ پاسخش مثبت بود و آثار نیکو را کاملاً محسوس بیان کرد. گفتم: «باور کردید که مشاوره از نان شب واجبتر است؟» گفت: «بله.» آنگاه گفتم: «حالا شما این نکتهها را با دقت بشنوید و یادداشت و عمل کنید:
1. دیگر هرگز و هرگز و هرگز موبایل و کامپیوتر همسرتان را چک نکنید.» گفت: «چک نمیکنم.» گفتم: «تفریحی هم نگاه نکنید و در آنها نگردید. آیا شما میپسندید که ایشان موبایل شما را چک کند یا در آن بگردد؟» گفت: «نه.» گفتم: «پس شما هم دیگر در موبایل و کامپیوتر ایشان نگردید؛ اگرچه تفریحی باشد؛
2. سطح انتظارتان از همسر خود را پایین آورید؛ پایین پایین؛
3. آستانهی تحملتان را بالا ببرید؛ بالای بالا.»
توضیح دادم که این دو، در زندگی زن و شوهری، ضرورت حتمی دارد؛
«4. انحصارطلبی دربارهی همسر، پسندیده است؛ اما نباید او را کلافه کرد؛
5. دنیای امروز وسیعتر از قبل شده است؛ بهویژه با آمدن دنیای مجازی. نباید زندگی را تنگ کرد؛
6. شما هم به غیرت همسرتان احترام بگذارید و از کارهایی که غیرت و حسادت او را برانگیزد، بپرهیزید (شوهرش قبلاً گفته بود که از باجناقم تعریف و تمجید میکند. اسم باجناق را نیاوردم؛ اما منظورم را رساندم.)» دربارهی «هووهای ساختگی» گفتم و گفتم که آن را در کتاب «فرهنگ خانواده» بخوانید.
سرانجام پرسیدم که به همسرتان هدیه میدهید؟ (مردش از اینکه خانم برایش کم هدیه میگیرد، گله کرده بود.) گفت: «کم میگیرم.» گفتم: «چرا؟» گفت: «به دلایلی نمیتوانم بیشتر بگیرم.» گفتم: «پول ندارید؟» گفت: «بله.» گفتم: «یک شیشه عطر کوچک گل رز چطور؟» گفت: «میتوانم.» گفتم: «یک کتاب؟» گفت: «میتوانم.» گفتم: «یک زیرپوش؟» گفت: «میتوانم.» گفتم: «منظورمان از هدیه، همینهاست. لازم نیست گران باشد.» سپس دربارهی فضیلت هدیه و تأثیر آن در بهبود زندگی همسران توضیح دادم و گفتم: «فصل معجزهی هدیه، در کتاب «فرهنگ خانواده» را بخوانید.»
فرجام کار
این زوج فهیم و اندکی نابلد، مشاوره را نیکو ادامه دادند؛ با فاصلههای زمانی معقول و به گاه نیاز، تا اینکه عروسی کردند و «همآشیانه» شدند. باز مشاورههایمان ادامه یافت. اکنون زندگی خوشبختانهای دارند. الهی شکر.