نوع مقاله : مادرانه
سعیده فیروزآبادی
برای کسانی که نماز جمعه را از دست نمیدهند، یا حداقل ماهی یکی ـ دوبار میروند، همیشه صحنههای یکسانی اتفاق میافتد: گیتها را پشت سر میگذارند و ون که سوار میشوند، تا برسند دعا و صلوات است که فضا را پر میکند برای سلامتی امام و رهبر، برای ظهور آقا امام زمان(عج) و... . همه خیلی مهربانترند. نماز که تمام میشود، سیل جمعیت را میبینند. صدای مداحی پرشور فضا را گرفته، اصلاً هیچ زمان دیگری نیست که به خیابان بیایی، در ماشین بنشینی و مردم را اینگونه ببینی. اینها همه هست؛ اما کسانی که یکی ـ دو فرزند همراهشان است و خانوادگی به نماز میآیند، تجربههای متفاوت و شیرینتری دارند. برای آنان، از خانه معادلات متفاوت شروع میشود. ما زمان آمادهشدن را به یک ساعت قبل از حالت عادی عقب میکشیم؛ چون روایت است که نباید با عجله به نماز جمعه برویم و نمیشود به بچهها تشر زد. بهتر است همهچیز در آرامش باشد. آب خنک، لباس اضافه، جانماز و چادرنماز بچگانه برمیداریم. در راه، توقف و خریدهای همیشگی: خرید کمی تنقلات که بچهها دوست دارند؛ البته از نوع سالم. در راه، خطبهها در ماشین پخش است. به هر گیت بازرسی که میرسی، لبخند است که بر لبها مینشیند: خدا حفظشان کند. ... عاقبت بهخیر باشند. ... ماشاءالله. ... با بچهها شوخی میکنند که خوردنیهایت مال ما. سوار ون که میشوی، بچههایت را بغل میکنند، در بغلشان مینشانند و به صفها که میرسی اگر کودک نوپا داشته باشی، به دو ـ سه نفر بغلی هم میسپاری بعد از سجده، مهرشان را بردارند. اگر در نماز ناآرامی کند، بغلش میکنی. کمی بزرگتر که باشد، با چند نفر اطرافشان دوست میشوند و مینشینند به خوردن تنقلات.
نماز تمام شده. وقت برگشت، همان روال قبل است. خانمی را میبینی کشموهای رنگارنگ، ساق دستش را پوشانده. از زیر آستینش دوتا را به دخترهایت میدهد. گاهی شکلات است که از جیبها روانهشان میشود. گاهی تنقلات را بیشتر میخری و به دخترت میدهی تا به دوستانش تعارف کند. گاهی شیب پلههای دانشگاه تهران را سرسره میکنند و گاهی جوی آب دانشگاه، جای آبتنیست.
قسمت پایانی که همیشه برای ما جزو آداب متصل به نماز جمعه شده، غافلگیریهای پدرانه است. ظهر تابستان است و هوا گرم. کنار همهی شیرینیهایی که گفتیم، به هر حال کودک است و توان کمش. رسیدهایم کنار ماشین. میبینیم آقای پدر که کمی دیرتر از خانه بیرون آمده، هندوانهی یخ را در کلمن آورده و حالا میرویم گوشهای از مصلی و هندوانهی تگری نوش جان میکنیم. آبهویجبستنی، آب هویج خنک یا چای داغ در زمستان؛ اینها همگی متصل به نماز جمعه با بچههاست و احتیاط واجب است ادا شود. در فصل بهار و پاییز، ظهرها هم پارک و صرف ناهار، ادامهی مناسک نماز جمعه است. از صبح که میخواهیم از خانه بیرون بزنیم، ناهار را هم برمیداریم، به پارک میرویم و تا عصر بچهها بازی میکنند. عصر که برمیگردیم، حتماً خستهایم؛ ولی خیلی هم خوش گذشته است. برای ما جمعه تعطیل نیست. ...