نوع مقاله : گفتوگو
روایت بانویی که بهخاطر علاقهاش به هنر مشبککاری روی تخممرغ، همهی فوت و فنهای آن را در خانه آموخت
مصطفی مسرور
میگوید: «تنها، پای علاقه در میان بوده و هست.» خانم «مهروش نصیری»، نه درس هنر خوانده و نه قبلاً کار هنری میکرده است. این هنرمند 35ساله، زنی خانهدار است. دو سال پیش، گزارشی در یک مجله میخوانَد که... . اصلاً بگذارید ماجرا را از زبان خودش بشنویم. جالبتر است.
ـ مقالهای دربارهی مردی خواندم که روی پوستهی تخممرغ مشبککاری میکرد. خیلی سخت بود؛ باورکردنش را میگویم؛ اینکه کسی بتواند روی پوستهی تخممرغ با آن نازکی و حساسیت، حکاکی کند. واقعاً عجیب است. به نظر من، مثل راهرفتن روی طناب است؛ اما گاهی لازم است آدم خودش را محک بزند. من هم تصمیم گرفتم و کار غیرممکنی مثل حکاکی و مشبککاری روی تخممرغ را شروع کردم.
اطلاعاتی دربارهی ابزار این کار، مثل نوع مته و مینیسنگفرزها در آن مقالهای که خواندم، کسب کردم و اینکه چطور تخممرغ را هنگام مشبککاری دست بگیریم تا نشکند و از این حرفها. این اطلاعات را ملکهی ذهن کردم و یک شانه تخممرغ خریدم. البته ابزار مورد نیاز، مثل دریل و مینیسنگفرز و متهی ریز هم، در سبد خریدهای آن روزم بود. کسی در خانه نبود. اینطور، بهتر میشد ماجراجویی کرد. شاید اگر آن موقع کسی مرا با این وسایل میدید و میگفتم که چه قصد و تصمیمی دارم، از خنده رودهبر میشد و آخرش، من هم از کار نکرده دلسرد میشدم. تنهابودن، در این مواقع بهتر است. اولین طرحم را با مداد روی تخممرغ کشیدم. یک طرح شمسه (طرح اسلیمی ـ ایرانی)، درست مانند عکسی که در آن مجله چاپ شده بود کشیدم و بعد با دریل، شروع کردم به مشبککاری و تراشیدن تخممرغ. هنوز یک خط راست پیش نرفته بودم که تخممرغ در دستم شکست.
ماجراجوییهای هنری در خانه
اولینبار، دومینبار و حتی برای صدمینبار هم، خانم نصیری نتوانست طرحی درست و حسابی روی تخممرغی سالم پیاده کند. یا طرحها قاتی میشد یا تخممرغ میشکست. با این حال، او باز هم دستبردار نبود و نمیخواست تسلیم شود. یک سال بهطور متوالی و بهصورت تدریجی با تخممرغها کلنجار رفت تا اینکه حساب و کتاب کار دستش آمد.
ـ دربارهی ظرافت و حساسیتهای این هنر، باید بگویم که قطر پوست تخممرغ سهدهم میلیمتر و وزنش پنج گرم است که با مشبککاری روی آن، دو گرم میشود. اطلاعات اولیه را از اینترنت گرفتم؛ اما به این سادگیها نبود. باید یکسری فوت و فنها را بهطور تجربی یاد میگرفتم. مثلاً اوایل تخممرغی را برمیداشتم و شروع میکردم به مشبککاری. آخرش هم میشکست و زحماتم به باد میرفت. کمکم تجربه کردم و دستم آمد که هر تخممرغی مناسب این کار نیست. اگر توجه کرده باشید، برخی تخممرغها ترکهای ریزی دارند که با مقابل نور گرفتن تخممرغ، این ضعف تخممرغی واضحتر میشود. خب معلوم است که ترکها آفت مشبککاری آن هم با این ظرافت هستند. با کشف این راز و کسب این تجربه، از تلفات تخممرغی کاستم. بعدها هم چیزهای جالب دیگری دربارهی تخممرغها کشف کردم؛ مثلاً اینکه تخممرغهای تابستان، شکنندهتر و ظریفتر از تخممرغهای زمستاناند؛ به این خاطر که مرغها در تابستان میلی به خوردن گندم ندارند. یکی از کشفهای دیگر و بااهمیت تخممرغیام برمیگردد به کشف میزان تحمل فشار تخممرغ در حال مشبککاری.
تخممرغی که تنها پوسته شده و پوستهای که یک میلیمتر مشبککاری شده، به نظرتان چقدر تحمل دارد؟ فکرش را بکنید این تخممرغ را با این وضعیت باید در دست گرفت و روی آن ریزهکاریها را انجام داد. این، دیگر واقعاً تجربه میخواهد که چقدر تخممرغ در حال مشبککاری تحمل فشار را دارد.
یک سال گذشت تا خانم نصیری، تجربهی مشبککاری تخممرغ را کسب کرد. بعد از این مدت، او دیگر بهاندازهی مشبککاری حرفهای در این کار تبحر پیدا کرده بود.
ـ طرحهای فانتزی و اسلیمی را بهراحتی روی تخممرغها پیاده میکردم؛ آن هم با ظرافت قابل توجه، اما اجرا کردن این طرحها چیزی نبود که بتواند مرا راضی کند. باورتان نمیشود من با این هنر، ماجراجویی میکنم. واقعاً هیجان دارد. اینکه بتوانید طرحی فوقالعاده ظریف را روی پوستهی بسیار ظریف تخممرغ پیاده کنید، کلی هیجانانگیز است و آدم را وسوسه میکند تا همینطور پیش برود.
مشکلات بزرگ
خانم هنرمند توانست ظریفترین طرحها را روی پوستهی بیجان تخممرغ پیاده کند؛ اما او هنوز دنبال چالشی سختتر از قبل بود.
ـ کمی تحقیق کردم و دیدم در دنیا، خیلیها روی تخم شترمرغ حکاکی و مشبککاری میکنند. البته تخم غاز هم، از گزینههای مورد علاقه مشبککاران در جهان است. من هم تصمیم گرفتم روی تخم غاز مشبککاری کنم.
این درواقع، همان چالش ماجراجویانهای بود که خانم نصیری به دنبالش بود.
ـ فردای آن روز، رفتم سراغ تخم غاز و سی ـ چهل عدد از آن تهیه کردم. از همه مهمتر، باید متهای فوقالعاده ظریف و ریز هم تهیه میکردم. متهای که با آن روی پوست تخممرغ حکاکی میکنند، بهاندازهی سوزن خیاطیست. هر جا سر زدم، گفتند از این مته ظریفتر وجود ندارد. کمکم داشتم ناامید میشدم که یکی از دوستانم مرا راهنمایی کرد و گفت: «سری هم به زرگریها بزن. آنها کارشان خیلی ظریف است و حتماً چنین متهی ظریفی توی دست و بالشان هست.» حدس دوستم درست بود. در زرگری، متهای پیدا کردم که بهاندازهی سر سوزن ضخامت داشت و بسیار هم ظریف بود. دههزار تومان خریدمش و آمدم و نشستم پای میز کار و شروع کردم به مشبککاری روی پوست پیاز خشکشده.
سوژهی گزارش ما، سه ماه تلاش کرد تا اینکه توانست اولین طرح شمسه را روی تخم غاز پیاده کند.
ـ فوقالعاده بود و بینظیر. توانستم کاری را که همهی استادان از انجامش فراریاند، به پایان برسانم.
هنر و درآمد
خانم هنرمند، تقریباً آردش را بیخته بود؛ اما نمیخواست الکش را آویزان کند. او فکر دیگری در سر داشت.
ـ بعد از اجرای طرح شمسه روی تخم کبوتر، با خود گفتم چقدر خوب میشود که برج میلاد را روی تخم کبوتر بیاورم. میدانستم که هنوز کسی نتوانسته است برج میلاد را به ظرافت کار من روی تخممرغ، مشبککاری کند؛ اما قانع نمیشدم. تصمیمم را گرفتم و شروع کردم. من در کارم، بسیار حساسیت به خرج میدهم. مثلاً گیر داده بودم که حتماً باید طرح برج میلاد روی تخم کبوتر، مانند طرحی باشد که روی تخممرغ اجرا شده است. به همین دلیل، بارها شده که برج میلاد را روی تخم کبوتر آوردهام؛ اما چون به ظرافت طرح روی تخممرغ نشده بود، دوباره تلاش میکردم تا مشبککاری ظریف و زیبایی از آب دربیاید.
استاد مشبککاری تخممرغ، یکماه وقت گذاشت و زحماتش هم به باد نرفت. او سرانجام توانست مشکلترین طرح را روی ظریفترین تخم پرندهها مشبککاری کند. خانم نصیری در کارنامهی هنریاش صدها تخم پرنده، از مرغ گرفته تا غاز و شترمرغ را مشبککاری کرده است. او میگوید: «من دوهزار ساعت وقت گذاشتم تا اینکه توانستم این هنر را یاد بگیرم؛ اما اگر بخواهم این هنر را به کسی بیاموزم، میتوانم یکماهه او را مشبککار کنم. اینها را میگویم تا جوانترها بدانند که آموختن این هنر درآمدزا، اصلاً سخت نیست. الآن در اربیل عراق، تخم شترمرغ مشبککاریشده، تا چهارصدهزار تومان خریداری میشود. این آثار هنری، در سراسر دنیا طرفداران زیادی دارد و جوانها میتوانند با آموختن آن، کسب درآمد کنند. هزینهای هم ندارد. اگر بخواهید بهترین ابزار مشبککاری تخم پرندگان را تهیه کنید، نهایتاً میشود یکمیلیون تومان. این مبلغی نیست در مقابل مبلغی که مشتریان حاضرند برای خرید اثر هنری خلقشدهتان بپردازند. بهتر است به این فرصت استثنایی، کمی فکر کنید.»