نوع مقاله : خانه های آسمانی
نیمهی پنهان ماه
به مناسبت نهم ربیعالاول (به امامت رسیدن امام زمان(عج))
محبوبه ابراهیمی
میلیونها بستهی سفارشی، در بزرگترین شرکتهای پستی آمریکا، آمادهی تحویل به کودکان است. حتی فروشگاههای اینترنتی از قبیل «آمازون» هم، در تحویل این بستهها به یاری آمدهاند. «یو.پی.اس.» و «فدکس»، بزرگترین شرکتهای پستی آمریکا، در تحویل هدیههای کودکان دچار مشکل شدهاند؛ اما برای از دست ندادن اعتبارشان، وعده میدهند که تأخیر خود را با همراهکردن کارتهای اعتباری و هدایایی جبران کنند. این هدیهها، از سوی پیرمردی تقریباً چاق با ریش سفید بلند و لباس قرمز است که باید در روز کریسمس یا شب قبل، به دست کودکان برسد؛ پیرمردی خیالی بهنام بابانوئل که باید با این هدیهها، در قلب تکتک کودکان کشورهای غربی و مسیحی جای خود را باز کند. همهی بچهها، باید واقعیبودن وجود خیالی بابانوئل را باور کنند.
*****
از کودکی، برایمان داستان مردی را گفتهاند که زندگیاش پنهان از نظرهاست؛ داستان مردی که خواهد آمد، دنیا را از تمام پلیدیها و ناپاکیها خواهد شست و گلستان خواهد کرد و آرزوها را دستیافتنی... .
چه شیرین بود رؤیای شبهایی که با انتظار این منجی مقتدر به صبح میرساندیم و روشنای روزهایی که با انتظارش به شب؛ اما ترسی به بزرگی تمام کودکیمان، سرتاسر این شیرینیها را پر کرده بود. ما منتظر مردی بودیم که وعدههای خدا را محقق میکرد؛ اما با خون و خونریزی؛ مردی سوار بر اسب، با دستی بر شمشیر.
از سویی، زیباشدن دنیا آرزومان بود و از سوی دیگر، وحشت داشتیم از روزی که بیاید و کوچک و بزرگمان را بهدلیل اشتباههای کوچک و بزرگ، از دم تیغ شمشیرش بگذراند.
از مهربانی و روح لطیف اجدادش بسیار شنیدهایم؛ از «أشِدّاءِ عَلَی الکُفّار» بودن و «رُحَماءُ بَینَهُم» بودنشان، از اخلاق نبوی و رأفت علویشان، از مهربانیهایشان با کودکان؛ اما تصویر ذهنیمان از آخرین موعود، رنگی متفاوت داشت. قاب رؤیاهایمان، سرخی انتقام را پررنگتر از سبزی مهربانی مولا نشان میداد.
با خیالپردازیهای کودکانهمان، او را همانگونه که تعریف کردند، باور کردیم و عاشقش شدیم؛ بیآنکه برای عاشقشدنمان نیاز به میلیونها هدیه باشد. آنقدر عاشق که در همان کودکی، پابهپای مردهای محل برای جشن نیمهی شعبان تلاش میکردیم. با بچههای محل قلکهایمان را میشکستیم، شکلات و شیرینی میخریدیم و در کوچه پخش میکردیم. آنقدر عاشق که صبحهای جمعه را پابهپای پدران و مادرانمان ندبه زمزمه کردیم؛ بیآنکه معنای تعابیر بلند و لطیفش را بدانیم... .
ما عاشق شدیم و رونق و شکوه جشنهای نیمهی شعبانمان، حاصل همان عشق است.
فقط اماممان را بد شناختیم. مردی به بلندای تاریخ را با شمشیر مترادف گرفتیم. رسم عاشقی، سرودن از معشوق است و ما از معشوقمان ناقص و اشتباه سرودیم. از مهربانیاش نگفتیم و لبهایمان را به ذکر مهربانیهایش معطر نکردیم.
عاشقیم؛ اما رسم عاشقی را خوب بلد نیستیم. ما را ببخش مولا... .
******
محبت مادر را با تمام وجود باور کردهایم. تب که میکنیم، او پای بسترمان تا صبح بیدار مینشیند و نگرانی، خواب را بر چشمانش حرام میکند. در گرفتاریها دعایمان میکند و در راحتیها با شادیمان شاد است و از ته دل میخندد.
مولای متقیان خود و امامان بعد از خویش را همینگونه معرفی میکند: «هیچ مؤمنی نیست که بیمار شود، مگر اینکه به مرض او مریض میشویم و اندوهگین نشود، مگر اینکه بهدلیل اندوهش اندوهگین گردیم و دعایی نکند، مگر اینکه برای او آمین گوییم و ساکت نماند، مگر اینکه برایش دعا کنیم» (ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۸۲).
منجی آخرالزمان، از مادر به ما مهربانتر است. برایش دعا کنیم تا نهتنها دعایمان کند، بلکه دعاهایمان را هم آمین بگوید که دعای او حتماً مستجاب است... .
******
دل او، برای محبانش شور میزند. آنقدر نگران آنهاست که ترجیح میدهد میانشان باشد و به کارهایشان واقف. دوریشان را تاب نمیآورد و نه دورادور، که از نزدیک مواظب بندگان خداست. امام است و از پدر به محبانش دلسوزتر... .
جدش صادق اهل بیت(ع)، این حقیقت را چنین بیان میکند: «صاحب این امر میان آنان راه میرود، در بازارهایشان رفتوآمد میکند، روی فرشهایشان گام برمیدارد. آنان او را نشناسند تا اینکه خداوند او را اجازه فرماید تا خودش را معرفی کند؛ همانگونه که خداوند یوسف را اجازه فرمود هنگامی که برادرانش به او گفتند آیا حتماً تو یوسف هستى و پاسخ داد که آرى من یوسفم» (الغیبه، ص۱۶۴).
******
شیعه که باشی و اهل محبت اهل بیت(ع)، آنان هم هوایت را خواهند داشت؛ آنقدر که حتی امام غائب از نظرها بلاها را از وجودت دور کند. زمین که از نور ولیّ خالی نباشد، یکی از لطفهایش همین است که بلا از وجودت دور شود؛ اما ندانی چرا و به چه واسطه. لطف بزرگتر و شیرینتر، آن زمانیست که میفهمی او واسطهی دورشدن تو از بلاهاست. خودش فرمود: «من آخرین وصی هستم و خداوند، بهواسطهام بلا را از اهل و شیعیانم دور میسازد» (کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۴۱).
کلام مولا، عاشقی را در کام دوستدارانش شیرینتر میکند. بنده افتخار میکند به منجی آخرالزمان و میبالد به مردی واقعی که حتی در غیبتش، اینهمه برکات از وجودش سرازیر میشود. چقدر شیرین است طعم عاشقی با معرفت... .
******
قلب او مهربان است و رحمتش واسع. امروز که شیعه و اسلام به تنگنای مشکلات اقتصادی و مالی دچار شده، او نگرانتر از همه و بهویژه برای امتش و مستضعفان و محرومان جهان، دلش در تب و تاب است. او در انتظار روزیست که بیاید و حق تمام مظلومان را پس بگیرد. گفتهاند روزی که بیاید، با همهی بشر و با انسانهاى مظلوم و محروم، چنان متواضع است که گویى با دست خود، عسل در دهان محرومان جهان مىنهد. او میآید برای احقاق حق مظلومان و وارثکردن ایشان بر زمین.
******
مهدی(عج) که چهره نمایان کند، مردم با شتاب زیاد و فوجفوج به سویش میآیند. او دست رأفتش را بر سر مشتاقان میکشد و آغوش به رویشان میگشاید؛ گویی همان اکثریتى که از روى نادانى و فقدان تربیت الهى آلوده به گناهان شدهاند، با امیدی وصفنشدنی، دست به دامن مهر منجیشان دراز میکنند و از او عذر مىطلبند، عفو بیکران مولا شامل حالشان میشود و بخشش او، شامل حال گناهکاران قاصر؛ شبیه روز فتح مکه که رسول خدا(ص)، آنقدر به مردم رأفت کردند که منادی فریاد سرداد: «امروز، روز عفو و بخشش است» (شاهآبادی، مهر بیکران، ص51).
از همان روزهای بخشش رسول خدا(ص)، همان محمد(ص) راستگو، وعدهی روز بخشش و عفو آخرین منجی را داده و فرموده بودند: «مـردم مـانـنـد زنـبـوران کـه بـه پـادشـاه خود پناهنده مىشوند، به سوى او (حضرت مهدى (عج)) پـناه مىبرند» (همان).
******
آرمان و مطالبهی اسلام، جامعهایست مملو از امنیت، آرامش و عدل. تصور چنین جامعهای، برای ما که امروز در گیرودار چپاولها، اختلاسها و رانتخواریها محصور شدهایم و اکثریتی هستیم در عذاب عملکرد اقلیتی خودخواه، شاید سخت و خارج از باور باشد؛ اما باور کنیم که آن روز خواهد آمد. روز حکومت مردی که شعار محبت و عدالت سرمیدهد و آرامش، قلبهای عالمیان را فرامیگیرد. کسی در حکومت او اختلاس نمیکند و حساب بانکیاش را با پول مردم پر نمیسازد. نظام اقتصاد جهانی دگرگون میشود. هیچکس محتاج و نیازمند نمیماند و هرچه نیاز دارد، از جیب دیگرى برمىدارد. مردم روح واحد میشوند. من و تو بیمعنا میشود و هیچکس به سودگرفتن از دیگری نمیاندیشد. دلها از کینه خالی میشوند. حرص و طمع، جای خود را به رأفت و مهربانی میدهد. فضایل، جای تمام رذایل اخلاقی را پرمیکنند.
جامعهی مهدوی، صلواتیست و مردم، تشنهی خدمترسانی به یکدیگر. شاید فلسفهی ایستگاههای صلواتی روز میلاد منجی عالم، نمادسازی از همین روزهای شیرین و آرمانی باشد... .
چقدر دنیا تشنهی این لذتهای دور از باورند که عصر حاضر، هیچ اثری از آن ندارد.
ما هرگز زندگی نکردهایم. نه ما، که حتی دنیای غرب با ادعای تکنولوژی و وسایل رفاهی، طعم عدالت و آرامش حکومت آخرین وعدهی الهی را تجربه نکرده است. آن روز که او بیاید، دنیا معنای زندگی را خواهد فهمید... .
******
اینها همه، به این معنا نیست که تصویر کودکیمان را از یاد ببریم. شمشیر و خون، حقیقت ظهور منجیست؛ اما بخشی از واقعیت، نه تمام آن. او با تودهی مردم، مهربان و شفیق است. دوستی، برادری و مهربانی، در حکومت آن حضرت موج میزند؛ اما همچون اجداد گرامیاش، با ظلم و ظالم خواهد جنگید. او میجنگد برای ایجاد صلح و البته با ظالمان و مستکبران عالم. جنگ او، خط بطلانی بر تمام جنگهای دنیاست. او خواهد آمد و انتقام مظلومیتها را خواهد گرفت؛ اما با محرومان و مستضعفان، مهربانتر از آن است که ما تصور میکنیم.
او دستی بر شمشیر دارد، برای کشتن ظالمان و با دست دیگر، آغوش میگشاید بر مردمان مظلوم. زمین در انتظار امنیتیست که در این اجتماع مهربانی و خشم، در دستان ولیّ خدا نهفته است. در ندبههایمان، همواره نجوا کردهایم: «أینَ أمانُ أهلِ الأرض؟» زمین در آرزوی امنیت جهانی اوست.