نوع مقاله : مهارت
محبوبه ابراهیمی
اوج داستان آدم و حوا، خوردن میوهی ممنوعهای بود که باعث بیرونشدنشان از بهشت شد. داستانش را از کودکی شنیدهایم و همواره سؤالی گوشهی ذهنمان را پر کرده است که چرا جدمان به آن میوه نزدیک شد؟ بزرگتر که شدیم، بهتجربه برایمان ثابت شد که همهی آدمها در زندگیشان، میوهی ممنوعه دارند و به طمع لذت، به سمتش میشتابند؛ به استثنای چهارده گل.
میوههای ممنوعه برای آدمهای متعدد، متفاوتاند و هریک رنگ و بویی خاص دارند. همهی ما در زندگی، از کنار درختان این میوهها رد شده و به فریبندگی بویش، رویی خوش نشان دادهایم. هریک از ما، سیب ممنوعهای را به قصد لذت گاز زدهایم؛ بیآنکه از کرم درونش ترسی داشته باشیم.
قصهی زندگی ما آدمها، تکرار قصهی آدم و حواست؛ قصهی سیبی که از آن منع شدهایم.
******
میوهی ممنوعه، بهانهای بود برای درسی بزرگ؛ برای جلوهنمودن کیفر پرحکمتی که خداوند در ازای خطای آدم و حوا برایشان در نظر گرفته بود. خداوند بلافاصله بعد از خطا، پوشش را از آنها گرفت و برهنگی را، جریمهی خطایشان قرار داد. حیای ذاتی و فطرت مطابق با پوشش، آنها را بهسرعت بهسوی برگ درختان کشاند تا عورتهایشان را با برگ درختان بهشت بپوشانند؛ با آنکه هیچ غریبهای در آنجا حضور نداشت. خدا آدم و حوا را به برهنگی جریمه کرد، تا تمام نسلهای پس از او با خواندن داستانش، بدانند که پوشش هدیهی خداست به انسانها و برهنگی، کیفری برای خوردن میوهی ممنوعه.
******
داستان آدم و حوا، هر روز و هر ساعت برای همهی ما تکرار میشود. میوههای ممنوعه، همانهایی هستند که خدا در هدیهی آسمانیاش و در بیان اهل بیت عترتش، تبیین نموده است و باید از تکتک آنها اجتناب کرد. خودنمایی و جلوهگری برای نامحرمان، از همان میوههای ممنوعهایست که هر روز، با وسوسههای مدرن شیطان به ما پیشنهاد میشود و این، ما هستیم که زندگی در بهشت یا راندهشدن از آن را با انتخابمان رقم میزنیم؛ درست مثل اجدادمان.
*******
خداوند، انسان را عاشقانه آفرید؛ آنقدر عاشقانه که در پایان آفرینش، به خود تبریک گفت. او میدانست که این آفریدهاش برخلاف فرشتگان، قدرت خوردن میوهی ممنوعه را دارد و بهخاطر خدا، ممکن است لذت آن را رها کند. او میدانست بار امانتی که حتی کوهها از پذیرشش ناتواناند، تنها و تنها بر دوش انسان به سرمنزل مقصود خواهد رسید. به همین علت نیز، او را اشرف مخلوقات قرار داد و تمام عالم را مسخرش نمود. فرشتگان را به سجده بر او فرمان داد و شیطانِ رویگردان از این سجده را، از درگاه خود دور کرد. خداوند میخواست برای این عزیزترینش سنگ تمام بگذارد و در اندیشهی آرامشش بود تا با تدبیری الهی، اقیانوس وجودش را آرام سازد. ازاینرو از جنس خود، برایش همدمی آفرید تا در آغوش مودت و رحمتش آرامش را حس کند.
پروردگار حکیم، عشوهگری و ناز را در وجود زن و قدرتی بینظیر را در مرد به ودیعه نهاد، تا با این دو جذب هم شوند. او وجود زن را با لطافتی ویژه و زیبایی خاص توأم نمود و خوب میدانست که این زیبایی، مردها را فریفته و عاشق خواهد کرد؛ آنقدر که زندگی مشترکشان به برکت این جاذبه و در پرتو آرامش برخاسته از عاطفهشان، پایدار بماند.
خلاصه برایشان سنگ تمام گذاشت؛ اما به آنها دستور داد تا زیباییهای خود را فقط برای یکدیگر و خلوت مشترکشان قرار دهند و از غریبهها بپوشانند. اینگونه بود که برهنگی، برای آرامش همسران و حجاب، برای امنیتشان قرار داده شد؛ برهنگی برای یکدیگر و حجاب در برابر بیگانگان.
*******
تاریخچهی حجاب اگرچه از آدم و حوا آغاز شد، تا امروز و میان تمام نسلها و نژادها ادامه یافته است. به گواهی تاریخ، بیشتر ملتها و آیینهای جهان، حجاب زنان را تجربه کردهاند و پوشش، میان زنانشان رواج داشته است. این امر فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و اعمال سلیقه و زور حاکمان، اوج و فرود آن را رقم زده است؛ اما همچنان پرچم حجاب بالاست.
آثار و نقوش بهدستآمده، حتی نشان میدهند که حجاب در عصر حجر هم، میان انسانها رایج بوده است و در اقوام بدوی نیز، بهندرت زنانی فاقد پوشش مناسب بودهاند، یا بهصورت برهنه در اجتماع ظاهر میشدهاند. به استناد دایرۀ المعارف لاورس، در یونان و روم باستان، حتی زنان صورت و اندامشان را تا روی پا میپوشاندند. نقشهای برجایمانده، حکایت میکند که زنان سرهای خود را میپوشاندند و صورتهایشان را باز میگذاشتند؛ اما وقتی به بازار میرفتند، بر آنان واجب بوده است که صورتهایشان را هم بپوشانند، خواه باکره و خواه دارای همسر باشند. زنان رومانی، از حجاب کاملتری برخوردار بودهاند؛ طوری که وقتی از خانه خارج میشدند، با چادری بلند تمام بدن را تا روی پاها میپوشاندند و چیزی از برآمدگیهای بدن مشخص نمیشد.
دربارهی پوشش زنان ایران باستان و حجاب کامل رایج میان آنها نیز، شواهد بسیاری وجود دارد. زنان طبقات بالای اجتماع، جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون نمیآمدند و سختتر اینکه زنان شوهردار، حق نداشتند هیچ مردی ـ ولو پدر یا برادرشان ـ را ببینند. در نقشهایی که در ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان برده نشده است.
******
به هر تقدیر این ودیعهی الهی، اگرچه در تمام ملل و حتی در ایران باستان وجود داشته، به برکت اسلام کاملتر شده است. امروزه چادر، نمادی ایرانی ـ اسلامی برای حجاب زنان شناخته میشود. مبارزه با این ودیعهی الهی نیز، با سوگند شیطان آغاز شده است و هر روز، ترفندهای نوینی از سوی شیطانیان برای حذف این عامل آرامشبخش طراحی میشود.
سالها قبل مزدوران رضاخان بهطور علنی، چادر از سر زنان میکشیدند؛ اما امروز با پنبه سر از تن عفاف و حجاب جدا میشود. شبهههای مختلف، ترویج و توزیع آسان و اینترنتی عکسهای مستهجن و استفادهی تجاری از برهنگی زنان، همه و همه جلوههای دیگری از کشف حجاب رضاخان هستند؛ آن روز با سلاح سخت و امروز با سلاح نرم.
******
میوهی ممنوعه اما، همان میوهی قرنها پیش است؛ رنگ و بویش فرق کرده، اما به قیمت نزول از بهشت به زمین خاکی، انسان را فریب میدهد و سرنگون میکند. شیطان به عزت خداوند سوگند خورده و محال است لحظهای از اغوای انسانها غفلت کند. قرنهاست که او در تکاپوست و انسانهای بسیاری را بیآنکه سیر نزولی خود را حس کرده باشند، از پوشش به برهنگی کشانده و حیا و عفافشان را لکهدار کرده است. حال ماییم و رسالت تربیت نسلی که میوههای ممنوعهی مدرن و دلفریب در جلوی گامهایشان قرار داده شده است؛ ماییم و ادامهی تاریخچهی حجاب.