مصاحبه با آیه حمداوی: فعال محیط زیستی در فضای مجازی

نوع مقاله : گفت‌وگو

10.22081/mow.2019.67273

معصومه صفایی راد

 

صفحه‌اش در اینستاگرام را که باز کنی، چند کلیدواژه می‌بینی: بلاگر حوزه‌ی سلامت، پسماند صفر، لوپوس. حالا همه‌ی این‌ها یعنی چه؟ سلامت در شیراز چه می‌گوید؟

 

شروعش کجا بود برای شما خانم آیه؟

اولین‌بار در نمایشگاه کتاب تهران، بحث تفکیک را دیدم. سال 72، دبیرستانی بودم. هنوز خیلی تازه بود. یادم هست که مامانم می‌گفت: «زباله‌ها را جمع نکن توی خانه.» زیر تختم قایم‌شان می‌کردم. آن‌موقع این‌طور بود که وقتی پر می‌شد، زنگ می‌زدی می‌آمدند می‌بردند. کاغذها را از مدرسه می‌آوردم خانه، تا پر کنم و تحویل دهم. من در کشور ایتالیا، درس بیولوژی خوانده‌ام؛ ولی وقتی برگشتم، دیدم عاشق زبان ایتالیایی هستم. الآن هم مدیر بخش ایتالیایی یک آژانس گردشگری هستم. همه‌چیز به‌صورت جدی از تابستان امسال شروع شد. داشتم به ایتالیایی توی نت سرچ می‌کردم. یک‌سری عکس‌ها هست. بطری شیشه‌ای که تویش زباله است و رویش نوشته: «2017، 2018»، میزان تولید زباله‌ی یک فرد در طول یک سال! تعجب کردم که چطور ممکن است و دنبالش را گرفتم. پسماند صفر، جنبشی‌ست که از سال 2000 در آمریکا شروع شده است. می‌گویند بهترین زباله، زباله‌ای‌ست که تولید نشود. احساس کردم، این ایده فوق العاده است. عصبانی بودم که چرا تا به حال، کسی چنین چیزی را به من نگفته است. دوست دارم عبارت «پسماند صفر» به گوش همه برسد و هرکس به‌اندازه‌ی خودش، در این کار سهیم شود. اگر کسی بیست‌درصد هم زباله‌اش را کاهش دهد، بیست درصد است.

نیازهایت‌ان با این محدودشدن تأمین می‌شود؟

نه، محدود نمی‌شود. در سبک زندگی پسماند صفر، آدم آخرش به نوعی غنا و بی‌نیازی می‌رسد و در دلش مینی‌مالیست دارد، عدم مصرف گرایی و عقاید ایرانی - اسلامی دارد. فلسفه‌ای قوی پشت این تفکر است. من خود را با زمانی که این‌طور نبودم، مقایسه می‌کنم و می‌بینم که چقدر ذهنم آزاد است. دغدغه‌هایی را که خانم‌ها برای خرید دارند، من ندارم. این طرز تفکر و انتخاب سبک زندگی، برای من یک تحول بزرگ بود. من به زمین عشق می‌دهم و از زمین عشق دریافت می‌کنم. زندگی‌ام هدفمند شده است.

با خانم‌بودن و میل به خرید چطور می‌شود جمعش کرد؟

این داستان کاذبی‌ست که وقتی حالت خوب نیست، برو خرید! من و پسرم هم، یکی از تفریحات‌مان این بود که به هایپر برویم و سبدهای‌مان را پر کنیم. بعد از این ماجرا، خیلی نگران او بودم؛ مثلاً نخریدن تنقلات صنعتی؛ ولی آرام‌آرام کنار آمد و معلوم شد که از اصل، این نیاز ضروری نبوده است. درواقع همه‌چیز، به‌خاطر هفت سانت زبان است که چند لحظه لذت ببرد. خریدهای من، قبلاً ارگانیک بود؛ ولی بعد از این ماجرا، دیدم در نقاط مختلف دنیا، مغازه‌هایی اکوبیو هست؛ یعنی هم سازگار با محیط زیست و هم سازگار با بدن انسان. تصمیم گرفتم خودخواهی را کنار بگذارم؛ چون خیلی از محصولات ارگانیک، در بسته‌بندی‌های پلاستیکی عرضه می‌شوند. در این راستا، با برخی شرکت‌ها صحبت کردم برای فله‌ی برندسازی‌شده؛ ولی گفتند این حرکت برای ایران زود است. شما هنگام خرید با حذف هزینه‌ی بسته‌بندی، حدود پانزده تا سی‌درصد پول کمتر می‌پردازید و این، هم در اقتصاد خانواده مؤثر است و هم خریدها را آگاهانه می‌کند. نتیجه این می‌شود که وقتی چیزی را دیدید، بدون در نظر گرفتن نیاز خود خرید نمی‌کنید. در این روش به این نقطه می‌رسید که چون ظرف همراهم نیست، نمی‌خرم. از طرفی، همه‌چیز را هم می‌شود به‌صورت فله‌ای خریداری کرد. هنوز به چیزی برنخورده‌ام که جایگزینی در این باره نداشته باشد؛ به جز دارو.

حتماً به طب سنتی اعتقاد دارید؟

نمی‌دانم چقدر با بیماری «لوپوس» آشنایی دارید؟ از شاخه‌های رماتیسم است و باعث تخریب بافت‌های بدن می‌شود. من حدود ده - پانزده سال پیش، به این بیماری مبتلا شدم و شروع کردم به کارکردن روی تغذیه، طرز فکر و کیفیت زندگی‌. درنهایت توانستم بیماری‌ام را مدیریت کنم. پیج اینستاگرامم را هم برای همین راه انداختم تا به افرادی که مبتلا هستند، امید بدهم. خیلی هم استقبال شد و سه سال اول، بیشتر درباره‌ی تغذیه و سلامت فردی می‌نوشتم. شش‌هزار مخاطب داشتم. جالب است از وقتی شروع کردم به مبحث پسماند صفر، مخاطبانم به 22هزار نفر رسیده‌اند؛ انگار مردم به طبیعت بیشتر اهمیت می‌دهند، تا خودشان!

چیزی هست که هنوز به آن نرسیده باشید؟

بزرگ‌ترین مشکل تولیدکننده‌ها، سازمان غذا و داروست. بسته‌بندی‌ها، معضل بزرگی هستند. خیلی بد است که ما در تحریم هستیم، مشکل تولید پلاستیک داریم و به‌زور تولید می‌کنیم تا بیندازیم در سطل زباله. از آن طرف هم، سیستم بازیافت درست و درمانی نداریم؛ برای مثال از کاغذ، کاغذ تولید نمی‌شود و نهایتاً کارتون به دست می‌آید. این چرخه را نمی‌توان قبول کرد. ما دچار کلک بزرگی شده‌ایم. صنعت بسته‌بندی، خیلی وقت نیست که در ایران جا افتاده و هنوز هم به استانداردها نرسیده است. ما بسته‌بندی را رواج دادیم برای صادرات؛ حالا هم که صادرات نداریم؛ یعنی با آن‌همه زحمت تولید می‌کنیم و تنها زباله‌اش برای‌مان می‌ماند.

شاید بهترین موقعیت برای تغییر همین روزهاست که درگیر گرانی و تحریم هستیم؟

من همیشه می‌گویم که تحریم‌ها برکت دارد. آدم، در سختی‌ها رشد می‌کند. من در خانه‌ی خود می‌بینم که چقدر ایده‌های جدید به ذهنم می‌رسد. الآن سطل زباله‌ی سرویس بهداشتی خانه‌ی ما، حذف شده است. تابستان بود و موج گرانی نوار بهداشتی راه افتاده بود. اتفاقات عجیبی در فروشگاه‌ها می‌افتاد. من سرچ کردم و دیدم که - گمانم - از سال 2002، در اروپا نواربهداشتی‌های پارچه‌ای استفاده می‌شود. کاپ قاعدگی هم از زمان جنگ جهانی دوم بوده است. من کارآفرینی هم می‌کنم؛ یعنی ایده‌ها را مطرح می‌کنم و افرادی که توان تولید دارند، دایرکت می‌دهند و بعد، نمونه‌ کارشان را می‌فرستند. درباره‌ی زباله‌های تر، آشغال گوشت و مرغ را می‌دهم به گربه‌ها و بقیه را هم اول می‌گذارم تا کمی خشک شوند، هم حجم‌شان کم گردد و شیرابه هم راه نیندازند.

برای سال نو برنامه‌ی خاصی دارید؟

چندسالی‌ست این موضوع مطرح می‌شود که به‌جای گندم، چیز قابل خوردنی بکارید. من ریحان کاشته‌ام و ان‌شاءالله که خوشگل هم بشود. برای هدیه، از کادوهای پارچه‌ای استفاده می‌کنم. شکلات‌های بدون زرورق می‌گیرم و برای خریدن‌شان، ظرف با خود می‌برم و پر می‌کنم. یک‌بار به دوستم گفتم: «چرا من آن برخوردهای عجیب و غریب را نمی‌بینم که دیگران از واکنش‌های اطرافیان تعریف می‌کنند؛ وقتی با قابلمه و ظرف به خرید می‌روند؟» دوستم گفت: «آخر توی شیراز، رایج است که پیرزن‌ها با قابلمه می‌روند و مثلاً سبزی خردشده می‌خرند؛ احتمالاً مردم فکر می‌کنند که تو ادامه‌ی نسل آن‌ها هستی!»