نوع مقاله : نگاه
مسابقههای رسانهی ملی چه بر سر دین، فکر و وقتمان میآورد؟
فاطمه دولتی
نوجوان است و هفدهساله؛ باید بدود دنبال آرزوهایش، باید برنامه بریزد، نقشه بکشد، هدفگذاری کند و تا چند سال دیگر، بشود آنچه آرزویش را دارد؛ اما جای دویدن و دنبالکردن آرزوها، توی مبل فرورفته است و یک چشمش به صفحهی تلویزیون است و چشم دیگرش به صفحهی گوشی.
هر ساعت یک مسابقه، هر کانال یک مسابقه، هر اپلیکیشن یک مسابقه و هر برنامهی تلویزیونی یک مسابقه... اصلا از اول صبح که چشم باز میکند تا نیمهشب، مدام توی کانالهای تلویزیونی و اپلیکیشنهایی که معرفی میکنند، دنبال خوشبختی میگردد و آرزوهایش؛ اما شبها با غم شکست در همهی مسابقههای صدمیلیونی، پنجاهمیلیونی و پنجمیلیونی به خواب میرود، با کلی آرزوی رنگی و کلی امید که شاید فردا برنده باشد؛ برندهی مسابقههایی که شرکتکنندگان در آن، فقط بازندهاند. یک کلام اگر بخواهم بگویم: «این مسابقههای بختآزمایی که به اسمِ افزایش سرانهی مطالعه، تمامِ کانالهای تلویزیون ما را تسخیر کردهاند، گورِ دستهجمعی آروزها، تلاشها و موفقیتهای نسلِ جوان کشور شده است.»
برنده باش، یا بازنده؟
«گلزار»، جزء چهرههای محبوب نسلِ جوان کشور است و شکی نیست در اینکه خیلیها در کشورمانِ به چهره، لحن، تیپ و بازی او علاقهی شدید دارند. شاید یکی از بزرگترین دلایل دیدهشدن یک مسابقهی نه چندان هیجانی و جذاب بهنام «برنده باش»، حضور گلزار باشد؛ مجری خوشپوش و چشمرنگی که میگوید از اجرا چیز زیادی نمیداند و آمده است تا قدمی در راستای افزایش سرانهی مطالعهی کشور بردارد! اما من سؤالی جدی از شما دارم: «آیا واقعاً یک یا دو روز بعد از تماشای برنده باش، اگر سؤالهای پخششده در برنامه را از شما بپرسند، جواب درست را به خاطر میآورید؟ اصلاً به نظر شما دانستن اینکه کدام جانور در طول زندگی خود آب نمیخورد یا تیم فوتبال کشور آلمان چندبار در جام جهانی برنده شده است، در کدام قسمت زندگیمان به کار میآید که دانستنش را افزایش سرانهی مطالعه و در نتیجه افزایش دانش و تفکر بدانیم؟» پس در قدم اول، باید بپذیریم که مسابقههای اطلاعات عمومی، در حد سرگرمی هستند و در درازمدت، چیزی به دانستههای ما اضافه نمیکنند. با نگاهی سطحی به کارکرد حافظه و روند یادگیری، میتوان بهراحتی این نکته را دریافت.
مالک اپلیکیشن برنده باش کیست؟
بازی موبایلی «برنده باش» با پرداخت درونبرنامهای، به این صورت است که شرکتکننده بهازای پاسخ درست، صد امتیاز میگیرد و در صورتی که پاسخ اشتباه بدهد یا سؤالی را رد کند، برای بهدستآوردن سؤال جدید و کسب امتیاز، باید از بستههای تشویقی و پولی استفاده کند. طبق آمار برخی هفتهها، یک شرکتکننده برای قرارگرفتن بین هشت نفر برتر، باید حداقل سهونیممیلیون امتیاز کسب کند. البته بعضی هفتهها، این عدد به چهارمیلیون و بیشتر هم میرسد. آنهایی که قصد دارند مقابل گلزار بنشینند، باید حدود صدهزار سؤال بخرند تا خیالشان برای قرارگرفتن بین هشت نفر برتر اپلیکیشن و حضور در برنامه راحت شود. برای دریافت صدهزار سؤال، باید دویست بستهی پانصدتایی خرید که هر کدام، بیستهزار تومان قیمت دارد. با یک حساب سرانگشتی، هر شرکتکننده در مرحلهی تلویزیونی، باید حداقل چهارمیلیون تومان برای خرید سؤالها هزینه کند. نکتهی جالب دیگر دربارهی زمان پاسخدادن به سؤالات است. همانطور که میدانید، یک هفته 604۸۰۰ ثانیه است و کاربری که باید به صدهزار سؤال در یک هفته پاسخ دهد، تنها شش ثانیه برای هر پاسخ فرصت دارد؛ حیف این وقتِ عزیز! بهراحتی میتوان گفت که مسابقهی برندهباش به اسم کتابخوانی، پول و وقتِ شرکتکنندگانش را به بازی گرفته است.
نکتهی مهم و حایز اهمیت، اینکه مالکیت اپلیکیشن برنده باش در ابهام است و حامیان این مسابقه، مشخص نیستند!
اپلیکیشنها چه از جان ما میخواهند؟
شبکهی یک، دو، سه، چهار الی آخر، چندان فرقی نمیکند؛ چون همهی برنامههای تلویزیون، یا در حال نمایش قرعهکشیست و یا از شما میخواهد تا با شرکت در مسابقههای آنلاین، موفقیت بزرگ زندگیتان را رقم بزنید؛ عید امسال اما بیشتر از هر زمانی، بازارِ مسابقات آنلاین داغ بود و در هر مهمانی یا عروسی، عدهای سرشان در گوشی بود تا جایزهی پنجاهمیلونی تصاحب کنند. یکی از این مسابقات آنلاین، برای «ربیکیو» یا همان «اپ روبیکا» بود. سؤالات مسابقهی روبیکیو، همه از نوع اطلاعات عمومی بودند و برای مثال اگر به ده سؤال جواب درست میدادید، جایزهی مسابقهی پنجاهمیلیونی بین تعداد برندگان باقیمانده تقسیم میشد. یکی از ویژگیهایی که برندهشدن در این مسابقه را تسهیل میکرد، «جون اضافه» بود. شما باید به حساب اپلکیشن پول میریختید و جان میخریدید! بهطور قطع اگر میخواستید برندهی مسابقه باشید، باید دست به خرید جان میزدید؛ چون تقریباً بدون داستان جان اضافه، برندهشدن محال بود و این، قابل درک بود از تعداد افرادی که مدام از شرکتکنندگان حاضر کم و دوباره افزوده میشدند. حالا بیاید یک حساب سرانگشتی انجام دهیم: تعداد برندگان یکی از شبهای عید، 2539هزار نفر بود؛ پس اگر پنجاهمیلیون را بین این تعداد تقسیم کنیم، میشود به نفری بیستهزار تومان. نکتهی مهم اینجاست که این بیستهزار تومان، بهصورت نقدی به شما داده نمیشود و اعتبارِ درونبرنامهایست برای خرید بلیط، فیلم، موسیقی و…؛ در یک کلام، پولی برای رونق کسبوکار اپلیکیشن.
دوست داریم یکشبه، بیلگیتس شویم
یکشبه راه صدساله رفتن، آرزوی بسیاری از ایرانیهاست؛ بهویژه این روزها که تب زندگی لاکچری بین مردم بالا گرفته است؛ البته راه رسیدن به آن، تنها برای قشری خاص فراهم است. در این شرایط، مردم با چنگ و دندان به شانس و اقبال میچسبند و سعی میکنند، عقب نمانند از هر موقعیتی که آنها را در آستانهی رسیدن به ثروت قرار میدهد؛ اما نتیجهی برداشتن سقف ذهنی، پروراندن آرزوهای محال و دستیابی به آنها چیست، از راههای آسان و بهاصطلاح پولهای بادآورده، در حالی که هرگز محقق نمیشوند؟ ناکامی، سرخوردگی، افسردگی و اضطراب، عادیترین نتایج چنین نوع نگاهیست. مسابقه و بختآزمایی، در تمام جوامع وجود دارد و میتوان آن را یک جریان معمول جهانی نامید؛ اما شکل افراطی آن در ایران، زمینهی کلاهبرداری و غیره را فراهم کرده است. در دیگر جوامع، این بختآزماییها برای بسیاری از مردم حکم تفریح دارد، نه اینکه اساس زندگی خود را بر آن قرار داده باشند.
قمارباز، همیشه برنده است
شاید باورش سخت باشد؛ اما اگر کمی در حال و روز این مسابقههای تلویزیونی و آنلاین کنکاش کنیم، به واژهی «قمار» میرسیم؛ واژهای که در دین و عرف ما، بسیار ناپسند است. قمار، یعنی شرطبندی بر سر پول یا هر چیزی که دارای ارزش باشد و نتیجهی آن، نامشخص است. در رسانهی ما، خبری از بلیت لاتاری نیست و پنجاهمیلیون، پنجمیلیون و 206 جایگزینش شده است. تفاوت لاتاری در کشورهای دیگر و مسئلهای که در کشور ما پیش آمده، این است که مؤسسات لاتاری در غرب، معمولاً با فروش بلیتهای یکدلاری به مشتریان، کل مبلغ جمعآوری شده را به «تنها» برندهی لاتاری میدهند؛ اما در برنامههای در حال اجرا در رسانهی ملی ما، فقط یک یا چند ۲۰۶ و یا چندمیلیون به برندهها میدهند و باقی مبلغ که گاهی بالغ بر چندمیلیارد میشود، به جیب اسپانسر برنامهی تلویزیونی میرود! امید است بهزودی بساط این برنامهها برچیده شود؛ چون مقام معظم رهبری میفرماید: «یک روز من دیدم در یک برنامهی تلویزیونی، پنجمیلیون تومان به یک نفر جایزه دادند؛ برای اینکه به چند سؤال جواب داد؛ این، سرگرمىِ خیلی جالبی نیست! ممکن است بگویند اینکار ترویج علم است. ترویج علم را از یک راهِ بهتر بکنید. این راه ضرر دارد. عدهای که اینگونه مسابقات را نگاه میکنند، بیمنطقی به ذهنشان میآید و از این بیمنطقی سوءاستفاده میکنند.»