نوع مقاله : خانه های آسمانی

10.22081/mow.2019.67300

                      محبوبه ابراهیمی

 

مسجد را برای عبادت می‌دانیم، مدرسه و آموزشگاه را برای آموختن، بیمارستان را برای درمان و اداره را برای کار؛ این را همه باور داریم و برای هر کاری، دنبال مکان خاص آن هستیم.

سیزدهم رجب اما میلاد مرد بزرگ و بی‌نظیر تاریخ است که تمام قاعده‌ها را بر هم زده و تمام زندگی‌اش، با نوعی اعجاب و تفاوت همراه است؛ مردی که برای تولد، مادرش را به آغوش کعبه می‌خوانند و برای ورودش، دیوار خانه‌ی خدا شکاف برمی‌دارد. مادر چهار روز در کعبه، در یک زندگی ماورای طبیعی، تغذیه و درنهایت وضع حمل می‌کند و به سلامت همراه کودکش از آن خارج می‌شود؛ آن‌هم در خانه‌ی خدا که حاجیان در حریمش در طواف‌اند و به‌ظاهر هیچ موجود زنده‌ای داخلش نیست!

سال‌ها پیش، وقتی مریم مقدس کنار بیت المقدس به درد زایمان مبتلا شد، خطاب آمد: «از این‌جا دور شو که عبادتگاه است!» این‌بار اما کعبه، قبله‌ی مسلمین، مجمع عابدان، حریم حاجیان و خانه‌ی خدا، اتاق امنی می‌شود برای زایمان فاطمه بنت اسد.

گویی خدا برای خلق پاک‌ترین و اعجاب‌انگیزترین مرد عالم، پاک‌ترین و اعجاب‌انگیزترین مکان و رویداد را برمی‌گزیند و تولدش را در هاله‌ای از اعجاز قرار می‌دهد، تا عالمی در حیرت این تولد، حیران و انگشت‌به‌دهان بماند!

و این‌گونه، خدا در تولد علی(ع)، سنگ تمام می‌گذارد.

******

علی(ع) دردانه‌ی خداست؛ مردی که باید در حرم خدا متولد شود، در آغوش اشرف بندگان بزرگ شود و همسرش بانویی بی‌بدیل در دو عالم باشد.

همه‌ی این‌ها را که مرور می‌کنیم، به چیزی جز دردانه‌بودن آن حضرت نمی‌رسیم. او نه‌تنها در تولد، مربی، همسر و فرزند، شایسته‌ی بهترین‌هاست، بلکه خداوند حتی برای لحظه‌ی ملاقاتش نیز، بهترین مرگ‌ها، یعنی شهادت را در بهترین مکان‌ها رقم می‌زند؛ گویی خدا علی(ع) را خاص و بی‌همتا آفریده، در اثبات این یگانگی از هیچ منقبتی دریغ ننموده و تمام خوبی‌ها را وجود بی‌نظیرش گرد آورده است.

علی(ع)، عصاره و خلاصه‌ی تمام خوبی‌هاست.

******

پای ایثار که در میان باشد، علی(ع) حرف اول و آخر را می‌زند. در ایثار جان، او همواره یکه‌تاز است و نه‌تنها در جبهه‌ی نبرد شجاعانه می‌جنگد، بلکه حتی به وقت ضرورت در بستر نبی خدا(ص) می‌خوابد تا بلا را از وی دور سازد. حضرت در ایثار مال هم هیچ حال، زمان و مکانی را از دست نمی‌دهد و حتی در رکوع نماز که مالی در دست ندارد، انگشتری خود را می‌بخشد تا ایثار را به حد کمال برساند. نقل است که روزی، تنها چهار درهم داشت و درهمی را در شب، درهمی را در روز، درهمی را در نهان و درهمی را در آشکار صدقه می‌دهد تا این آیه نازل شود: «اَلّذین یُنفقون اموالهم باللیل و النّهار سرّاً و علانیةً فلهم اجرهم عند ربّهم و لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون (بقره: 274).»

*******

حضرت علی(ع)، در هیچ شرایطی حاضر به عدول از مبانی قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) نبود؛ حتی زمانی که به خلافت رسید. علی‌رغم این‌که بعضی دوستان توصیه‌هایی - که در ظاهر با حسن نیت و درنظرگرفتن مصالح امام و حکومت همراه بود - به ایشان می‌نمودند، از هرگونه مصلحت‌اندیشی و ظاهرنگری پرهیز می‌کرد و در جواب این قبیل پیشنهادها می‌فرمود: «أتامرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه، والله لاأطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما (نهج البلاغه، خ 126)؛ آیا به من دستور می‌دهید که برای پیروزی خود، استمداد جویم از جور و ستم در حق کسانی که بر آن‌ها حکومت می‌کنم. به خدا سوگند تا عمر من باقی‌ست و تا شب و روز برقرارند و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب می‌کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد!»

سیاست ایشان عین دین‌داری و ایمان بود و درباره‌ی سیاست معاویه می‌فرمود: «سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست؛ اما او نیرنگ می‌زند و مرتکب انواع گناهان می‌شود. اگر نیرنگ ناپسند و ناشایسته نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم؛ ولی هر نیرنگی گناه است و هر گناهی، یک نوع کفر (همان، خ 200)!»

                                                                                       *******

شمشیرزدن، زخمی‌کردن و کشتن دشمن در جنگ، کاری عادی‌ست و همه‌ی جنگ‌جویان آن را تجربه می‌کنند؛ علی(ع) اما حتی در ضربه‌زدن در نبرد نیز، از دیگران قدم‌ها جلوتر است. او در جنگ خندق، ضربه‌ای می‌زند که به حدیثی مهم و بی‌نظیر از نبی خدا(ص) ختم می‌شود: «مبارزه‌ی علی با عمرو بن عبدود در روز خندق، بر عبادت امت من تا روز قیامت برتری دارد (مجلسی، بحارالانوار، ج 20، ص 216).»

و چه رازی نهفته در شمشیرزدن مولاست که ضربه‌اش با عبادت عالمی تا قیامت قابل مقایسه و حتی دارای برتری و فضیلت است؟

*****

غذای آن حضرت نان و نمک بود و به تأیید روایات، هرگز بر سفره‌ای نمی‌نشست که دو خورشت در آن بود. با این وجود، او آن‌قدر قدرتمند و توانا بود که درِ قلعه‌ی خیبر را از جا بلند می‌کرد و با نام‌آورترین جنگ‌آوران عرب، شجاعانه مبارزه می‌کرد. روزها روزه بود و افطار شبش را به یتیم و مسکین و فقیر و اسیر می‌بخشید؛ اما با همان لقمه‌ی سحر که ساده بود و بی‌تکلف، از تمام مردان زمانه‌اش نیرومندتر بود و لقب اسدالله داشت. اسدالله بود؛ اما جز نان، نمک و خرما نمی‌خورد و این‌گونه دفتر قطور اعجاز و عجایبش، سنگین‌تر می‌شد و سؤال‌های ذهن‌های متحیر بیشتر و بیشتر.

کاش روزی راز سربه‌مهر این مرد بی‌نظیر فاش شود و عالم، عمق خلوص و دردانگی شیرخدا را دریابد؛ این‌که چگونه می‌توان شاد بود در عین داشتن بزرگ‌ترین سختی‌ها و ناملایمات زندگی، قوی بود حتی با تغذیه‌ی ساده و اندک، ایثارگر بود در عین تنگ‌دستی و فقر مادی و زنده و جاوید ماند در عین تلاش‌های بی‌وقفه‌ی دشمن برای حذف نام و نشان!