درد + لبخند

نوع مقاله : مهارت

10.22081/mow.2019.67979

(تجربه ­نگاری­های یک مادر تحصیل‌کرده و فعال اجتماعی از سه‌بار زایمان)

سیده زهرا بانو

 

مثل هر زنی، دوست داشتم حس مادرشدن را بچشم. مادرشدن لازم بود برای من؛ اما به چه قیمتی و چطوری؟

از سال‌های قبل، هر وقت رفتیم نی‌نی تازه به دنیا آمده‌ای را ببینیم، من حواسم به زنی بود که تازه مادر شده ‌بود؛ به حالاتش، حوصله‌اش، رنگ و روی چهره‌اش، قدرت لبخندش، انرژی توی صدایش... .

خب از آن بی‌حالی و بی‌جانی‌ای که بعضی دچارش بودند، خوشم نمی‌آمد. تضادی بود بین آمدن نوزادی تازه‌نفس و بی‌حالی مادرش. دوست داشتم به محض دنیاآمدن بچه، مادر حال درست و حسابی داشته باشد که او را بغل کند و شیر بدهد. این الگوی من بود.

وقتی فرق بین سزارین و طبیعی را دانستم، دغدغه‌اش را داشتم که کدام‌یک را باید انتخاب کرد. می‌رفتم زنانی که تازه مادر شده بودند را می‌دیدم. حال کدام‌شان جور بود؟

سال‌ها بعد وقتی روزهای عجیب بارداری را تجربه کردم، فهمیدم هر کسی توی حال خودش باید سنجیده شود؛ یکی را تهوع از پا می‌اندازد و یکی را سنگینی بیش از حد، یکی از ضعف شکایت دارد و یکی از پراشتهایی، یکی خوابش کم می‌شود و یکی پرخواب می‌گردد. آدم‌ها آن‌قدر با هم متفاوت هستند که نمی‌شود انگشت گذاشت و گفت: «تو حتماً ویار ناجور می‌گیری!» کما این‌که من سر بچه‌ی اولم تهوع شدید داشتم؛ اما یک‌بار هم سر بچه‌ی دوم، این احساس را نداشتم.

به‌دنیاآوردن بچه‌، به نظر هم راحت‌ترین کار دنیا بود و هم سخت‌ترین. راحت‌ترین بود چون به قول مادرم، از اول تاریخ زنان عالم باردار شده و زاییده‌اند؛ پس لابد چیز عجیبی نیست؛ مثل عطسه‌کردن، یا استحمام و یا مثل بیدارشدن از خواب... این‌قدر عادی و راحت. اما سخت هم بود. از دردش شنیده بودم. توی کتاب‌ها، از تکنیک‌های تنفسی و نحوه‌ی کاهش درد نوشته بودند؛ از این‌که دردها تند می‌شوند. حتی یادم هست شبی که باید فردایش می‌رفتم بیمارستان، گزارشی درباره‌ی زایمان از تلویزیون پخش شد و گفت: «درد زایمان، دردی معادل قطع عضو دارد...»

خب، سزارین چطور بود؟ انگار موضوع پایان‌نامه‌ام این باشد، دوره افتاده بودم که حال زن‌ها را بپرسم! سوزن ضخیمی که توی کمر، بین مهره‌های کمر می‌زدند، بی‌حسی و سنگینی پاها و بدن، این‌که هفت - هشت لایه می‌برند تا به بچه برسند، اینکه نباید نه حرف بزنی و نه تکان بخوری، چون ممکن است سردرهای شدید بگیری، این‌که قبلش کلی باید ناشتا باشی و سر عمل ضعف می‌کنی و هزارتا چیز دیگر، مرا به این نتیجه رسانده بود که شاید درد یکی دو سه ساعتی را تحمل‌کردن، بهتر باشد. چیزی هم در من به‌عنوان ترس نهفته بود و آن، ترس از اتاق عمل بود؛ یعنی در هر صورت، برای سزارین فضای اتاق عمل را متصور می‌شدم که اصلاً مطلوبم نبود.

زایمان طبیعی، انتخاب اول و آخرم بود؛ به چند دلیل:

  1. همه‌ی زنان تاریخ، به‌نحوی این مرحله را گذرانده‌اند؛
  2. روند طبیعی و بکری دارد. شاهد مثالش هم فیلم‌هایی که حتی بدون حضور ماما و دکتر، زایمان صورت گرفته است؛
  3. مصداق جمله‌ی روان‌شناختیِ «قورباغه‌ات را بخور» یا حدیث امام علی(ع) که می‌فرماید: «از هرچه می‌ترسی، خودت را به یک‌باره در آن بیفکن»، بود برای من؛
  4. نیاز داشتم این مسئله را تجربه کنم؛ دردکشیدن را و تازه‌شدن را. احساس می‌کردم این درد، واقعا آدم را نو می‌کند؛
  5. حس اعتمادبه‌نفس می‌داد به من، اگر موفق می‌شدم؛
  6. دوست داشتم بعد از زایمان، بتوانم کارهایم را خود انجام بدهم و دردهای جسمی بعد از سزارین، مخالف این ایده  بود؛
  7. دوست داشتم بعد از زایمان بخندم و درگیر درد، کم‌تحرکی و بی‌حالی نباشم.

زایمان طبیعی را برگزیدم و توکل کردم به خدا. شاید از نگاه خیلی‌ها، به قد و قواره‌ی این تصمیم بزرگ نمی‌خوردم. شاید منی که همیشه بی‌جان و رنگ‌پریده بودم، باید تن می‌دادم به زایمانی مثل سزارین. شاید به نظر خیلی‌ها، من جوگیر شدم که طبیعی را انتخاب کردم؛ اما خب، من سه‌بار زایمان داشتم و هر سه بارش را طبیعی انتخاب کردم. خدا را شکر، شرایط جسمی و موقعیت نوزاد هم جوری بود که بتوانم طبیعی به دنیا بیاورم. می‌دانم خیلی‌ها دوست داشته‌اند طبیعی زایمان کنند و شرایط جسمی‌شان اجازه نداده است.

چند روش را به تجربه یاد گرفتم که دردم را کم می‌کرد و دوست دارم برای مادران جوان به اشتراک بگذارم:

  1. هنگام درد، خوب است سوره‌ی انشقاق هفت‌بار خوانده شود. همین که درگیر کار دیگری شوی و ذهنت از درد منحرف شود، اثرگذار است مخصوصاً که قرآن بخوانی.
  2. حواس‌جمعی هنگام درد؛ یعنی خودت را بی‌جان ول نکنی روی تخت زایمان و حواست به خودت و نوع و میزان دردت و زمان‌بندی آن جمع باشد.
  3. شربت زعفران غلیظ هم مفید است؛ هم ضعف را برطرف می‌کند و هم در تسهیل زایمان مؤثر است.
  4. تنفس‌های منظم و محکم که روی دیافراگم اثر بگذارد و خون‌رسانی به بدن را تسریع کند. فشار دیافراگم روی رحم، به تسکین درد و تسهیل زایمان کمک می‌کند.
  5. خوابیدن روی تخت، باعث درد بیشتر می‌شود. راه‌رفتن، انجام ورزش‌هایی مثل تاب‌لگن و دیگر ورزش‌هایی که فشار بچه را از ستون فقرات بردارد و در کانال زایمان بیندازد، خیلی مؤثر است. وقتی شما روی تخت می‌خوابید، نوزاد خیلی دست‌وپا می‌زند که از آن مخمصه رها شود. نوزاد، عملاً به‌دلیل مسئله‌ی جاذبه‌ی زمین و فشار بدن بر او، به ستون فقرات می‌چسبد و در کانال زایمان نمی‌افتد؛ در حالی که خم‌شدن و به جلو نشستن، متمایل به جلو راه‌رفتن و ورزش‌های متناسب با موقعیت درد، کمک می‌کند که نوزاد بدون تقلای اضافی، به دنیا بیاید.
  6. کپسول اکسیژن برای تسکین درد که در برخی افراد مؤثرتر است و من خودم خیلی تأثیر آن‌چنانی و شگرفی ندیدم؛ اما خیلی‌ها راضی بودند.
  7. مالیدن روغن‌های گرم مثل رزماری به کمر، حین درد.
  8. فشاردادن نقطه‌ای از دست بین شصت و انگشت سبابه در کم‌کردن درد مؤثر است (طب فشاری).
  9. پیاده‌روی‌هایی که در روزهای قبل از شروع درد انجام داده‌اید هم، خیلی راه‌گشاست.
  10. توجه به توصیه‌های ماما یا پزشک متخصص که از شما همکاری می‌خواهد و باید حواس‌تان جمع باشد. بی‌رمق‌شدن‌تان در این‌جور وقت‌ها خیلی به ضررتان خواهد بود.

 

تجربه‌ی زایمان طبیعی، تجربه‌ی اختصاصی و ماندگاری برای‌تان خواهد بود. البته من قصد ندارم علیه زایمان سزارین بگویم؛ اما روش طبیعی، اگر درست و حساب‌شده و با همکاری شما انجام شود، خیلی خاطره‌ی عزیز و ماندگاری خواهد بود.