خوش‌همسایگی، لذت گم‌شده‌ی زندگی‌های امروز

نوع مقاله : نگاه

10.22081/mow.2019.67999

محبوبه ابراهیمی

سردرد امانم را بریده بود. جعبه‌ی داروها را زیرورو کردم تا قرصی برای تسکین دردم پیدا کنم. دستمالی هم به سرم بستم تا بخوابم، شاید حالم بهتر شود. هنوز سرم روی بالشت نرسیده بود که دویدن پرسروصدای بچه‌های طبقه‌ی بالا سردردم را چندبرابر کرد. دویدن‌شان نه فقط اعصاب من که حتی لوستر سالن را هم تکان می‌داد. این اولین‌بار نبود که آزارهای همسایه، روزم را خراب می‌کرد و دردهایم را بیشتر!...

چهار‌دیواری‌هایی که اختیاری نیستند

این روزها، رشد جمعیت شهرنشین وکمبود فضای ساخت‌وساز - به‌ویژه در شهرهای بزرگ - باعث شده است که مردم، ناچار به آپارتمان‌نشینی روی بیاورند. این نوع زندگی، سبک جدیدی از همسایگی را به وجود آورده و تفاوت‌های زیادی را با سبک زندگی قدیم، رقم زده است. اگر آن روزها، همسایه‌ها از دیوارهای چپ یا راست با هم مشترک بودند، حالا سقف، دیوار و زمین‌شان مشترک است و از چهار طرف همسایه‌اند؛ سقف یکی، زمین دیگری‌ست و زمینش، سقف آن دیگری. دیوارها هم، قدرت نگه‌داری صدا را ندارند و هرچه در خانه‌ای می‌گذرد، به خانه‌ی دیگر می‌رسد. برخلاف گذشته که فقط کوچه منطقه‌ی مشاع همسایه‌ها بود، در زندگی‌های امروزی پله‌ها، راهروها و حیاط ساختمان‌ها هم، میان همسایگان مشترک است و خلاصه، چهاردیواری‌ها دیگر خیلی هم اختشیاری نیستند!

همسایه‌های دیروز، همسایه‌های امروز

سال‌ها پیش اما، سبک زندگی و طریق همسایگی خیلی متفاوت بود؛ آن‌قدر که همسایه را از فامیل نزدیک‌تر می‌دانستند و به قول خودشان، «سفره‌یکی» و «خانه‌یکی» بودند. روز آنان کنار هم شب می‌شد و به قول معروف، رفیق گرمابه و گلستان هم بودند؛ از خواهر به هم نزدیک‌تر و از برادر برای هم دل‌سوزتر. دردی نبود که با هم درمان نکنند و لبخندی نبود که با هم تقسیم ننمایند. حتی برای عروسی فرزندان‌شان، خانه‌ای را برای مجلس زنانه آذین می‌بستند و خانه‌ای دیگر را برای مجلس مردانه. خلاصه، در غم و شادی هم شریک بودند؛ این روزها اما، همسایه‌ها دیوارهای‌شان مشترک است و با هم غریبه‌اند؛ آن‌قدر غریبه که حتی گاهی نام همدیگر را هم نمی‌دانند! در راهروها و آسانسورها یا حتی جلوی درب واحدشان، همدیگر را می‌بینند؛ اما دریغ از یک سلام و احوال‌پرسی ساده. آن‌روزها اگر سفره‌های همسایه‌ها مشترک بود، حالا سفره‌ی‌شان را از پنجره می‌تکانند و خرده‌های نان، برنج و غذا را در بالکن همسایه‌ی طبقه‌ی اول می‌ریزند. آن روزها به هر بهانه‌ای، مثلاً برای پخت نذری دور هم جمع می‌شدند و علاوه بر ثواب، از دورهمی‌های خود لذت می‌بردند؛ اما حالا در محوطه مشاع، نذری می‌پزند و سهم همسایه‌ها، بوی غذاست و بس؛ در حالی که شاید زنی باردار در ساختمان باشد یا کودکی بهانه‌ی آن غذا را بگیرد! همسایه‌های قدیم، برای آرامش یکدیگر تلاش می‌کردند و قلب‌های‌شان برای هم می‌تپید؛ اما حالا بی‌توجه به یکدیگر، فقط به فکر آرامش خود هستند. آن‌ها از اول صبح بچه‌ها را به محوطه می‌فرستند، تا از سرو‌صدای‌شان در امان باشند؛ غافل از این‌که شاید همسایه‌ای سال‌خورده و بیمار، یا نوزادش را به سختی خوابانده باشد.

خوش‌همسایگی در اسلام

آموزه‌های دینی، ما مملو از سخنان گهربار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است که مؤمنین را به رعایت حقوق همسایه دعوت می‌کند. این سخن بانوی دوعالم، حضرت زهرا(س) را بسیار شنیده‌ایم که فرمودند: «الجار ثم الدار»؛ یعنی اول همسایه و سپس خانه. سیره‌ی اهل بیت و پیشوایان دینی‌مان نیز، حاکی از احترام همسایه و پرهیز از آزار و اذیت آن‌هاست؛ تا حدی که در فرهنگ آن بزرگواران، حتی آزاررساندن به همسایه‌ای مردم‌آزار هم جایز نیست! به‌علاوه همواره در روایات، بر خوش‌همسایگی تاکید شده و صبر در برابر آزار همسایه، از نشانه‌های خوش‌همسایگی معرفی گردیده است. در برخی روایات، حتی حرمت همسایه، هم‌قدر حرمت مادر دانسته شده است.

چه باید کرد؟

قدر مسلم این‌که نمی‌توان با گسترش شهرنشینی و سبک زندگی آپارتمان‌نشینی – به‌ویژه در کلان‌شهرها - مبارزه کرد. این شیوه همانند دیگر کشورها، در ایران نیز در حال گسترش است و به تبع، هر روز جلوه‌های جدیدی از آزار همسایه‌ها جلوه‌گر می‌شود؛ اما بدون شک، می‌توان با تکیه بر پشتوانه‌ی ملی و دینی که غنی‌ترین و منصفانه‌ترین فرهنگ‌ها را برای ما به ارمغان آورده‌اند، جلوی آزار و اذیت همسایه‌ها را گرفت، یا به حداقل رساند. کافی‌ست به آموزهای دینی و سنت‌های زیبای گذشتگان‌مان رجوع کنیم و آن‌ها را الگوی عملی قرار دهیم. بدون شک صفات منفی نظیر خودبینی، ستم، دعوا، کینه‌توزی و غریبه‌بودن همسایه‌ها، نه با فرهنگ ملی ما سازگار است و نه آئین‌مان. در مقابلْ احترام، ادب، انصاف، دوستی، مهربانی و بسیاری اصول مهم اخلاقی دیگر، ریشه در سبک زندگی ایرانی و اسلامی ما دارد که البته در آپارتمان‌نشینی‌های امروزی گم شده‌ است. از همین امروز، تصمیم بگیریم که با تمام خوبی‌های‌مان، به استقبال دوستی با همسای‌گان برویم و آن‌ها را از هر عزیزی، عزیزتر بداریم!