نوع مقاله : سفرنامه
چرا فرهنگ کار جمعی در جامعه ما ضعیف است؟
(قسمت اول)
حسین سروقامت
درآمد
«سبک زندگی (Lifestyle)» در جهان امروز، بسیار مهم شمرده میشود؛ مجموعهای از منشهای ذاتی ما و همچنین روشهایی که برای ادامهی حیات و ارتباط با دیگران برگزیدهایم.
بحث سبک زندگی، در بسیاری از سخنان رهبر فرزانه و از جمله بیانیهی گام دوم انقلاب مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
ایشان در مهرماه سال 1391، در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی، سؤالات مهمی را در این باره مطرح کردند و آسیبشناسی آنها را خواستار شدند.
در پاسخ به این مطالبهی اساسی، از این پس در هر شماره از مجلهی پیام زن، یکی از این سؤالات را مطرح میکنیم و به جستوجوی پاسخ خواهیم پرداخت.
توجه همراهان را به اولین بخش این سلسلهمطالب جلب میکنیم.
اشاره
چرا فرهنگ کار جمعى در جامعهی ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. کار جمعى را غربىها به اسم خود ثبت کردهاند؛ اما اسلام خیلى قبل از اینها گفته است: «تَعاوَنُوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوى» یا «وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً»؛ یعنى حتّى اعتصام به حبل الله هم باید دستهجمعى باشد؛ «وَ لاتَفَرَّقُوا».
همفکری
کار و تلاش، به فعالیتی اطلاق میشود که به تولید کالا یا ارائهی خدمتی بینجامد. همین کار که مستلزم صرف انرژیست و باعث تأمین معیشت فرد و خانواده میگردد، در اسلام از شرافت ذاتی برخوردار بوده و در روایات ما، جوان بیکار دشمن خداوند شمرده شده است.
همچنین در اسلام، کار جمعی بر کار فردی برتری داشته و ارزشمندتر به حساب میآمده است.
سؤال مهم آنکه آیا اساساً کار گروهی بر کار فردی مزیتی دارد یا نه؟
در میان مردمانی که از کودکی شنیدهاند: «اگر شریک خوب بود، خدا هم شریک داشت» یا «وقتی میخواهید کاری انجام نشود، آن را به چند نفر بسپارید»، این پرسش اصلاً غیرمتعارف نیست!
چه خوب که ما در ترویج فرهنگ کار جمعی، نخست آن مبنا را به بوتهی فراموشی بسپاریم و ایمان بیاوریم که «یک دست، صدا ندارد.»
بدین ترتیب، شرط اولیهی پذیرش کار جمعی، اعتماد به یکدیگر است که عامل تعیینکننده شمرده میشود. آنگاه توجه به مزایای کار گروهی که از عدد و شماره بیرون است.
تصمیم گروه بهخاطر مشارکت گستردهتر، هم مورد درک بهتر واقع شده و هم نسبت به تصمیم فرد آسانتر پذیرفته میشود. از آن جهت که گروه از دانش بیشتری برخوردار است، معمولاً راهحل بهتری ارائه میکند. همواره در گروه برای رسیدن به نتیجه، تلاش و کوشش بیشتری شکل میگیرد و درنهایت، به قضاوت جمعی بهتری منجر میشود.
همین فواید و مزایاست که در اشاعهی فرهنگ همیاری، همکاری و تعاملِ بخش گستردهای از روستانشینان ما مفید و مؤثر بوده است.
اینها اتفاقاتیست که باید در سطح عموم ترویج یابد و بین آحاد مردم رخ دهد؛ اما از سوی دیگر، دولتها نیز وظیفه دارند که با توجه به محدودیت منابع کشور، سیستمهای موازی را در هم ادغام کنند و با ارائهی آموزشهای کاربردی، تبلیغات، تقویت باورهای دینی، افزایش رضایتمندی شغلی، مهارتورزی، خردگرایی و...، فرهنگ کار جمعی را ارتقا دهند.
مسئلهی مهم دیگر، عنایت به ثمرات و پیآمدهای ارزشمند فعالیت جمعیست که میتواند مشوق بسیار خوبی برای همگان باشد. حرکت در چارچوبها، آشنایی با افکار و ایدههای تازه، چشمدوختن به هدف و تعیین درستِ مسیر در جهت رسیدن به آن، انعطافپذیری حتی در صورت مخالفت، جذب افراد همدل و همراه، انسجام و پشتکار و شکوفایی اذهان جمع در اثر برخورد با آرای دیگران، میتواند از جملهی این پیآمدها باشد.
اجازه دهید همینجا به مناسبت، شما را با یکی از اصطلاحات کوهنوردی آشنا کنم: «همنوردی!»
در فرهنگنامهی کوهنوردی، همنوردی دقیقاً بهنوعی کار جمعی اطلاق میشود که در آن کوهنوردان، همیشه حواسشان هست که یکی تندتر یا کندتر از دیگران حرکت نکند، پای یکی نلغزد و خدای نکرده سقوط نکند یا کسی کمنیاورد و در شرایط سخت، فشارش نیفتد. همنوردی در کوهنوردی، یک واژه نیست؛ بلکه یک فرهنگ است؛ فرهنگ پشتوپناههمبودنِ بیمنت، همراهبودنِ بیتصاحب و همچنین عشقورزی، مهربانی و همدلیِ بیتوقع.
انجام چنین اموری، هنوز در کشور ما نهادینه نشده است؛ در حالی که برخی کشورهای دنیا، با همهی مضیقههای مادی و معنوی، سالهاست به نهادینهسازی این فرهنگ اقدام نمودهاند.
ژاپن از جمله کشورهاییست که طی سالیان متمادی، شرایط را برای آموزش کار جمعی فراهم کرده است. بازی صندلیهای کمتر - آدمهای بیشتر، از جمله بازیهای متداول در مهدکودکها و دبستانهای ژاپنیست. در دبستانهای این کشور نیز، درب کلاسها را سنگین میسازند، تا بچهها با حس نیاز به یکدیگر، کمککردنِ به هم را یاد بگیرند. الزام دانشآموزان در مدارس ژاپن به استفاده نوبتی از ویلچر نیز، در همین راستا تعریف میشود؛ یعنی بچهها موظفاند سالانه چندبار از ویلچری که در حیاط مدرسه قرار دارد استفاده کنند، تا مشکلات و محرومیتهای فردی معلول را بفهمند و در موقع مناسب، به کمک او بشتابند. اینها برخی از پایههای استحکام فرهنگ کار جمعیست که ما از آن بیبهره یا کمبهرهایم.
نیمنگاهی به کتابها و منابع آموزشی ما، این حقیقت تلخ را آشکار میکند که متأسفانه فرهنگ کار جمعی در آموزشهای کاربردیمان نیز، چندان مورد توجه واقع نشده است. چندی پیش یکی از کارشناسان حوزهی کار، با اشاره به کار پژوهشی که دربارهی تحلیل محتوای کتابهای درسی دبیرستان انجام شده بود، گفت: «در این کتابها، سهم نگرش مثبت به کار 26درصد، بهرهگیری از فنآوریهای جدید 13درصد، کارایی و بهرهوری 11درصد، تعاون و همکاری گروهی 8درصد، رعایت تقسیم کاری 7درصد، رضایتمندی شغلی 4درصد، مدیریت مشارکتی و تعهد کاری هر کدام 3درصد، رعایت نظم در انجام کارها 2درصد، کارآفرینی 1درصد و عدالت سازمانی، مشورت در انجام کارها و رعایت مسائل سازمانی صفردرصد بوده است. تلختر و نگرانکنندهتر آنکه بررسی پنج کتاب درسی دبیرستان، نشان میدهد تنها در 17درصد این کتابها، شیوههای همکاری و کارگروهی آموزش داده شده است. اینها لایههای پنهان آموزشهای ماست که متأسفانه گریبانگیرمان شدهاند و ناگزیر به تبعات و پیآمدهای سوء آنها مبتلا شدهایم!
از سوی دیگر، کشور ما مهد قهرمانپروریست. در قهرمانپروری، این فرد است که حرف اول را میزند. حتی در ورزشهای قهرمانی، آنها که جنبهی فردی دارند، نزد ما ایرانیان محبوبتر از ورزشهایی هستند که مشارکت جمعی را میطلبند. قبول دارید که ورزشهای تیمی در کشور ما انگشت کوچک ورزش کشتی هم به حساب نمیآیند؟ چرا؟ چون اینجا دست یک نفر را بلند میکنند، یک نفر بالای سکو میرود و بر گردن یک نفر مدال میآویزند.
موانع دیگری که بر سر راه ترویج کار جمعی قرار دارند، عبارتاند از:
منیتها، بهویژه فرهنگ منحط «همهچیز دانی»، عدم همفکری، ناهماهنگی، خودرأیی، ترجیح منافع شخصی و صنفی و سازمانی بر منافع ملی، عدم آگاهی از شرایط جهانی، فایدهگرایی و بهویژه تنگنظری.
چرا از تنگنظری بهصورت ویژه یاد کردم؟ زیرا ما گاهی جوری تربیت شدهایم که نمیتوانیم موفقیت دیگران را تحمل کنیم؛ گویا آنان بهشدت جای ما را تنگ کردهاند!
اصطلاحاتی چون «دکان کسی را تختهکردن»، «پوست خربزه زیر پای دیگری انداختن»، «در کار کسی موشدواندن»، «چوب لای چرخ دیگری گذاشتن»، «زیرآب کسی را زدن»، «دست کسی را در پوست گردو گذاشتن»، «نان کسی را آجرکردن» و دهها ضربالمثل و تعبیر عامیانهی دیگر، حکایت از نوعی فرهنگ تنگنظرانه میان ما ایرانیها دارد.
به همهی اینها، بیفزایید عدم مهارت در کار تشکیلاتی و الزامات آن را که نقیصهی بزرگی برای تحقق کار جمعیست.
نخبگان ما برای تشکیلاتی بارآوردن جامعه چه کردهاند؟ این نخبگان آیا خود از کار تشکیلاتی سررشتهای دارند؟ اصولاً چنین کاری، اولویت سرمایهگذاری آیندهی ما تلقی میشود؟
سخن پایانی آنکه اذعان میکنید، فرهنگسازی کار جمعی را باید از دوران کودکی آغاز کرد و آن را قدم به قدم پیش برد، تا سالهای آتی با نسلی مواجه باشیم که کار جمعی خصیصه و ویژگی بارز آن تلقی شود.