زنان مجرد شادتر از زنان متأهل هستند؟

نوع مقاله : گزارش

10.22081/mow.2019.68009

آیا زنان مجرد شادترند؟

این، عنوان خبری بود که چندی قبل، بخش فارسی‌زبان شبکه‌ی بی‌بی‌سی آن را منتشر و برای بیشتر دیده‌شدن خبر، به تبلیغش در صفحه‌ی اینستاگرام خود نیز پرداخت.

خبری که شاید ابتدا مطلبی پژوهشی و تحقیقی به نظر آید؛ اما کمی دقت به مضمون آن، نشان می‌دهد که این موضوع، تنها پژوهشی ساده نیست و شروعی برای یک هدف بلندمدت است؛ هدفی به‌نام کاهش ازدواج و جمعیت کشورهای فارسی‌زبان و مسلمان که پشت ظاهر عادی و معمولی اخبار بی‌بی‌سی پنهان شده است و  نشان از تلاش برای به‌راه‌انداختن یک جریان فکری می‌دهد. سناریوی اولیه‌ی این جریان در قالب خبری پژوهشی، آن‌هم در بخش فارسی‌زبان شبکه‌ی بی‌بی‌سی منتشر می‌شود و نگارش مطلب، به‌حدی زیرکانه است که مخاطب تصور وجود جریانی فکری برای تغییر شیوه‌ی زندگی خود را حس نمی‌کند.

در بخشی از مطالب این خبر، به مزایای تجرد برای زنان اشاره می‌شود و اعتقاد بر این است که مجردها، روابط اجتماعی بهتر و محکم‌تری دارند، از تحصیلات بهتری برخوردارند، از شغل خود بیشتر از افراد متأهل لذت می‌برند، غذاهای سالم‌تری می‌خورند و در سن پیری، تنهایی را کمتر احساس می‌کنند. در بخش دیگری از این مطلب نیز، با تشویق زنان و دختران به حمایت از افزایش تجرد، به توهین شخصیت وجودی زن و انکار غریزه‌ی انسانی تولید نسل پرداخته شده و آمده است: «ما همه باید با هم به حمایت از دخترانی برخیزیم که خود را فراتر از وسیله‌ی تولید نسل و ارضای نفس دیگران می‌بینند و به آنان اطمینان بدهیم که به نیرو و همت‌شان باور دارند و به دیده‌ی قدر نگریسته می‌شوند.»

اما نکته‌ی قابل توجه آن است که در این گزارش، هیچ منبعی برای اثبات ادعا ارائه نشده و مطلب تنها بر پایه‌ی مصاحبه با چند زن مجرد بیان شده است. همچنین حمایت شبکه‌ی بی‌بی‌سی از تجرد و تلاش برای منصرف‌کردن جوانان از ازدواج، تنها به بخش فارسی‌زبان این شبکه که مخاطبان اصلی آن کشورهای مسلمان‌نشین از جمله افغانستان، تاجیکستان و ایران هستند، محدود شده است.

این تلاش رسانه‌ی رسمی، بازتاب‌دهنده‌ی خط فکری انگلیس برای کاهش آمار ازدواج، کاهش فرزندآوری و درنهایت کاهش جمعیت در کشورهای آسیایی - به‌ویژه ایران - در حالی انجام می‌شود که دولت انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی با ارائه‌ی تسهیلات مختلف، در حال تشویق جوانان به ازدواج و تولد فرزند بیشتر هستند؛ طوری که براساس طرح‌های تشویق به فرزندآوری، مادران شاغل می‌توانند برای تولد فرزند خود، حدود ۵۲ هفته مرخصی زایمان دریافت کنند و در ایام این مرخصی نیز، از تمامی مزایای شغلی و ارتقای جایگاه، بهره‌مند خواهند شد.

از سوی دیگر دولت انگلیس برای تولد هر فرزند، علاوه بر اعطای انواع کمک‌هزینه به والدین، خدمات مختلفی از جمله امکانات رفاهی در ایام تحصیل کودک و تأمین هزینه‌های رشد طفل را برای والدین فراهم می‌کند.

با وجود مصوب‌بودن شرایط قانونی برای تشویق شهروندان به ازدواج و به‌ویژه فرزندآوری در انگلیس، شاهد تلاش بریتانیا برای کاهش نرخ ازدواج جوانان در کشورهای دیگر، از جمله کشورهای مسلمان و ایران هستیم. تلاشی که از طریق رسانه‌ی رسمی این کشور و به‌صورت غیرمستقیم در حال انجام است و با طرح معایب ازدواج، تجرد را به افراد القا می‌کند.

به نظر می‌رسد تأکید بی‌بی‌سی فارسی بر تجرد، از جمله تلاش‌هایی‌ست که برای کم‌رنگ‌شدن ازدواج و گسترش روابط نامشروع صورت می‌گیرد، تا پازل‌های تخریب جامعه و درنهایت نژاد ایرانی، یک به یک تکمیل شود و نقش مادران را کم‌رنگ جلوه دهد.

شایسته است که مسئولان و  متولیان فرهنگی، جهت گسترش فرهنگ فرزندآوری در کشور، بیش از پیش تلاش نمایند و با تدوین برنامه‌ای جامع و کامل، به مقابله با کارشکنی غرب در راستای ازبین‌بردن مفهوم خانواده و ازدیاد نسل بپردازند.

 

 

 

 

 

ساده بودیم، وقتی سادگی مُد نبود

این روزها صفحات اینستاگرامی، در حال معرفی و ترویج سبک جدیدی از زندگی به‌نام «مینی‌مالیست» هستند؛ سبکی که طرفداران بسیاری در دنیا پیدا کرده است و قواعد و قوانین خاص خود را دارد.

شعار و هدف زندگی مینی‌مال، در این جمله‌ی کوتاه خلاصه می‌شود: «با کمتر داشتن، بیشتر زندگی کنید.»

در حقیقت این سبک زندگی، از شما می‌خواهد به‌جای آن‌که با داشتن وسایل زیاد و نمایش آن‌ها، دیگران را به خود جذب کنید، با سادگی و رهایی از وسایل اضافی، زندگی شاد و جذابی را برای خودتان بسازید.

مینی‌مالیست‌ها، داشتن و مالکیت را همچون باری اضافه بر دوش خود می‌بینند و خوشبختی را در تعلق کمتر به اشیا جست‌وجو می‌کنند و دنبال زندگی‌ خوب و ساده‌ای هستند که انعطاف‌پذیر و قابل کنترل باشد.

برخی جامعه‌شناسان، رشد مینی‌مالیسم در جوامع غربی را واکنشی به مصرف زیاد در این جوامع و تلاشی برای استقلال‌یافتن از فشارهای اجتماعی فزاینده می‌دانند و برخی دیگر معتقدند که بحران‌های مالی در غرب، موجب رشد این جنبش شده است.

هرچه هست، نکته‌ی قابل توجه برای ما در این زمینه، این است که اگر در سبک زندگی گذشتگان‌مان کمی کندوکاو کنیم، به نتیجه‌ی جالبی می‌رسیم؛ این‌که ما ایرانی‌ها قناعت‌پیشه بودیم، وقتی مینی‌مال مُد نبود.

در سبک زندگی ساده‌زیستانه و قناعت‌پیشه‌ی بومی و مذهبی ما، زوج جوان زندگی مشترک خود را با کمترین‌ها آغاز می‌کردند و خبری از مهریه‌ی سنگین، جهیزیه‌ی سنگین یا شرط‌های عجیب‌وغریب اقتصادی برای موافقت با ازدواج دو جوان نبود. آن روزها ملاک انتخاب، سرمایه‌های معنوی، اخلاقی و مهارت طرفین بود و بالطبع زندگی‌ای که به این شیوه و با زحمت طرفین شکل می‌گرفت، به این راحتی‌ها گسسته نمی‌شد.

مینی‌مال به سبک فرهنگ ایرانی، خوردن غذاهای ساده‌ای بود که با جان و دل برای عزیزان پخته می‌شد. آن روزها کسی اِبایی نداشت تا چینی شکسته‌اش را بند بزند، لباس یا جورابی را وصله کند یا حتی در مهمانی‌ها، لباس‌های تکراری بپوشد. مینی‌مال به سبک ایرانی، پس‌اندازهای مادر خانواده بود که سرِ بزن‌گاه، گره‌ای را باز و آبرویی را حفظ می‌کرد.

این روزها اما میل به مصرف‌گرایی و شوق بیشتر داشتن، سبب شده است تا برای افزودن کالایی به فهرست داشته‌های‌مان، تا مدت‌ها سختی و فشار قسط یا بدتر، شرمندگیِ مقروض‌بودن را تجربه کنیم. تلفن همراه معروف و گران‌قیمتی را در دست می‌گیریم، در حالی ‌که دندان خرابی در دهان ‌داریم یا هنوز مستأجریم. به‌راحتی برای خرید یا حتی اجاره‌ی لباس لوکس و برگزاری مهمانی به سبک آن‌طرف آب‌ که حتی از عهده‌ی تلفظ درست نامش برنمی‌آییم، پول خرج می‌کنیم؛ اما تعداد مهارت‌های فردی‌مان به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد.

خریدن و داشتن، به‌خودی‌خود بد نیست؛ اما به نظر می‌رسد که در زندگی‌های امروز، این داشتن‌ها بیش از حد برای‌مان مهم شده‌اند. آن‌قدر مهم که سلامتی، روابط انسانی، علایق و رشد و توسعه‌ی فردی‌مان را به‌راحتی فدایشان می‌کنیم.

این‌که چه بر سر فرهنگ غنی ما آمده است، بماند؛ مهم آن است که باور کنیم سادگی، چیز غیرقابل دسترسی نیست و زندگی جذاب و آرام، در گروی قناعت است. به فرموده‌ی امیرالمؤمنین، علی(ع): «قناعت، رأس بی‌نیازی و ثروت است.»