نوع مقاله : نگاه
با استفاده از بازیهای دیجیتالی، در آینده چه بر سر فرزندانمان خواهد آمد
ریحانه کشتکاران
قلب آیندهی هر کس در دستان خود و ارادهاش میتپد؛ اما شیوهی رشد و تربیت افراد در ساختهشدن شخصیت و شکلگرفتن آیندهیشان مؤثر است. درواقع این شخصیت ساختهشدهی افراد است که برای پلههای آینده تصمیم میگیرد و پیچوخمهای همین شخصیت هم، تحت تأثیر عوامل متعددی در گذر زمان تراش میخورد.
شاید این گزاره، ساده به نظر برسد که «بازیهای دیجیتال در ساختن شخصیت فرزندان ما مؤثرند»؛ اما بیایید برای چند دقیقه، تمام ذهنمان را متمرکز کنیم و قوهی تصورمان را به کار بیندازیم و فکر کنیم که حدود یازده سال دیگر، فرزندِ هشتسالهی امروزمان که آن موقع نوزده سالش میشود، در چه نقطهای از جهان هستی ایستاده است؟ بیایید تصور کنیم همین بازیهای دیجیتال که شب و روزِ اتمسفر کودکمان را پر کرده است، چه رد تمامنشدنیای بر ذهن، جسم، روح و شخصیت یک موجود زنده میگذارند؟
یازده سال دیگر، کودک هشتسالهی ما احتمالاً نوزدهساله است؛ یعنی طبق زمانبندی تحصیلی رایج در جامعه، باید طلبه یا سال دوم دانشگاه باشد؛ در حالی که احتمالاً نیست! چون وقتی کودک بوده است، بارها و بارها بهجای جذبشدن به علمآموزی، به گیمآموزی وقت صرف کرده است و جدا از اینکه بهتدریج دچار افت تحصیلی شده، قدرت مقابله با خود برای انجام کارهای سخت را هم از دست داده است؛ چون بازی دیجیتالی یک «همیشه جذاب و ساده و در دسترس» بود که اجازهی درگیری با مسائل جدی زندگی را به او نمیداد. جوانِ نوزدهسالهی ما بهخاطر زلزدن بیش از حد به صفحهی نورانی کامپیوتر، یا موبایل عینکیست. ممکن است قد بلندی داشته باشد؛ اما در هر حال بعد از سالها خمشدن روی گوشی یا رایانه، گردن و کمر خمیدهای دارد که قدش را کوتاهتر جلوه میدهد. احتمالاً مشکل کلیه، مشکلات پوستی و مسائل دیگری که بهخاطر کمتحرکی در جسمش به وجود آمده، او را درگیر میکند. به همهچیز در جهان، مانند یک بازی چندمرحلهای و غیرواقعی نگاه میکند و فانتزیهایش از مسیر زندگی تمامنشدنیست. او زود عصبانی میشود. با شنیدن کوچکترین مخالفتی، میتواند تا حد کتککاری مثل بازیها پیش برود و در حالی که زیر لب میگوید «چپ، راست، وسط»، یکی به طرف چپ، یکی راست و یکی وسط شکم طرف مقابل میکوبد و خودش صدای تقتق لازم را توی ذهنش درمیآورد و اصلاً هم متوجه نخواهد بود که این دنیای واقعیست! با توجه به نوع بازیای که کودکی و نوجوانیاش را با آن سپری کرده است، میتواند سبکهای گوناگونی فکر کند. ممکن است بهخاطر بازیهای استراتژیک، قدرت تحلیل بالا و البته توهم توطئه داشته باشد. ممکن است با بازیهای جنگی و اکشن، ذهنش اولین واکنش به هر اتفاقی را بروز خشم ببیند و اگر دختر باشد و درگیر بازیهای صورتی دخترانه، احتمالاً تمام پیچ و مهرههای جهان را صورتی بخواهد و اگر فانتزیهای ذهنیِ درستشده در کودکیاش محقق نشود، جهان را مأیوسکننده بپندارد.
جوان نوزدهسالهی ما، ساعات زیادی از زندگی را در اتاق دربستهای میگذراند که دلش نمیخواهد کسی از درون آن باخبر باشد، مهمانیهای خانوادگی را نمیرود، دوستان کمی دارد، با پدر و مادر و خواهر و برادرش حرف زیادی نمیزند و در هر موقعیتی، تنهابودن را به همراهی با جمع ترجیح میدهد؛ چون سالها فقط خودش بوده و یک مانیتور یا گوشی که همنشین شب و روز و غم و شادی هم بودهاند. او در حیطهی شغلی، با احساس قدرت کاذبی که از بازیهای دیجیتال طی سالها به دست آورده است، کماراده و بیرمق، دیواری آهنین بین آنچه فکر میکند و آنچه در حقیقت وجود دارد، ایجاد میکند که این دیوار آهنین، میتواند تبعات سنگینی در جایجای زندگیاش باقی بگذارد.
البته که هر کودکی دست به بازی ببرد چنین آیندهی خمودی در انتظارش نیست و هزاران عامل دیگر میتواند از غرقشدن او در این دنیای غیرواقعی جلوگیری کند. نوع رفتار پدر و مادر، بازیهایی که در اختیار او قرار میگیرد، دیگر سرگرمیهای کودک و نوجوان، مقدار ساعتی که اجازهی بازیکردن پیدا میکند، اولویتبندیهای زندگی و چندین و چند عامل دیگر، میتواند فردای فعالتر و روشنتری را برای کودک محتمل کند. طبیعیست که بازیهای دیجیتالی هم، سراسر ضرر و آسیب نیستند؛ اما رهاکردن فرزند در برابر این موجودات عجیب و غریب، میتواند از مسئلهای ساده، بحران درست کند و آیندهای که میتوانسته پربارتر شکل بگیرد را، بهسادگی در سیاهچالههای مردگی پرت کند.