نوع مقاله : مهارت

10.22081/mow.2019.68019

راه­های ترک اعتیاد از بازی­های دیجیتالی

ریحانه کشتکاران

روزی که بازی­های دیجیتالی پا به خاک کشور ما گذاشتند، احتمالاً هیچ پدر و مادر یا مسئولی، فکر نمی­کرد روزی برسد که از جمعیت 80میلیونی‌مان، 23میلیون نفر از این بازی­ها استفاده کنند. اگر هم فکر می­کردند که این بازی­ها بتوانند این‌قدر آدم­ها را درگیر کنند، احتمالاً فکر نمی­کردند حدود 53درصد از این 23میلیون، به‌طور مستمر از این بازی­ها استفاده کنند؛ یعنی حدود 12میلیون نفر از جمعیت کشور، بخش مهمی از حیات‌شان را به گذراندن وقت در ثانیه­های بازی­های دیجیتال اختصاص می­دهند. 12میلیون نفر، جمعیت کمی نیست و قطعاً بررسی راه‌کار­های جلوگیری از آسیب­های بازی­های دیجیتالی، برای تک‌تک خانواده­های این 12میلیون نفر ضروری­ست.

احتمالاً هر کسی در زندگی، تجربه کرده است که سرزنش‌شدن، بدترین راه برای دورکردن یک نفر از کاری­ست. وقتی کودک، نوجوان یا جوان ما، زمان زیادی از روز خود را صرف بازی­های دیجیتال می­کند، نامناسب­ترین واکنش این است که هر دقیقه مثل ناظم­های مدرسه، بالای سرش حاضر شویم و با اخم­های گره‌کرده و انگشت اشاره­ای که به نشانه­ی تهدید تکان می­خورد، سعی کنیم به او بفهمانیم اگر برویم، برگردیم و ببینیم هنوز دارد بازی می­کند، بلایی سرش می­آوریم که مرغ­های آسمان، های‌های به حالش گریه کنند. یا در راه دیگری ممکن است بگوییم اگر بیشتر از فلان مقدار بازی کنی، ناهار یا شام نمی­توانی بخوری، یا خانه­ی فلان دوستت نمی‌توانی بروی و یا هزاران روش دیگر برای تنبیه و توبیخ. این­ها، روش­هایی­ست که شاید کودکان دو - سه نسل قبل را از توی کوچه و از فوتبال ته بن­بست­ها می­توانست به داخل خانه بکشد؛ اما حالا نه‌تنها به نتیجه­ی مطلوبی نمی­رسد که بیشتر باعث غرق‌شدن او در جهان خودش و ایجاد فاصله­ی بیشتر بین ما و فرزندمان می‌شود.

جهان بازی­ها اگر کنترل‌شده نباشند، زمان و مکان را برای بازی­کننده بی­معنی می­کنند. تمام علایق و نیاز­ها را، حول محور همان بازی شکل می­دهند و تمام روابط اجتماعی و خانوادگی و پویایی ذهن و جسم را نابود می‌کنند؛ اما فردی که تمام زندگی­اش را در اختیار بازی­ها قرار داده است، قبل از بازی دیجیتالی هم وجود داشته است! یعنی پیش از ورود این هیولای کنترل‌نشده، این آدم هم وجود داشته و هم به مسائلی علاقمند بوده است. حتماً چیزهایی مایه­ی خوشحالی­اش را فراهم می­کردند و آرزو داشته است که موضوعاتی در زندگی­اش، کم‌رنگ یا پررنگ شوند؛ مثلاً بعضی کودکان و نوجوانان، سفر را بیش از هر چیز دوست دارند، بعضی گردش خانوادگی، بعضی شهربازی، بعضی دورهمی­های دوستانه و بعضی­ها خوردن را. یکی از راه­های دورکردن تدریجی فرد از اعتیاد به بازی­های دیجیتالی، این است که او را بر سر دوراهیِ بازی یا مثلاً شهربازی، سفر و گردش قرار دهیم. این دوراهی، کودک یا نوجوان را به تردید می­اندازد که باید کدام‌یک از دوست‌داشتنی­هایم را انتخاب کنم؟ ممکن است یکی - دوبار اول، باز هم بازی را انتخاب کند؛ اما اگر یک‌بار هم راه دوم را برگزیند، یک قدم موفقیت است. شاید این کار مقداری زمان و هزینه­ بطلبد؛ اما برای برگرداندن فرزندمان به دنیای معمولی و رایج آدم­ها، هرچه زمان و هزینه صرف کنیم، احتمالاً ارزشمندتر از این است که فردا روزی آدم منفعل، خمود و بیماری را ببینیم که تنها توانایی حرفه­ای­اش، تندتر فشاردادن دکمه­های صفحه‌کلید باشد.

در مصائب یک­جانشینی

یکی از تأثیرات بازی­های دیجیتالی، کم‌تحرکی و به‌تدریج، پیش‌آمدن مشکلات جسمی و روحی متعدد، به‌دلیل یک‌جانشینی‌ست. این­که بخواهیم دست کودک و نوجوان‌مان را بگیریم و با چنگ و دندان او را بکشیم در زمین ورزش و از او بخواهیم که حرکات ورزشی را یکی‌یکی پیاده کند، شاید فقط بتواند به‌قدری جواب‌گو باشد که احساس کنیم، برای فرزندمان کاری انجام داده‌ایم! اما کار مفید؟ نه. با توجه به این‌که بازی­ها انواع مختلفی دارند و فقط برخی­شان بی­تحرک­اند، می­توانیم برای شروع، عادت بازی‌کردن را از بازی­های بی­تحرک، به سمت بازی‌های پرتحرک­تر سوق دهیم. شاید این راه، به رفع عادت بازی‌کردن منجر نشود؛ اما در حد توان‌مان، از یکی از آسیب­های اعتیاد به بازی­های دیجیتالی جلوگیری می­شود.

راهی برای تمام فصول

کسی که به بازی­های دیجیتالی اعتیاد دارد، مجرم نیست که بخواهیم با دست­بند و باتوم دنبالش بدویم و هرکجا گیرش انداختیم، بازخواستش کنیم. درواقع اگر چنین فکری داشته باشیم که ما مأموریم جلوی بازی­باز را بگیریم، در عمل بیشتر او را به سمت بازی­بازبودن هدایت می­کنیم. نهایت کاری که باید انجام دهیم، این است که خوب فکر کنیم و انواع راه­های مختلف برای تعدیل رابطه­ی او و بازی­های دیجیتال را پیدا کنیم؛ اما در تمام این راه­ها، باید حواس‌مان باشد که او، ما را فردی کنار خود ببیند، نه فردی مقابل خود. شاید این کار را با همراهی‌کردن وی در بازی­ها انجام دهیم و شاید بازی­های فکری و تحرکی بیشتری به او معرفی کنیم، تا از فضای منفعل خود خارج شود! شاید بازی­های گروهی و خانوادگی راه‌بیندازیم و شاید مقدار ساعتی که برای او مشخص می­کنیم را روزی ده دقیقه کم کنیم، به‌جای ناگهانی چند ساعت کم‌کردن! شاید مدام به او تذکر ندهیم تا ما را مثل یک پلیس ِ همیشه‌درصحنه نبیند و شاید اصلاً بهتر باشد اوقاتی را به او هدیه دهیم تا بتواند با آرامش کامل از بازی‌کردنش لذت ببرد! مهم این است که خودمان متوجه باشیم، ما با فرزندمان نمی­جنگیم؛ فقط او را همراهی می­کنیم برای رسیدن به تعادل در استفاده از چیزی که استفاده­ی بیش از حد آن خطرآفرین شده است؛ همراهی­ای که با هم‌دلی لحظه‌به‌لحظه با او همراه است.