نوع مقاله : پزشکی

10.22081/mow.2019.68027

 

دارم خفه می‌شم

الهام سلمانی

ساعت سه بعدازظهر، بخش تقریباً خلوت است. همکارم برایم چای می‌آورد. هم‌زمان، خانمی وارد اتاق معاینه می‌شود؛ درشت‌هیکل است با شکمی بزرگ. سخت راه می‌رود و با دهان باز، نفس‌های کش‌دار می‌کشد. دست و پایش ورم دارد. دمپایی‌اش را موقع راه‌رفتن روی زمین می‌کشد. با هر نفسش، قفسه‌ی سینه به جلو و عقب می‌رود و صورتش بی‌رمق است. به محض ورود گفت: «دارم خفه می‌شم! نفسم بالا نمیاد. از صبح نمی‌تونم نفس بکشم.» گفتم بنشین روی صندلی و شرح حال گرفتم. بارداری سوم اوست و دوبار سابقه‌ی زایمان طبیعی دارد. از روی پرونده‌اش، سن بارداری را محاسبه می‌کنم. در هفته‌ی سی‌وسوم بارداری‌ست. فشار خون می‌گیرم؛ ۱۱۰ است و رنگ پوستش صورتی‌. سابقه‌ی بیماری قلبی، تنگی نفس یا آسم و یا کم‌کاری تیروئید ندارد. روی تخت دراز می‌کشد و هم‌زمان می‌پرسد: «بچه می‌تونه نفس بکشه؟ خفه نشه!» ضربان قلب جنین را گوش می‌کنم و می‌گذارم آن صدا را بشنود، تا اضطرابش کمتر شود. می‌گویم خیالش از جنین راحت و آرامش داشته باشد. اضطراب و استرس، تنفس را سخت‌تر می‌کند. درصد اشباع اکسیژن را با دستگاه مانیتور چک می‌کنم؛ ۹۸درصد است. همه‌چیز به‌ظاهر خوب است. برایش توضیح می‌دهم که یکی از دلایل تنگی نفس در سه‌ماهه‌ی سوم بارداری، بزرگ‌شدن جنین و فشار به دیافراگم است؛ طوری که نفس‌کشیدن را برای مادر سخت می‌کند. در ماه آخر، چون سر جنین در لگن قرار می‌گیرد، معمولاً تنگی نفس بهتر می‌شود. در حالی که می‌روم از دکتر زنان بخواهم برای ویزیت بیاید، شانه‌های مادر را به عقب می‌کشم و از او می‌خواهم راست بنشیند و شانه‌هایش را عقب بدهد. این نوع نشستن، کمک می‌کند بهتر تنفس کند.

وقتی دکتر زنان نگاهی به پرونده و یادداشت‌های من می‌اندازد، چای سردشده را از روی میز کنار می‌گذارم. دکتر شرح حالی از مادر می‌گیرد و به بیمار توضیح می‌دهد که در اوایل بارداری، تنگی نفس به‌دلیل هورمون‌های بارداری‌ست و در ماه‌های پایانی، بدن به اکسیژن بیشتر برای خون‌رسانی به جنین نیاز دارد. ریه‌ها نیز، عمیق‌تر و بیشتر فعالیت می‌کنند و گاهی مادر، چون ناگهانی با این حالت روبه‌رو می‌شود، فکر می‌کند تنگی نفس دارد؛ اما درواقع هیچ مشکلی ندارد. دکتر دستور بستری می‌دهد.

همکارم نامه‌ی بستری را به همسر بیمار می‌دهد که بیرون سالن منتطر ایستاده است، تا برای تشکیل پرونده اقدام کند. یکی از همکارانم، رگ‌گیری می‌کند و من آزمایش‌های خواسته‌شده توسط دکتر را به آزمایشگاه می‌فرستم. سی دقیقه‌ بعد، دکتر قلب برای مشاوره می‌آید. از بیمار نوار قلب می‌گیریم و دکتر اکو می‌گیرد. نتیجه‌ی آزمایش‌ها خوب است؛ اما مادر همچنان احساس خفگی و تنگی نفس دارد. دکتر به بیمار می‌گوید که هر وقت احساس تنگی نفسش شدید شد، بگوید، به دستگاه اکسیژن وصل شود و ماسک دریافت کند. همچنین، نیمه‌نشسته بخوابد و فعلاً دراز نکشد، تا راحت‌تر تنفس کند. بیمار از دکتر می‌پرسد: «چرا این‌طور شدم؟ هیچ‌وقت تا حالا حالم این‌طور نبوده!» دکتر می‌گوید که از عوارض بارداری‌ست و علت مشخصی ندارد. بعد، آزمایش خون می‌نویسد که من به آزمایشگاه می‌فرستم. یک ساعت بعد طی تماس با آزمایشگاه، جواب را پی‌گیری می‌کنم. آزمایشی که دکتر قلب نوشته بود، عددش بالاست و بعد از این‌که به او اطلاع می‌دهم، تجویز روزی دوبار امپول آنوکساپارین می‌کند‌. سفارش هم می‌کند که متخصص داخلی بیمار را ویزیت کند. پنج دقیقه بعد، دکتر داخلی برای ویزیت آمد. او صدای ریه‌ی بیمار را گوش کرد، ورم دست و پاهایش را دید و درخواست اسکن از ریه و سونوگرافی داپلر اندام‌های تحتانی داشت تا علت ورم دست و پاها مشخص شود. خدمه در حال پخش غذا در سالن بودند. به بیمار گفتم در وعده‌ی غذایی‌اش حجم کمتری بخورد و دفعات غذاخوردن را بیشتر کند؛ چون معده‌ی پر، می‌تواند تنگی نفس را تشدید کند. در زمان خوابیدن نیز، از بالش در اطرافش استفاده کند و تا دوساعت بعد از غذا نخوابد.

بعد از هماهنگی‌های لازم، بیمار باید برای اسکن ریه و سونوگرافی، به بیمارستان دیگری منتقل می‌شود.

روز بعد، همسر بیمار جواب این‌ها را می‌آورد. بعد از بررسی تمام آزمایش‌ها و سونوگرافی‌ها از سوی پزشک، مشخص شد بیمار مشکوک به لخته‌شدن خون در رگ‌هاست و همین مسئله، تنفس را برای مادر سخت می‌کند. این مسئله در نتیجه‌ی بارداری اتفاق می‌افتد و بعد از زایمان، بهبود می‌یابد. دکتر، آمپولی تجویز کرد که تا پایان بارداری باید به مادر تزریق شود و مانع لخته‌شدن خون گردد؛ همچنین توصیه کرد در صورت تنگی نفس در زمان خوابیدن، به سمت چپ دراز بکشد و از رفت‌وآمد در هوای آلوده پرهیز کند.

حال عمومی بیمار بعد از دو روز با دریافت آمپول بهبود پیدا می‌کند و مرخص می‌شود.