عشق با طعم بیماری

نوع مقاله : نقد

10.22081/mow.2020.71441

چکیده تصویری

عشق با طعم بیماری


عشق با طعم بیماری

نقد سریال خانگی «دل»

# دل

فاطمه جوادی

سریال «دل» جدیدترین ساخته منوچهر هادی در نمایش خانگی است. آرش و رستا که عاشقانه یکدیگر را دوست‌دارند، پس از فراز و نشیب فراوان به روز عروسی خود می‌رسند، اما با پیدا شدن مهران، رقیب قدیمی در شب عروسی، ماجراهایی پیش می‌آید.

سریال دل تمام مشخصه ‏های سریال ملودرام دراصطلاح تحقیرآمیز را دارد.[1] سریالی با داستانی کلیشه‏ ای در مورد عشق و خیانت در فضایی اشرافی و لاکچری ولی بدون شخصیت پردازی درست و پرداخت داستانی که بر پایه کاراکتر قربانی زن زیبا بنا شده است.

شخصیت‏ های داستان، کاریکاتورگونه و عروسکی هستند. رستا، شخصیت اصلی فیلم با بازی ساره بیات که بدترین بازی دوران بازیگری‏اش را ارائه می‏ دهد، دختری نامتعادل از نظر روانی است که یک‏بار در زندگی عشقی‏ اش با مهران شکست خورده است و اکنون با آرش پسری از خانواده بسیار متمول آشنا شده است. در شب عروسی، رستا از آرایشگاه ناپدید می‏ شود و ماجرا آغاز می‏ شود. کل سریال حول دلیل رستا برای پشیمانی و انصراف از ازدواج  با آرش که پسری در ظاهر معقول است می‏ چرخد. همه به دنبال یافتن این جواب هستند که چرا رستا پشیمان شده است. فصل اول سریال شاهد رفتارهای روان‏ پریش رستا و طفره رفتن به جواب دادن هستیم و تلاش آرش برای به دست آوردن دل رستا. تمام داستان همین است و لاغیر، بدون هیچ  جذابیت داستانی یا اتفاقی در مسیر درام .

 تمام عشق ‏هایی که در این سریال به تصویر کشیده شده است بیمارگونه است، حتی عشق مادر و فرزند. عشق‏ هایی که همه یا تبدیل به نفرت شده‏ اند یا این‏که می‏ خواهند طرف مقابل را به اجبار برای خودشان داشته باشند. روان‏شناسان این حالت را بیش از آن‏که نوعی عشق بنامند، نوعی بیماری روانی به نام «پارانویا» می‏ دانند. عشق‏ های یک طرفه نوعی بیماری روانی محسوب می‏ شود. در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانه‏وار به کسی علاقه ‏مند هستند و تصور می‏ کنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد. در مواقعی ممکن است شخص مقابل، یا او را دوست نداشته باشد و یا حتی او را نشناسد! مثل عشق آوا به آرش و نکیسا به رستا و رابی به آرش، عشق مهران به رستا و عشق شوهر سابق مرسده که به کلیشه‏ ای ‏ترین و قدیمی‏ ترین شکل ممکن به نمایش در آمده است. این عشق‏های بیمارگونه و این بیماری «پارانویا» ماجرای اصلی فیلم را رقم می‏ زند.

آوا به خانواده و خواهرخوانده‏ اش خیانت می‏ کند و نکسیا را ترغیب می‏ کند تا رستا را بدزدد و به او تجاوز کند. این گناه نابخشودنی در قسمت‏های پایانی عادی‏ سازی می‏ شود و شخصیت آوا شخصیتی عاشق نشان داده می‏ شود که همه او را نادیده گرفته‏ اند. مخاطب دلش برای آوا می‏ سوزد و با خودکشی آوا، صورت مساله پاک می‏ شود و مرگ تراژدی‏واری برای وی رقم می‏ خورد. نماهنگ‏های عاشقانه‏ ای که در هنگام برملا شدن راز آوا وخودکشی‌اش پخش می‏ شود، مخاطب را به گریه می‏ اندازد تا با آوا همدردی کند و عشق آوا را حقیقی و پاک تصور کند. جایگزینی عشق‏های بیمارگونه و خطرناک به جای عشق‏ها و روابط درست، مساله مهمی است که در این سریال باید به آن توجه کرد.

تأثیری که نمایش این نوع روابط ناصحیح بر مخاطب دارد را نمی‏ توان سطحی و ساده دانست. تماشای این آثار و تکرار مداوم این موضوعات در سریال‏های مختلف خانگی سبب می‏ شود تا مساله برای مخاطب به یک موضوع عادی تبدیل شود و دیگر نسبت به آن حساسیت نداشته باشد و گاهی خود نیز در عمل همین رفتارها را تکرار ‏کند. اینجاست که تغییر فرهنگ بر اساس آثار رسانه‏ای شکل می‏ گیرد. تغییری نرم و آهسته که اگر امروز به آن توجه نشود، فردا دیر است.

نکته مهم این‏که در این سریال یک رابطه درست و نرمال به مخاطب نشان داده نمی‏شود. انواع روابط عاشقانه بر مبنای خیانت، تحقیر و نادیده گرفتن طرف مقابل به نمایش درمی‏آید. خیانت مرد به زنش، دزدی و اختلاس پدر آرش از همسر و شرکت وی، نادیده گرفتن مرد از طرف همسرش و تحقیر مدام پدر از طرف مادر آرش، به حدی که زندگی را به کام او تلخ کرده است،  یکی دیگر از مواردی است که در این سریال به چشم می‏ خورد. در انتهای داستان با اینکه مرد به زن خیانت کرده و همسرش متوجه این موضوع شده، زن به راحتی او را می‏بخشد و حتی به او التماس می‏ کند که برگردد و باز هم عشق بهانه‏ای است برای حفظ این رابطه غلط و بیمارگونه و خیانت در بستر خانواده.

یکی دیگر از ضعف‏ های اصلی سریال، تاکید زیاد بر نمایش دادن زندگی‏ های لوکس طبقه مرفه است که فاصله زیادی با زندگی مردم عادی مخاطبان سریال دارد و ارتباط چندانی نمی‏ تواند با مخاطبان سریال‏های نمایش خانگی برقرار کند؛ به جز خیال‏ پردازی و تاسف از نداشتن زندگی آرمانی تصویرشده. این ضعف برای تهیه‏ کنندگان سریال اهمیت چندانی ندارد بلکه راضی کردن اسپانسرهای سریال و تبلیغ زندگی لاکچری و لوکس و نمایش محصولات آن‏ها مورد توجه است. گویی مخاطب و احساسات او دیده نمی‏شود. احساس حرمانی که مخاطب جوان و نوجوان با دیدن این تجملات پیدا می‏ کند را چگونه می‏ توان پاسخ داد؟!

***

 

[1]. گاهی اوقات از این اصطلاح تحقیرآمیز برای اشاره ضمنی به یک داستان غیرواقعی، رقت‌بار و پر از عناصر اغراق‌شده استفاده می‌کنند.