عشق با طعم بیماری
نقد سریال خانگی «دل»
# دل
فاطمه جوادی
سریال «دل» جدیدترین ساخته منوچهر هادی در نمایش خانگی است. آرش و رستا که عاشقانه یکدیگر را دوستدارند، پس از فراز و نشیب فراوان به روز عروسی خود میرسند، اما با پیدا شدن مهران، رقیب قدیمی در شب عروسی، ماجراهایی پیش میآید.
سریال دل تمام مشخصه های سریال ملودرام دراصطلاح تحقیرآمیز را دارد.[1] سریالی با داستانی کلیشه ای در مورد عشق و خیانت در فضایی اشرافی و لاکچری ولی بدون شخصیت پردازی درست و پرداخت داستانی که بر پایه کاراکتر قربانی زن زیبا بنا شده است.
شخصیت های داستان، کاریکاتورگونه و عروسکی هستند. رستا، شخصیت اصلی فیلم با بازی ساره بیات که بدترین بازی دوران بازیگریاش را ارائه می دهد، دختری نامتعادل از نظر روانی است که یکبار در زندگی عشقی اش با مهران شکست خورده است و اکنون با آرش پسری از خانواده بسیار متمول آشنا شده است. در شب عروسی، رستا از آرایشگاه ناپدید می شود و ماجرا آغاز می شود. کل سریال حول دلیل رستا برای پشیمانی و انصراف از ازدواج با آرش که پسری در ظاهر معقول است می چرخد. همه به دنبال یافتن این جواب هستند که چرا رستا پشیمان شده است. فصل اول سریال شاهد رفتارهای روان پریش رستا و طفره رفتن به جواب دادن هستیم و تلاش آرش برای به دست آوردن دل رستا. تمام داستان همین است و لاغیر، بدون هیچ جذابیت داستانی یا اتفاقی در مسیر درام .
تمام عشق هایی که در این سریال به تصویر کشیده شده است بیمارگونه است، حتی عشق مادر و فرزند. عشق هایی که همه یا تبدیل به نفرت شده اند یا اینکه می خواهند طرف مقابل را به اجبار برای خودشان داشته باشند. روانشناسان این حالت را بیش از آنکه نوعی عشق بنامند، نوعی بیماری روانی به نام «پارانویا» می دانند. عشق های یک طرفه نوعی بیماری روانی محسوب می شود. در برخی موارد اشخاصی وجود دارند که دیوانهوار به کسی علاقه مند هستند و تصور می کنند که آن شخص نیز آنها را دوست دارد. در مواقعی ممکن است شخص مقابل، یا او را دوست نداشته باشد و یا حتی او را نشناسد! مثل عشق آوا به آرش و نکیسا به رستا و رابی به آرش، عشق مهران به رستا و عشق شوهر سابق مرسده که به کلیشه ای ترین و قدیمی ترین شکل ممکن به نمایش در آمده است. این عشقهای بیمارگونه و این بیماری «پارانویا» ماجرای اصلی فیلم را رقم می زند.
آوا به خانواده و خواهرخوانده اش خیانت می کند و نکسیا را ترغیب می کند تا رستا را بدزدد و به او تجاوز کند. این گناه نابخشودنی در قسمتهای پایانی عادی سازی می شود و شخصیت آوا شخصیتی عاشق نشان داده می شود که همه او را نادیده گرفته اند. مخاطب دلش برای آوا می سوزد و با خودکشی آوا، صورت مساله پاک می شود و مرگ تراژدیواری برای وی رقم می خورد. نماهنگهای عاشقانه ای که در هنگام برملا شدن راز آوا وخودکشیاش پخش می شود، مخاطب را به گریه می اندازد تا با آوا همدردی کند و عشق آوا را حقیقی و پاک تصور کند. جایگزینی عشقهای بیمارگونه و خطرناک به جای عشقها و روابط درست، مساله مهمی است که در این سریال باید به آن توجه کرد.
تأثیری که نمایش این نوع روابط ناصحیح بر مخاطب دارد را نمی توان سطحی و ساده دانست. تماشای این آثار و تکرار مداوم این موضوعات در سریالهای مختلف خانگی سبب می شود تا مساله برای مخاطب به یک موضوع عادی تبدیل شود و دیگر نسبت به آن حساسیت نداشته باشد و گاهی خود نیز در عمل همین رفتارها را تکرار کند. اینجاست که تغییر فرهنگ بر اساس آثار رسانهای شکل می گیرد. تغییری نرم و آهسته که اگر امروز به آن توجه نشود، فردا دیر است.
نکته مهم اینکه در این سریال یک رابطه درست و نرمال به مخاطب نشان داده نمیشود. انواع روابط عاشقانه بر مبنای خیانت، تحقیر و نادیده گرفتن طرف مقابل به نمایش درمیآید. خیانت مرد به زنش، دزدی و اختلاس پدر آرش از همسر و شرکت وی، نادیده گرفتن مرد از طرف همسرش و تحقیر مدام پدر از طرف مادر آرش، به حدی که زندگی را به کام او تلخ کرده است، یکی دیگر از مواردی است که در این سریال به چشم می خورد. در انتهای داستان با اینکه مرد به زن خیانت کرده و همسرش متوجه این موضوع شده، زن به راحتی او را میبخشد و حتی به او التماس می کند که برگردد و باز هم عشق بهانهای است برای حفظ این رابطه غلط و بیمارگونه و خیانت در بستر خانواده.
یکی دیگر از ضعف های اصلی سریال، تاکید زیاد بر نمایش دادن زندگی های لوکس طبقه مرفه است که فاصله زیادی با زندگی مردم عادی مخاطبان سریال دارد و ارتباط چندانی نمی تواند با مخاطبان سریالهای نمایش خانگی برقرار کند؛ به جز خیال پردازی و تاسف از نداشتن زندگی آرمانی تصویرشده. این ضعف برای تهیه کنندگان سریال اهمیت چندانی ندارد بلکه راضی کردن اسپانسرهای سریال و تبلیغ زندگی لاکچری و لوکس و نمایش محصولات آنها مورد توجه است. گویی مخاطب و احساسات او دیده نمیشود. احساس حرمانی که مخاطب جوان و نوجوان با دیدن این تجملات پیدا می کند را چگونه می توان پاسخ داد؟!
***
[1]. گاهی اوقات از این اصطلاح تحقیرآمیز برای اشاره ضمنی به یک داستان غیرواقعی، رقتبار و پر از عناصر اغراقشده استفاده میکنند.