لاکچری بازی های تصویری
جذب تماشاگر به قیمت تقلید از سریال های ماهواره ای
محمد مهدی ذاکری
سریالهایی مثل «عاشقانه»، «رقص روی شیشه»، «ممنوعه»، «دل» یا «مانکن»، براساس سریالهای ترکیهای ساخته شدهاند. مضمونهای سطحی از ارتباطات عاطفی غیرمرسوم و ضداخلاقی، تا نشاندادن خیانت و شکستن تابوهای زناشویی، میتواند تأثیر بسیار مخربی برای مخاطب داشته باشد. چرا در این سریالها، دربارهی امیدواری چیزی دیده نمیشود. مسئله اینجاست که چرا فیلمساز فکر میکند، بهتصویرکشیدن خیانت و رابطههای غلط، میتواند برای مخاطب جذابیت داشته باشد. مخاطب، آنقدر از شخصیتها دور است که نمیتواند خودش را در سریالی مثل «مانکن» یا «دل» ببیند.
بهتر است سریالسازها بهجای اینکه به کپیبرداری از سریالهای سخیف ترکی و شبکههایی چون جم رویبیاورند، توجهشان را به سریالهای برتر دنیا معطوف کنند. ساخت کپیهای ضعیف سریالهای ترکیهای، کاری ساده و دمدستیست. نمایش زندگی سطح بالا و لاکچری که با سطح زندگی بیشتر مردم جامعه ایران در تضاد است و در آنها بیش از حد روی جنبههای لوکس و تجملاتی زوم میشود، پرداختن به شخصیتهایی که در فضای غیرقابلباوری سیر میکنند و آغشته و آلوده به انواع و اقسام رفتار و گفتار سوء و نامناسب هستند، نشان میدهد رسانهای که فیذاته درک درستی از وضعیت فرهنگی جامعه ندارد، قابلیت فرهنگسازی هم ندارد و باید به حال مخاطبان چنین تفکراتی افسوس خورد!
عمدهمشکل شبکهی نمایش خانگی، این است که به سمت جاذبههای تصویری و بصری، یا به عبارت دیگر لاکچریبازیهای بصری میرود. همین رویکرد باعث میشود، محصولاتش از درونمایهای غنی برخوردار نباشند. بنابراین در این سریالها، بازیگر به مانکن بدل میشود؛ یعنی بیشتر به فکر تأمین معاش زندگیاش است و هنر بازیگری، اهمیتش را از دست میدهد.
درواقع شبکهی نمایش خانگی که حد فاصلی میان تلویزیون و سینماست و میتوانست از ظرفیت و قابلیتهای هر دو مدیوم استفاده کند، امروز دیگر به رقیبی برای این رسانهها بدل شده است که نهتنها فرهنگسازی نمیکند، بلکه سطح سلیقهی مخاطب را هم پایین میآورد؛ همانگونه که «کایدان (نویسندهی سریال)»، در مصاحبهای میگوید: «ما اگر بتوانیم مثل ترکیه سریال بسازیم و به قطب چرخ سرمایه بدل شویم، خیلی برد کردهایم و باید خوشحال باشیم!»
در انتها باید این نکته را خاطرنشان کرد که شبکهی نمایش خانگی در سالهای اخیر، با گسترش استفاده از المانهای خاصی چون زندگی لاکچری، عشقهای مثلثی، خیانت و...، روند مخرب و افولی طی کرده است. قرار بر این بود که سینمای خانگی، سریالهایی بهمراتب قویتر از تلویزیون بسازد و رقیب رسانهی ملی باشد، تا این رقابت باعث پیشرفت سریالسازی و تقویت سریالهای ضعیف تلویزیون شود؛ اما آثار مخرب سینمای خانگی و روند الگوپذیری خانوادهها و جوانان از آنها، در سالهای اخیر آنقدر به چشم میآید که دلسوزان این عرصه را دچار شک و نگرانی کرده است.