ویترین‌های پرزرق و برق، جنس‌های بُنجل

نوع مقاله : یادداشت

10.22081/mow.2020.71456

چکیده تصویری

ویترین‌های پرزرق و برق، جنس‌های بُنجل


یاد داشت

ویترین‌های پرزرق و برق، جنس‌های بُنجل

مروری انتقاد آمیز بر دلایل جذابیت سریال های خانگی و عملکرد آن ها

محمدمهدی ذاکری

حدود یک دهه از تولد شبکه‌ی نمایش خانگی، با تولید دو سریال «قهوه‌ی ‌تلخ» و «شهرزاد» در ایران می‌گذرد. در این مدت، بیش از سی فصل سریال مختلف به برکت این مدیوم جدید تولید و عرضه شده است. استقبال خوب مخاطبان، بازگشت سریع و کم‌دردسر سرمایه، همچنین ممیزی‌های کمتر از تلویزیون و دعوت مخاطب به تماشای چیزهایی که پیش از این در تلویزیون مشابهش را ندیده، برخی از عواملی هستند که دست به دست هم داده‌اند، تا شبکه‌ی نمایش خانگی در ایران، هر روز پررونق‌تر از قبل شود و سریال‌های جدید، به‌طور پی‌درپی رکورد قبلی‌ها را بشکند. حضور بازیگران مطرح سینما، آزادی بیشتر در بررسی و بیان مضامینی همچون خیانت، عشق و اعتیاد را که در رسانه‌ی ملی با احتیاط و بسیار زیرپوستی به آن‌ها اشاره می‌شود و خط‌قرمزهایی که اعمال آن‌ها در گریم، پوشش و حجاب بازیگران کم‌رنگ شده، می‌توان از جمله مهم‌ترین عوامل پرمخاطب‌بودن سریال‌های این شبکه دانست.

عامل اصلی این اتفاق، رویکرد محتوایی آثار شبکه‌ی خانگی‌ست که با خطای بخش نظارتی، آزادی عمل بیشتری به سازندگان سریال‌ها می‌دهد، تا مخاطب بتواند سوژه‌های آوانگارد و پرحاشیه‌تر را هم در این مدیوم تماشا کند. بدین ترتیب، عوامل سریال‌های خانگی، معمولاً پرداخت مستقیم‌تری به موضوعات حساسیت‌برانگیز و ملتهب دارند و همین موضوع، یکی از مهم‏ترین عواملی‌ست که مخاطب را به این شبکه متمایل کرده است.

با این‌که این سریال‌ها از لحاظ محیطی و تیپ و قیافه، سانسورهای تلویزیون را ندارند و شبیه واقعیت و دنیای اطراف‌مان‌اند، دچار ضعف‌های بسیاری هستند؛ به‌ویژه از نظر فیلم‌نامه، نمی‌توان آن‌ها را پیشرو دانست. چه بسا سریال‌های اخیر سینمای خانگی، از نظر محتوایی و انتخاب موضوع، نسبت به تلویزیون و حتی سینما بسیار عقب‌مانده‌تر، تکراری‌تر و بی‌پرواتر شده‌اند و اخیراً کپی‌های محض از شبکه‌های ترکی هستند. این سریال‌ها، حاوی همان جنس رابطه‌های نامشروع و مبتذل و زندگی‌های آن‌چنانی‌اند که مشخصه‌ی بارز سریال‌های ترکی هستند. پرواضح است جوانان با دیدن آزادی‌هایی که گاه در پستوها پنهان شده‌اند، بی‌پروایی‌های ارتباطی، کلمات رکیک و زندگی‌هایی که اکثراً مخاطبان را به رؤیا می‌برد، خود را در مقام مقایسه با شخصیت‌های داستان قرار می‌دهند. نتیجه‌ی این مقایسه توسط افرادی که خود و اطرافیان‌شان اغلب از قشر متوسط جامعه هستند، چیزی غیر از سرخوردگی و عقب‌ماندگی برجا نخواهد گذاشت.

مسئله‏ی حائز اهمیت در این میان، آن است که شبکه‌ی نمایش خانگی، ‌باید در همه‌ی زمینه‌ها رقیب جدی تلویزیون می‌شد که نشد و درون‌مایه، فدای ویترین و رنگ و لعاب ظاهری گردید. سریال‌سازان شبکه‌ی نمایش خانگی، دنبال استفاده‌ی درست از امکانات مدیوم خود نیستند و گویا تلاش برای کسب سود بیشتر با الگوهای امتحان پس‌داده را، جایگزین جذب مخاطب با طرح مسائل جدید و گونه‌های سریال‌سازی متفاوت کرده‌اند؛ حتی با توجه به آزادی عملی که این نوع فیلم‌سازی به نسبت سینما دارد، کمتر دیده شده که فیلم‌های پیشرو، در زمینه‌ی هدف فرهنگی، خاصی قدم بردارد و بیشتر به یک شوآف شبیه است تا محصول فرهنگی. به همین دلیل محتوای تولیدشده در شبکه‌ی نمایش خانگی، کاملاً با تولیدات صداوسیما متفاوت و از جنسی دیگر است. به جرأت می‌توان گفت، هیچ‌کدام از سریال‌های تولیدشده در این شبکه، صلاحیت پخش در رسانه‌ی ملی را ندارد و حال با توجه به این‌که قرار است از این به بعد سریال‌های شبکه‌ی نمایش خانگی - همانند سریال «موچین» - به‌جای مجوزهای وزارت ارشاد، از فیلتر صداوسیما بگذرند و مجوزشان را از این نهاد بگیرند، باید منتظر بود و دید که آیا این سیاست، می‌تواند اوضاع ویران‏گر سینمای خانگی را بهبود بخشد؟ آیا این مسئله می‌تواند وجه تمایز و حائلی بین سینمای خانگی و سریال‌های تلویزیون ایجاد کند و با توجه به این‌که تلویزیون و شبکه‌ی نمایش خانگی هر دو از یک منبع مجوز می‌گیرند، این تمایز به چه نحوی خواهد بود و اهداف مسئولان برای آینده‌ی هر دو رسانه چیست؟ مهم‌ترین و چالشی‌ترین سؤال در این بخش، این است که آیا حواس‌ مسئولان به پول‌های کثیفی که در سال‌های اخیر در برخی سریال‌ها و تولیدات این بخش وجود داشته - مثل «شهرزاد»، «ماه تی‌تی» و «شاهگوش» - و منزل‌گاهی برای پول‌شویی افراد مفسد اقتصادی بوده است، خواهد بود یا خیر؟ از طرفی هم جای این سؤال باقی‏ست، چه اشکالاتی در ساختارهای نظارتی وزارت ارشاد وجود داشته است که حوزه‌ی فیلم‌سازی و سریال‌سازی را، به اهداف محبوب مفسدان اقتصادی بدل کرده است.

با توجه به تصمیمات اخیر، باید منتظر ماند و دید، بیانیه‌هایی که نویسندگان و کارگردانان در اعتراض به این تصمیم‌گیری‌ها داشته‌اند، اشتباه بوده است یا این قشر کاربلد، پیش‌بینی درستی از مسئولین صداوسیما برای تخریب فضای مخاطبان سینمای خانگی داشته‌اند. امیدواریم این تصمیم، در نهایت به نفع شبکه‌ی نمایش خانگی و تلویزیون تمام شود و رسانه‌ای که به‌تازگی مخاطبان را به‌خوبی به سمت خود کشانده است، از این فرصت به‌نحو احسن استفاده کند و پس‌رفت‌ها و فرصت‌های سوخته‌ی سال‌های اخیر تلویزیون را جبران کند!

***