نوع مقاله : سفرنامه

10.22081/mow.2020.71461

چکیده تصویری

مردان راحت‌طلب + زنان آزادی‌خواه = حیوانات مدرن شهوت‌پرست!

مردان راحت‌طلب + زنان آزادی‌خواه = حیوانات مدرن شهوت‌پرست!

مهدیه منافی

 

  • چند وقت پیش کسی در کانال تلگرامی‌اش پرسیده بود: «چرا مردها تجاوز می‌کنند؟ چه چیزی در مرد هست که در حیوان نر نیز نیست و موجب می‌شود از مرد جنایتی سربزند که از هیچ جاندار دیگری سر نخواهد زد؟»
  • فردی دیگر تصویر یک خانم بی‌حجاب را که مردی به او خیره شد بود، در اینستاگرام منتشر کرده و نوشته بود: «اگر به این خانم تعرض شود، مقصر کیست؟» شخصی پاسخ داده بود: «هیچ‌کدام مقصر نیستند؛ مقصر جامعه است.»
  • یک نفر دیگر هم، مطلبی تحت عنوان زلزله‌های فرهنگی منتشر کرده بود؛ نویسنده از ماجرای مزاحمت مکرر تعدادی پسر به دختران گفته بود و گفت‌وگویش با آن پسران مزاحم و نگاه‌شان به دختران. بخشی از پاسخ آن پسران در مواجهه با این مرد که قصد جلوگیری از آزارشان را داشت، این بود: «ولی من یک نصیحت بهت می‌کنم؛ یک «دختر» هیچ‌وقت ارزش درگیرشدن رو نداره!»

 

به سؤال اول برمی‌گردیم: ما را چه شده است؟ مردان‌مان را چه شده است؟

پاسخ این سؤال ساده نیست و باید آن را در چند وجه مورد بررسی قرار داد.

یک دومینو را تصور کنید؛ وقتی قطعه‌ی اول افتاد، تمامی قطعات بعدی هم می‌ریزد. شرایط ناگوار فعلی جامعه‌ی ما نیز، شبیه همین دومینوست؛ قطعاتی که یک‌به‌یک و پشت‌سرهم فرومی‌ریزند.

  • قطعه‌ی اول، راحت‌طلبی: شاید تعجب کنید؛ اما ارمغان مدرنیسم برای انسان‌ها، ابربیماری «راحت‌طلبی»ست. این بیماری، مولود لیبرالیسم است و این مادر بدکاره، جنین‌های نامشروعی چون «آزادی» و «دلم می‌خواهد» را به دنیا آورده است.
  • قطعه‌ی دوم، آزادی‌خواهی: ریشه‌ی تمایل به آزادی، راحت‌طلبی‌ست. انسانی که می‌خواهد هیچ قیدوبندی نداشته باشد، طالب آزادی‌ست و هر چیزی آزادی او را محدود کند، برنمی‌تابد. به همین دلیل این افراد دین را کنار می‌گذارند.

حتی اگر فرد راحت‌طلب، دین‌دار هم باشد، دین را هم برساس دلخواه و مطامع نفسانی خود تفسیر می‌کند و از آن، مواردی را اخذ می‌کند که با میل راحت‌طلبی‌اش بیشتر سازگار باشد.

  • قطعه‌ی سوم، خارج کردن انسان از اعتدال: هرگاه خواستید هویت انسانی را از کسی بگیرید و از اعتدال خارجش کنید، تنها کافی‌ست با او دو کار کنید؛ یا او را خیلی راحت و آزاد بگذارید و به میل راحت‌طلبی‌اش دامن بزنید و یا بسیار محدودش کنید و تمام اختیار را از او سلب نمایید.

الف) بشر با راحت‌طلبی زیاد و تأمین نیازها و تمایلات نفسانی، حتی اگر به لحاظ سنی به جوانی و میان‌سالی برسد، به لحاظ شخصیتی کودکی بیش نیست؛ کودکی بسیار خودخواه که برای منفعت و راحت‌طلبی، همه‌ی عالم را برای خود می‌خواهد. اگر تفریح کودکی او رفتن به پارک و اسباب‌بازی‌های گوناگون بود، اصل تفریح تغییر نمی‌کند، فقط شکل آن عوض می‌شود و با ویراژدادن در خیابان و خرید ماشین‌های کذایی ظهور می‌کند.

 اگر شهوت این فرد در کودکی خورد و خوراک بود، در جوانی به دلیل تغییرات قوای جسمی، شهوت جنسی هم به آن اضافه می‌شود. چنین فردی که تا به حال «نه» نشنیده و راحت و آزاد بار آمده است، انتظار می‌رود در مواجهه با شهوت جنسی‌اش چه کند؟ مسلماً این فرد راحت‌ترین، آسان‌ترین و نزدیک‌ترین راه را انتخاب می‌کند و روی‌می‌آورد به ارتباطات آزاد یا بی‌قید و اگر به‌ظاهر تقید دینی داشته باشد، بهترین و زیباترین را برای خودش می‌خواهد؛ برای خود خودخواهش!

چنین آدمی اگر عاشق هم شود و به وصال معشوقش نرسد، چون خودخواه است و همه‌چیز را یا باید خودش داشته باشد و یا هیچ‌کس نداشته باشد، بر صورت معشوق اسید می‌پاشد!

کاری که ما با مردان و پسران یکی ‌- دو نسل اخیر کردیم، این بود که آنان را راحت‌طلب بارآوردیم.

به همه خواسته‌های‌شان بیش ‌از حد بها دادیم و به آن‌ها نه نگفتیم. انسانی که در تمام عمرش به هیچ‌کدام از امیال نفسانی‌اش نه نگفته، پست‌تر از حیوان است.

ب) محدودیت بسیار، با سلب اختیار: روش دیگری که انسان را به حیوانیت و آزادی و راحتی افسارگسیخته سوق می‌دهد، محدودیت بدون برنامه‌ریزی و خارج از اعتدال است. وقتی انسان را به‌ اندازه‌ای محدود کنیم که به تأمین نیازهای طبیعی‌اش نرسد، بدل به عقده می‌شود. «الانسان حریص بما منع»، در این‌جا مصداق دارد؛ یعنی اگر بشر را از رسیدن به نیازهای عادی و طبیعی‌اش منع کنیم، نسبت به نیازهایش حریص می‌شود و این، موجب بر هم‌ ریختن اعتدال وجودی‌اش خواهد شد. اگر فردی را زیاد گرسنه نگه‌داریم و به او غذا ندهیم، جسم او دچار مشکل می‌شود و حتی اگر بعد از این محدودیت شدید، غذای خوب و سالم هم به او بدهیم، جسمش پذیرش آن را ندارد و زمان نیاز است تا با غذای سالم سازگار شود. اگر همین فرد را گرسنه نگه‌داریم و جلوی او غذاهای رنگارنگ بگذاریم و اجازه ندهیم از این غذاها استفاده کند، علاوه بر این‌که به جسم او آسیب زده‌ایم، او را حریص نیز کرده‌ایم. حکایت نیاز جنسی در جامعه ما نیز چنین است؛ از یک‌سو تمام راه‌های مشروع این نیاز را بسته‌ایم و از یک‌سو این فرد را با انواع خوراک‌های جنسی نامشروع تحریک و حریص کرده‌ایم. معلوم است این فرد، از جهات مختلف دچار بیماری‌های جسمی، جنسی و روانی می‌شود! چنین موضوعی هم در پسران مصداق دارد و هم دختران.

محدودیت غیرمعقول و نامشروع را از جهت دیگری هم می‌توان دید؛ از جهت محدودیت‌های تفریطی برای دختران که در گذشته وجود داشت؛ مثل منع از تحصیل یا کمترین حضور اجتماعی. در زمان ما هم، بسیاری از دختران از جانب خانواده‌های‌شان در محدودیت‌های نامعقولی هستند که به‌هیچ‌وجه مورد پذیرش شرع و اسلام نیست. حضور اجتماعی زنان با رعایت حدود حجاب از لحاظ پوشش، گفتار و رفتار و عدم اختلاط با نامحرم جایز است. ایجاد همین محدودیت بی‌جا، موجب می‌شود بسیاری از این دختران سرخورده شوند. چنین دخترانی اگر از محدودیت خانواده خارج شوند، حاصلش می‌شود آزادی‌های بدون قیدی که انتها ندارد و با تمام توان و انرژی‌های فروخورده‌ی‌شان، به فمینیسم پناه می‌برند و با اسلام مقابله می‌کنند.

 

روش تربیتی اسلام برای رشد و کمال، به‌گونه‌ای‌ست که انسان را معتدل بارمی‌آورد؛ یعنی هم به قوای مادی بها می‌دهد و هم به قوای معنوی، به نیازهای مشروع انسان به شکل درست و حلال پاسخ می‌دهد و از حرام منع می‌کند.

از طرف دیگر، اسلام بر تمایلات مادی انسان حد می‌زند و آن را کنترل می‌کند. تمام حدود شرعی، برای کنترل تمایلات نفسانی و مادی انسان است؛ برای ‌مثال با روزه، انسان شهوت شکم و فرج خود را کنترل می‌کند و همه‌ی این‌ها موجب می‌شود انسان مسلمان، قوی و توانا بار بیاید و قدرت «نه» گفتن به نفس خود را داشته باشد. تلاش برای کسب حلال، جهاد فی سبیل الله و...، همه مصادیقی از واجبات دینی‌اند که با میل به راحت‌طلبی انسان در تضادند و همین‌هاست که موجب رشد و تعالی انسان می‌شود.

 

فرآیند سوق‌دادن انسان به حیوانیت، بر بستر راحت طلبی و آزادی‌خواهی ایدئولوژیک در چهار جهت صورت گرفته است.

  • خارج‌کردن انسان‌ها از حدود و قیود شرعی از طریق سکولاریسم و لیبرالیسم

بدون شک سکولاریسم با عرفی‌سازی دین و کنارزدن تمام قیود حلال و حرام شرعی و لیبرالیسم با محوریت آزادی، دو بستر ایدئولوژیک مهم برای گرفتن روح معنویت انسان و سوق‌دادنش به سمت حیوانیت‌اند. بروز این ایدئولوژی‌ها، در سبک زندگی آمریکایی‌ست که به بی‌قیدی و راحتی انسان‌ها اصالت می‌دهد.

  • محور قراردادن آزادی‌خواهی زنان در جنبش‌های فمینیستی

جنبش فمینیسم از همان آغاز، شعار محوری خود را «آزادی» قرار داد؛ آزادی از بندهای جامعه‌ی مردسالار. آزادی از نوع دوم، یعنی آزادی‌ای که پس از محدودیت‌های بسیار ایجاد می‌شود. انرژی این‌گونه رهایی از محدودیت، بسیار بیشتر از حالتی‌ست که انسان از ابتدا راحت و آزاد تربیت شود. فمینیسم، جامعه‌ی بشری را یک‌باره از تفریط به افراط بی‌حد می‌رساند.

علاوه بر این، به‌کارگرفتن زنان در مشاغل گوناگون با شعارهای فمینیستی حق اشتغال و حضور اجتماعی، حاصل راحت‌طلبی مردانی بود که دنبال کارگر با بازده کاری بالا و مزد کم بودند.

 

  • حیا زُدایی از زنان و مردان در قالب پروژه‌های عفت و غیرت‌زدایی

با تغییر لباس زنان برای راحتی و خلاصی از پوشش‌های دست‌وپاگیر، فرآیند زدودن حیا و عفت آنان رقم خورد. پوشش‌هایی به‌ظاهر برای راحتی زنان و فی‌الواقع، برای راحتی مردان.

از طرف دیگر، به‌تدریج با تغییر ذائقه و محصولات رسانه‌ای و افزایش حضور اجتماعی بدون قید زنان، از مردان غیرت‌زدایی شد.

در این فرآیند، زن از زوجیت می‌افتد و به کالای جنسی بدل می‌شود؛ مرد نیز با ازدست‌دادن غیرت موجودی می‌شود که صرفاً تمایلات جنسی دارد و نه مردانگی.

  • در دسترس قرار گرفتن زنان و عرضه‌ی ارزان آن‌ها در مواجهه با مرد

ضربه‌ی نهایی، هنگامی رخ می‌دهد که در یک نظام اجتماعی، مردان را راحت‌طلب بارآوردیم و از آنان غیرت‌زدایی کردیم و به زنان گفتیم آزاد باشید و هر لباسی خواستید بپوشید و... .

نتیجه را خودتان شاهدید؛ جنگلی از حیوانات انسان‌نمای شهوت‌پرست که می‌خواهند آزاد باشند و یکدیگر را هم ندرند!

به میزانی که هر کدام از موارد بالا در جامعه رواج پیدا کند و از نسل‌های‌مان - چه زن و چه مرد - حیازدایی شود، به ازهم‌گسیختگی و فروپاشی نظام جامعه دامن زده‌ایم.

از طرف دیگر وقتی زنان‌مان را آزادی‌خواه و مردان‌مان را راحت‌طلب تربیت کردیم، به زنان‌مان گفته‌ایم تو آزادی که هرگونه خواستی زندگی کنی، یا از سوی دیگر آن‌ها را در محدودیت غیرمعقول و غیرمشروع  قرارداده و به مردان‌ گفته‌ایم که می‌توانید هر کار غیرمشروعی خواستید انجام دهید و «حق» دارید با یک دختر آفتاب‌مهتاب‌ندیده و زیبا ازدواج کنید. حاصل آن، چیزی بهتر از آنی که در جامعه می‌بینیم نخواهد بود!

 

راحت‌طلبی و آزادی‌خواهی «برای دنیا» و «در دنیا»، انسان را اسیر نفس و شهوت می‌کند و دین می‌خواهد انسان آزاد و آزاده باشد؛ آزاد از بند دنیا، شهوات و نفس اماره.

فرزندان‌مان را «بنده‌ی خدا» تربیت کنیم؛ نه بنده‌ی «نفس اماره».

«راحت‌طلبی» و «آزادی‌خواهی»، یعنی بله‌قربان‌گوی دائمی نفس اماره و شهوات بودن.