کاری کن ابر بشه بره توی هوا!

نوع مقاله : مصاحبه

10.22081/mow.2020.71525

چکیده تصویری

کاری کن ابر بشه بره توی هوا!


کاری کن ابر بشه بره توی هوا!

گفت و گو با خانم نجمه عزیزی، اولین فعال محیط زیست در حوزه انتقال پسماند به دامداری­ها در کشور

معصومه صفایی راد

با همان سلام و احوالپرسی اولیه، لهجه‌ی شیرین یزدی‌اش دلتان را می‌برد! خانم نجمه عزیزی سال‌هاست که دغدغه‌ی محیط زیست دارد؛ سختی زیاد کشیده ولی از هدفش دست نکشیده است. حالا بعد از سال‌ها جستجوهایش جواب داده است. برای مادرمان زمین، سخاوتمندانه ما را سر سفره تجربه‌ی چندساله‌اش مهمان می‌کند.

به نظر خودتان این علاقه به محیط زیست از کجا در شما شکل گرفته است؟

همه خاندان ما دستی به خاک داشتند. در بچگی به خاطر شغل پدرم در روستا زندگی کردیم. بزرگتر که شدم با مفهوم محیط زیست آشنا شدم. تا بزرگسالی تلاشم این بود که تا جایی که می‌توانم زباله کمتری تولید کنم. البته به صورت فردی و شخصی و خیلی شهامت بروز و دعوت دیگران را نداشتم. حدود سال هشتاد تلویزیون برنامه‌ای نشان می‌داد به نام حرمت حیات. تصاویری داشت درباره کامیون زباله‌های تر و شیرابه‌هایی که از آن می‌چکد. خیلی هولناک بود. در آن برنامه می‌گفتند که نریزید دور، چالَش کنید و من از همان موقع شروع کردم. هرروز پسماند تر خانه را در باغچه خاک می‌کردم. کم‌کم باغچه پر شد. اتفاقا برای درخت خرمالویی که داشتیم خیلی خوب بود و جان گرفت! ولی از زباله‌ها بو بلند می‌شد و جالب نبود و بقیه هم موافق نبودند. بعد رفتیم خانه‌ای که حیاط نداشت ولی من این حس منفی وجود زباله ها به جانم افتاده بود به هرطریقی شده بلایی سرشان می‌آوردم! دوباره خانه حیاط‌ دار گرفتیم و آن باغچه را هم پر کردم!

تا این که فهمیدم می‌شود خشکشان کرد. یک روز برای کسب تجربه پوست میوه‌های خانه را جمع کردم و ریختم در آبمیوه‌گیری. اصلا انتظارش را نداشتم ولی همان یک نصف سطل، یک لیوان کامل آب داشت! همه‌ی این آب‌ها قرار بود شیرابه شود. نعمت خدا که غذا هست بشود زهر. این هشتگ را در اینستاگرام گذاشتیم که # یک کاری کن که ابر بشه بره توی هوا، زهر نشه بره توی زمین.

و از کی به فکر استفاده مفید از این زباله‌ها افتادید؟

از تابستان 98 شروع کردم به خشک کردن. که شیرابه تولید نشود ولی از نیمه فروردین 99 فکری به حال زباله‌های خشک شده کردم و بردم برای دامداری. گفتند فوق العاده غذای خوبی است برای دام و اگر دیگران را هم تشویق کنید طالبش هستیم. از کاه خیلی بهتر بود. ویدیویی تهیه کردم درباره شیرابه و خشک کردن زباله و به اشتراک گذاشتم و یزدی‌هایی که این کار را شروع کرده بودند و علاقه‌مند شدند، به ما پیوستند.

از خرداد شروع کردیم. تیمی چهارنفره هستیم و واحد پسماند شهرداری هم با ما همراه شد و ماشین داد. حدودا چهل پنجاه خانوار هستند و از روی نقشه به تک‌تک آدرس‌ها می‌رویم. تا شهریور حدود سیصد کیلو تحویل دامداری دادیم. البته در گروهمان بیش از این عضو داریم که در طرح جمع آوری ما نیستند و خودشان به دامداری‌هایی که می‌شناسند تحویل می‌دهند. به تازگی هم اپلیکیشنی در شورای شهر مطرح شده که هرکس بیاید و آدرسش را بگذارد برای جمع آوری. شهرداری هم پاداش بدهد به شهروندان. مثلاً هرکس زباله‌اش را به ما تحویل دهد، کارت شهروندی‌اش شارژ شود و این طور دیگر فقط آدم‌های خوش نیت و اهل کار داوطلبانه با ما همراه نمی‌شوند. همه منافعی ببینند که بیایند سمتش. من معتقدم ساختار ساختن از فرهنگ سازی مفیدتر است. تا ما صبر کنیم همه بفهمند فرصت از دست رفته... از آن طرف حیف است که زحمت خشک کردن را تحمل کنی ولی بعد برود لای زباله. خیلی‌ها از شهرهای دیگر به من پیام می‌دهند که کاش در شهر ما هم کسی این کار را انجام می‌داد. در جوابشان می‌گویم من هم یک شهروند معمولی هستم و این کار صلاحیت خاصی نمی‌خواهد. فقط کمی وقت گذاشتن می‌خواهد و البته دغدغه.

فضای سنتی یزد و هوای گرم و خشکش خیلی به شما در این کار کمک کرده است، برای خانه‌های آپارتمانی و شهرهای مرطوب چه پیشنهاد می‌کنید؟

درست است که در یزد درصد خانه‌های ویلایی زیاد هست، ولی خیلی‌ها هم آپارتمان‌نشین هستند. من در پیجم ویدیوهایی تولید کردم و راهکار ارائه دادم. آپارتمان‌هایی که تراس دارند که خوب است وگرنه موتورخانه، شوفاژ، سرویس پله، حتی کسانی هستند که بالای یخچال و اپن آشپزخانه این کار را انجام می‌دهند. برخلاف این که تصور می کنند ماه گرم بهتر است، ولی این کار در فصل سرد به خاطر وسایل گرمایشی آسان‌تر است.

پیشنهاد می‌شود که در مناطق گرم و خشک، خشک کردن انجام شود برای خوراک دام ولی این کار برای مناطق مرطوب امکان پذیر نیست. آن جا باید کمپوست شود که اتفاقاً رطوبت هوا به آن کمک می‌کند. بعضی دوستان در این زمینه در فضای مجازی با هشتگ من از زباله تر خاک می‌سازم فعالیت می‌کنند. کاری که من با چیزهایی که در تفاله‌گیر سینک می ریزیم، می‌کنم. با این‌ها شب به شب در یک گلدان کوچک، کمپوست درست می‌کنم. لایه‌ لایه دفن می‌کنم و بینشان خاک می‌ریزم. درون گلدان سفالی که خودش رطوبت را کنترل می‌کرد و زیر و رو کردن خاک تأثیر داشت در ایجاد نکردن بوی بد. من از چندین سال تجربه ناموفقم در کمپوست خیلی چیزها یاد گرفتم.

به کسانی که این کار را دوست دارند ولی اطرافیانشان چندان همراه و راضی نیستند چه توصیه‌ای دارید؟

برای من هم اوایل این کاری بود که مخفیانه انجام می‌دادم ولی مثلاً بعد شش ماه همسرم گفت کل زباله میوه و سبزی ما شد همین؟ از آنجایی که خودش هم خیلی مخالف اسراف بود شروع کرد به همراهی. من به همه می‌گویم که ما نسبت به این قضیه آگاه شدیم، ولی نباید چیزی را به دیگران تحمیل کنیم و باعث آزارشان بشویم. باید صددرصد مسؤولیت را خودمان به عهده بگیریم و طوری کار را پیش ببریم که ظاهر زندگی‌مان تغییری نکند. بعد با ملایمت سعی کنیم این آگاهی را به بقیه هم انتقال بدهیم. این کار مثل یک مبارزه است و مثل همه مبارزات هم صبوری می‌خواهد.

شما شاعر هم هستید! چقدر از این هنرتان برای این کار استفاده کردید؟

قطعا برای تولید محتوا خیلی کمکم کرده است. این که با لحن تأثیرگذاری بتوانی یک مسأله را مطرح کنی. مطالبی که گذاشتم کمی تم طنز دارد و احساسات را به جریان می‌اندازد... شاید خنده‌دار به نظر برسد ولی احساس می‌کنم لهجه‌ام هم حس خوبی برای مخاطبم ایجاد کرده و واکنش‌های مثبتی بابتش گرفتم. بهترین فضای ارتباط با مخاطبانم همین اینستاگرام بوده و اتفاقاً بهترین دوران هم، همین دوران است! در این بحبوحه کرونا که یک فضای غمی ایجاد شده، فعالیتی مفید است. وقتی همه درها بسته است و نمی‌توانی کاری برای بهبود هیچ چیزی بکنی: سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی... حس این که تو داری چیزی تولید می‌کنی، یا حداقل از خراب شدن جلوگیری می‌کنی، خیلی آرامش‌بخش است.

من این مدت سعی کردم خریدها را خودم انجام بدهم تا به پسماند صفر برسم. کم می‌خریدم تا راحت‌تر ذخیره کنم و مثلاً هربار کمتر گوشت می‌خریدم، ولی همان پول قبلی را می‌دادم! روزبه‌روز گران‌تر می‌شود و قصاب می‌گفت برای گران شدن خوراک دام است. تازه آن هم سویای تراریخته که برای سلامتی هم مطلوب نیست. الان خیلی وقت مناسبی است که این قضیه رواج پیدا کند. هم خانه‌نشینی مردم، هم مسائل اقتصادی... یادمان باشد که عمل مسری است؛ اگر ما کاری را شروع کنیم به دیگران هم سرایت می‌کند.

در این بین چیزی هست که به نظرتان هنوز خوب جا نیفتاده باشد؟

من فکر می‌کنم چیزی که در بحث محیط زیستی به بیراهه رفته و یا درست مطرح نشده این است که با نظافت شهروندی قاطی شده است. به مردم گفته می‌شود که آشغال زمین نریزید درحالی که مسأله محیط زیست فقط این نیست. وقتی در سطل هم مختلط ریخته می‌شود، مشکل‌ساز است. یا همین که در مورد تفکیک زباله فکر می‌کنیم، کافی است. ولی چیزی که کمتر تأکید می‌شود مسأله اجتناب است. خیلی چیزها را اصلاً نباید استفاده کنیم که بعد بخواهیم برای زباله‌اش دنبال چاره بگردیم. بر نساختن زباله کم تأکید شده و ما داریم تلاش می‌کنیم این را ترویج دهیم.