منهایِ مدرسه

نوع مقاله : آموزش

10.22081/mow.2020.71566

چکیده تصویری

منهایِ مدرسه


منهایِ مدرسه! بخش سوم...

دغدغه‌های غیرآموزشی درباره آموزش مجازی دانش‌آموزان...

سبا نمکی

دانش‌آموخته فلسفه تعلیم و تربیت

  • دوران کرونا، نظم زندگی فردی و اجتماعی مردم جهان را، یک‌باره در هم ریخت؛ حالا همه ما با نظمی متفاوت از یک‌سال پیش خود زندگی می‌کنیم. حتی اگر کرونا را جدی نگرفته باشیم هم از این تغییر اساسی در امان نبوده‌ایم؛ چون متأثر از تغییرات اجتماعی، زندگی ما هم تحت‌تاثیر قرار گرفته است. یکی از زمینه‌های بسیار مهمی که دچار تغییرات اساسی شده، آموزش‌ و پرورش است؛ نهادی فراگیر که به‌دلیل مخاطب گسترده، بخش مهمی از جامعه را به خود درگیر کرده و هر خانواده‌ای که دستِ‌کم یک دانش‌آموز داشته باشد، سخت از تغییرات این نهاد متأثر می‌شود.

       آموزش غیرحضوری، به‌عنوان الگویی که در این روزگار ناگزیر از آن هستیم و کورسوی امیدی برای استمرار آموزش است، دانش‌آموزان را در خانه نگاه داشته و ساعات نسبتا طولانی حضور ایشان در مدرسه را به صفر رسانده است. پیش از این، با احتساب رفت‌ و آمد، دستِ‌کم یک‌سوم زمان شبانه‌روز دانش‌آموزان در مدرسه و مسیر رفت و برگشت به آن می‌گذشت، از دوسوم باقی، یک‌سوم را در خواب می‌گذراندند و یک‌سوم باقی هم همه در خانه نمی‌گذشت و بخش از آن هم امتداد برنامه مدرسه بود. حالا اما مدرسه به خانه آمده و همه آن‌چه پیش از این بیرون از این چهاردیواری می‌گذشت، درون آن تدارک می‌شود.

       پیرامون آموزش غیرحضوری، چه در مورد ابعاد آموزشی آن، چه در مورد ابعاد پرورشی و هم‌چنین مشکلاتی که برای خانواده به وجود آمده، بسیار سخن گفته می‌شود؛ اما آیا نمی‌توان از ابعاد مثبتی در این زمینه سخن گفت؟ در ادامه به‌ همین بحث می‌پردازیم.

       تعریف آموزش‌ و پرورش به‌عنوان یک نهاد رسمی، به‌نحوی که امروزه شاهد آن هستیم، تعلیم‌ و تربیت را با الگویی حداکثری در چارچوب این نهاد رسمی اجتماعی تدارک دیده؛ الگویی که نتیجه آن، کاهش نقش خانواده در امر تعلیم‌ و تربیت است. پیچیدگی الگوی زندگی در دوران ما، زمینه‌ساز استقبال خانواده‌ها از این واگذاری بوده و کم‌تر پیش می‌آید که والدین از این الگو ناراضی باشند؛ چنان‌که این روزها فریاد بسیاری از خانواده‌هایی که از تغییر الگو و بازگشت دانش‌آموزان به محیط خانواده ناراضی هستند بلند شده و حتی صدای اعتراض برخی به گوش می‌رسد!

       این‌که تغییر الگوی آموزشی به آموزش غیرحضوری، وضعیت را برای خانواده‌ها سخت کرده و در مواردی، به‌خصوص در خانواده‌هایی که چند دانش‌آموز دارند، وضعیت بسیار پیچیده شده، قابل درک است؛ اما این تغییر الگو می‌تواند از جهت دیگری مفید و مثبت باشد.

       در دورانی که آموزش‌ و پرورش به میدان رقابت با الگویی کنکورمحور تبدیل شده و نقش آموزشی و پرورشی آن بسیار مخدوش است، چگونه می‌توان در مورد کاستی‌های این الگوی تعلیم‌ و تربیت بی‌تفاوت ماند؟ دانش‌آموزان در الگوی کنکورمحور، دانش را با شیوه اطلاعات‌محور می‌آموزند و اهداف پرورشی نیز، با ضریب بسیار بالا به حاشیه می‌رود؛ به‌خصوص، در مورد آداب، اخلاق و منش دانش‌آموزان جای نگرانی جدی وجود دارد. در این الگو، شاهد هستیم که عالی‌ترین مضامین از باورهای دینی و آموزه‌های اخلاقی نیز، با رویکردهای سخیف آموزش تست‌زنی، به مسخره گرفته می‌شود و از معنا، تهی می‌گردد.

       اگر از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم، بحران کرونا را می‌توان یک فرصت دید؛ فرصتی برای بازگشت خانواده به میدان تعلیم‌ و تربیت. البته، الگوی تعلیم‌ و تربیت در خانواده، از اساس با الگوی مدرسه‌محور متفاوت است؛ در خانواده، سخن گفتن و آموزش مستقیم، نمی‌تواند روشی مناسب باشد و باید روش دیگری به‌کار بست. آن‌چه در خانواده، بستر اصلی برای تعلیم‌ و تربیت را فراهم می‌آورد، روابطی از جنس خانوادگی است؛ روابطی که اگر مبتنی بر مهر و محبت شکل گرفته باشد، می‌تواند زمینه ساز برای تعلیم‌ و تربیت باشد. در خانواده، الگوی رفتاری، سبک زندگی و منش افراد و مجموع خانواده نقش اصلی را ایفا می‌کند؛ جایی که سخن گفتن، تنها زمانی مؤثر خواهد بود که در عمل، یعنی در سلوک زندگی گوینده، همان‌چه گفته می‌شود به عمل درآید.

       واگذاری نقش تعلیم‌ و تربیت به مدرسه و بعد از آن، به نهادهای آموزشی و تربیتی غیررسمی، مانند صدا و سیما و... بسیاری از والدین را از دغدغه، مطالعه، تفکر و جدیت عملی در این زمینه غافل کرده است. آیا چنین نیست که خانواده باید نقش محوری در زمینه تعلیم‌ و تربیت فرزندان داشته باشد؟ آیا کنار رفتن والدین یا نقش حداقلی ایشان، زمینه بسیاری از مشکلات تربیتی روزگار ما نیست؟

       حالا که در نتیجه تحولات کرونایی، حضور دانش‌آموزان در خانه پررنگ‌تر شده، می‌توان این تغییر را فرصتی برای بازاندیشی در نقش تربیتی خانواده در نظر گرفت. دختران و پسران، علاوه بر آن‌چه نظام آموزشی برای آن‌ها تدارک دیده، چیزهای بسیار بیش‌تری نیاز دارند تا بدانند و در عمل بیاموزند؛ چیزهایی که والدین می‌توانند معلم خوبی برای انتقال آن باشند. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در این بستر می‌توان منتقل نمود، مهر و مهرورزی است؛ مدرسه و همه نهادهای تربیتی، هرگز نسبت به خانواده در این زمینه ترجیح ندارند و این خانواده است که می‌تواند بهترین نقش را در زمینه مهرورزی ایفا کند. باورها و ارزش‌ها، آداب و اخلاق نیکو، مهارت‌های خانوادگی و اجتماعی، مهارت‌های فردی متناسب با نقش‌های مخصوص و مشترک مردان و زنان و بسیاری دانستنی‌ها و مهارت‌ها، می‌تواند در بستر تعامل فرزندان و والدین در خانواده، آموخته و تمرین شود؛ این فرصت را نباید دستِ‌کم گرفت.

       زندگی بشر، همواره با مشکلات و بحران‌ها همراه بوده؛ مشکلات و بحران‌هایی که در دوران ما به اوج خود رسیده است: بیماری‌های فراگیر، بلایای طبیعی، جنگ، قحطی و... بنابراین، یکی از مهم‌ترین محورها در تعلیم‌وتربیت، آمادگی برای مواجهه با این بحران‌ها و مشکلات است. خویشتن‌داری، تاب‌آوری، انعطاف‌پذیری، مسئولیت‌پذیری، توان مدیریت شرایط دشوار و خلاقیت در این زمینه، داشتن روحیه هم‌کاری، ازخودگذشتگی یا دستِ‌کم، پرهیز از خودخواهی و...؛ این‌ها نمونه‌هایی از خلق‌وخو، مهارت و توان‌مندی‌های مورد نیاز برای انسان در دوران بحران است. خانواده می‌تواند نقشی اساسی در شکل‌گیری آن، در بستر تربیت فرزندان ایفا نماید.

       تعلیم‌ و تربیت، خواه‌ناخواه شکل می‌گیرد و حضور حداکثری فرزندان در خانواده، موجب  پررنگ‌شدن نقش خانواده در این زمینه می‌شود. آن‌چه در این یادداشت بر آن تاکید شد، هدف‌مند شدن تعلیم‌وتربیت در بستر خانواده و توجه والدین به این موضوع است. والدین و سایر اعضای خانواده، با زندگی روزمره و اخلاق و رفتار خود، در حال شکل دادن به فرزندان هستند؛ چه خوب اگر این تأثیرگذاری ناگزیر، به‌صورت هدف‌مند و همراه با توجه و تأمل باشد.

        این وضعیت، از سوی دیگر می‌تواند فرصتی برای بازنگری والدین و بزرگتر‌ها در خانواده باشد، تا در اخلاق و رفتار ناپسند خود تجدیدنظر کنند و زمینه انتقال آن به نسل آینده را برطرف سازند. جایی که والدین و بزرگترها، در وضعیت بحرانی مانند وضعیت فعلی ما، رفتاری مسئولانه یا اخلاق و منشی شایسته ندارند، منش و رفتار نسل آینده در آن خانواده نیز تا حد زیادی تابع همین وضعیت خواهد بود. والدینی که علی‌رغم هشدارهای جدی و مشاهده وضعیت بحرانی کشور، برنامه سفر خانوادگی یا برگزاری میهمانی تدارک می‌بینند، نمی‌توانند انتظار داشته باشند که فرزندی مسئولیت‌پذیر بار آورند. بازگشت این سوءرفتار، به همه جامعه و از این میان، به خود این والدین خواهد بود.

سخن آخر این‌که دشواری‌ها، فرصت و امکانی برای رشد و ترقی انسان است. می‌توان به دشواری کرونا هم این‌گونه نگریست و آن را به فرصتی برای بازنگری در الگوهای نادرست بدل نمود، که از این میان، نقش تربیتی خانواده در مورد فرزندان، اهمیت ویژه‌ای دارد.