چرا زنان ایرانی، اروپایی شدند؟

نوع مقاله : اجتماعی

10.22081/mow.2023.74523

چکیده تصویری

چرا زنان ایرانی، اروپایی شدند؟

کلیدواژه‌ها

موضوعات


 اجتماعی

تشریح اوضاع کنونی مطالبه‌های جامعه زنان

چرا زنان ایرانی، اروپایی شدند؟

دکتر ابراهیم فیاض

 استاد مردم شناسی دانشگاه تهران

حضور اجتماعی زن برای جامعه بسیار مفید است، به‌خصوص در بعضی حوزه‌ها مثل آموزشی و تربیتی. خاطره‌های خوشی از دورانی دارم که دانشجو بودم. کلاسی که استادش زن بود، بهره بیشتری می‌بردیم. دانشجوها لذت می‌برند از مادریِ استاد و نظم او. معلم زن، مثل یک مادر که به بچه‌اش یاد می‌دهد، به ما ریاضی و آمار درس می‌دهد. معلم زن، هم دلسوز است و هم جامعیت فکری زنانه دارد.

زن، موجودی است که هُلیسم فکر می‌کند، جزیی فکر نمی‌کند، مثل مرد، اتمی نیست. خانم‌ها درد و خواسته بچه را می‌فهمند، ولی ما مردها نمی‌فهمیم. مردها به‌طور کلی این‌طورند. فقط مادرها بچه را درک می‌کنند. چون زن هیچ‌وقت جزیی فکر نمی‌کند، کامل فکر می‌کند. اگر همین نکته را می‌فهمیدیم، خیلی چیزها در ایران حل می‌شد. زن‌ها در تربیت و آموزش بچه‌های‌شان، درک درستی از احوال و خواسته‌های آنها دارند. زن، وقتی معلم می‌شود، همین حس و درک مادری را با خود سر کلاس می‌برد. اگر زن‌ها نباشند، سیستم آموزشی در هر جایی از دنیا مختل می‌شود.

 

محیط زیست، یک کار زنانه است

یکی از رشته‌هایی که زن‌ها در آن موفق‌ترند، «محیط زیست» است. حتی به نظرم در شغل‌های زیرمجموعه شهرداری هم زن‌ها بهترند. اشکالی ندارد شهردار مرد باشد، ولی کسی که در جامعه حضور دارد و صاحب نگاه جزیی‌نگر است، باید به آقای شهردار مشورت بدهد. زن‌ها خانه را نگه می‌دارند، بنابراین می‌توانند شهر را خوب نگه دارند. درست است در بعضی کارهای اجرایی، ضعف دارند، یا مثلا نمی‌توانند لامپ عوض کنند و میخ به دیوار بکوبند، ولی قطعا طراحان بهتری هستند. دکور داخلی خانه با زنان است! شهر هم دکور خارجی همان خانه است. مدتی قبل رفتم به محله‌ای قدیمی در اصفهان. هر روز صبح تمام زن‌ها بیرون خانه را آب می‌پاشیدند و جارو می‌کردند. خدا رحمت کند مادرم هر روز صبح جارو می‌زد. اوایل کارهایی که می‌کرد، برام عجیب و غریب بود، اما بعدها دلیل کارهایش را فهمیدم. مادرم می‌نشست و برای گنجشک‌ها نان، خرد می‌کرد. گنجشک‌ها تا وسط اتاق و کنار پایش می‌آمدند و خرده‌نان می‌خوردند.‌ گنجشک‌ها به مادرم عادت کرده بودند و هر روز نان‌هایی که از صبحانه ریخته بود، می‌خوردند. یا مثلا پای درخت نارنج حیاط خانه ما، پر از گنجشک بود. زیر درخت، نان خیس می‌کرد که اینها بخورند و بروند بالا. زن، محیط‌زیست را خوب می‌فهمد. تمیزی داخل خانه و دکور داخلی و خارجی به‌عهده و سلیقه زن‌ها باشد، خیلی بهتر است. مطمئن باشید شهر، آباد می‌شود. در قدیم زن‌های یک محله، کنار زنان همسایه می‌نشستند و حرف می‌زدند. در عین حال جوراب می‌بافتند، گیوه می‌دوختند و سبزی پاک می‌کردند. صبح، کارهای‌شان را انجام می‌دادند و عصر بیرون می‌آمدند و در کوچه می‌نشستند و مشغول صنایع‌دستی می‌شدند. شوهرها هم سرِ زمین کشاورزی یا در بازار، سرکار بودند.

 

زن‌ها، قهرمان اقتصاد دیجیتال‌

امروز زن‌ها قهرمان اقتصاد دیجیتال‌اند! مردها حوصله ندارند ساعت‌های طولانی پشت میز کامپیوتر بنشینند. کاری به فمینیست‌ها ندارم. بعضی خانم‌ها می‌گویند نه ما این‌طوری نیستیم، اینها تازه از دوران بچگی به جوانی رسیدند و شعار می‌دهند. «اقتصاد دیجیتال» فقط با زن‌ها محقق می‌شود که می‌توانند در خانه کارهای اقتصادی و بانکی انجام دهند. برای مردها خیلی پیش می‌آید با همسرمان تماس بگیریم که با اقتصاد دیجیتال پول واریز کنند برای امورات مختلف!

اوقات فراغت، یعنی زن‌ها! شمال کشور ما، جای لذت‌بخشی است. تمام آشپزخانه‌ها دست زن‌هاست، حتی آشپزخانه دانشگاه. کیفیت غذا هم خوب است. نظم خانواده و تمیزی شهر و روستا دست زن‌هاست. یک کتاب یا یک فیلم نداریم که این چیزها را نشان دهد. خدابیامرزد خانمی در اقوام داشتیم که خانواده‌اش رفتند شهر و این خانم به‌خاطر زمین‌های کشاورزی در روستا ماند. صبح، قبل از همه بلند می‌شد شیر گاوها را می‌دوشید. بعد صبحانه را آماده می‌کرد. تمام کارهایش را منظم و تمیز انجام می‌داد. آن زمان آب لوله‌کشی نبود، با زحمت از چاه، آب می‌کشید و همه‌جا را تمیز می‌کرد. تهمینه بود، البته ایران پر است از این زن‌ها. تا حالا کدام‌یک از این کاراکترها بازتولید شدند؟ دوستان می‌گویند چرا زن‌های ما، غربی می‌شوند؟ چرا «اوشین» الگو می‌شود؟ چرا نشود؟ مگر شما الگویی ارایه کردید؟ در تمام فیلم‌ها و رمان‌ها، یک مشت زن آپارتمان‌نشین و دعوای آپارتمانی نشان دادیم. زن‌هایی که معمولا با بی‌مهری یا خیانت همسران‌شان درگیرند. هیچ‌وقت نگفتیم اگر زنِ خانه، زنِ درست و قدرتمندی باشد، کِی شوهر می‌رود خارج از خانواده!

 

حال بانوان ایران خوب نیست

حال زن‌های جامعه ما خوب نیست. بچه‌های این دوره زود بالغ می‌شوند، به‌خصوص دخترها! از نظر جسمی و روحی گرایش دارند به جنس مخالف. در تمام سال‌های گذشته باید تلاش می‌کردیم سن ازدواج را پایین بیاوریم. نوجوان‌ها مسایل جنسی را درک می‌کنند و چون راه درستی برای بروز آن ندارند، به انحراف کشیده می‌شوند. عده زیادی حتی به بدن‌نمایی رسیدند و بدن برهنه خود را به نمایش می‌گذارند. سن ازدواج را از جوانی باید بیاوریم به نوجوانی برسانیم. تا می‌گویم ازدواج، همه اعتراض می‌کنند! جالب است از طرفی می‌گویند نوجوان به درک کاملی رسیده و حق دارد روابط جنسی آزاد داشته باشد، از طرف دیگر تا می‌گوییم راه درستش ازدواج در سن پایین است، ما را متهم به کودک‌همسری می‌کنند. دخترها چون به خواسته‌های جسمی و روحی‌شان نمی‌رسند، فریاد می‌زنند و شعار سیاسی می‌دهند، ولی دردشان چیز دیگری است.

در کلاس هرچه با دخترهای بی‌حجاب بحث می‌کنم، از استدلال منطقی طفره می‌روند، چون مشکل‌شان جای دیگری است. نیاز به رابطه عاطفی دارد، اصلا نمی‌خواهد گوش کند. مثل کسی که گرسنه است، نمی‌فهمد شما چه می‌گویید. کاری به حق و باطل ندارد. زن، مستقیم نمی‌گوید نیاز جنسی دارد، چون خجالت می‌کشد. به خواسته‌اش که نمی‌رسد، می‌آید به کوچه و خیابان شعار سیاسی و فحش می‌دهد.

می‌دانید فحش‌های جنسی، براساس حرمان جنسی شکل می‌گیرد؟ تا حالا دیدید فحش غذایی بدهند؟ مثلا آبگوشت‌خور فحش است؟ نه. به سربازها به‌شوخی می‌گویند آش‌خور! این، فحش نیست، شوخی است. چه زمانی فحشا رخ می‌دهد؟ به قول امام‌علی علیه‌السلام وقتی‌که مشروع جنسی ارضا نشود. فحشای زبانی، همان فحش است. ارضای مشروع، بحث بسیار عمیقی است. اگر در جامعه، ارضای مشروع وجود داشته باشد، هرگز از فحاشی خبری نیست. ارضای مشروع کجا رخ می‌دهد؟ در خانه، نه در خیابان، نه در پارک، نه در مسافرخانه و نه داخل هتل. در هر کشوری که ارضای مشروع وجود داشته باشد و خانواده مستحکم باشد، از فحاشی خبری نیست و فقط معنویت، اخلاق و مهربانی دیده می‌شود. در چنین جامعه‌ای اصلا کار به فحش دادن نمی‌رسد، ولی امروز در کشور ما، کار به فحش سیاسی رسیده، چرا؟ چون پرخاشگری از جای دیگری میاد.

چرا در اغتشاش‌های اخیر، معترضان فحش‌های رکیک جنسی می‌دادند؟ چون فکر می‌کردند امر به معروف و نهی از منکر آمد آمده که مقابل غریزه مشروع اینها را بگیرد. ما هیچ فکری برای این نیاز جوانان نکردیم. خانه نساختیم، ازدواج را آسان نگرفتیم. تهران، پر از خانه‌های خالی است. پر از خانه‌هایی که ساعتی اجاره می‌دهند. این، فحشا نیست؟ چه اشکالی دارد نوجوان‌ها به ارضای مشروع برسند؟ از هرکسی بپرسید، یک عشق نافرجام در دوره نوجوانی داشته که هیچ‌وقت به او نرسیده و ناکام شده. نمونه‌اش شهریار؛ شاعر به این عظمت، زندگی تراژیکی دارد. محبوبش وقتی می‌رسد که شهریار پیرشده و می‌گوید: آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا!

فرض کنید اگر کمک کنیم عشق‌های نوجوانی به وصال‌ برسند، جامعه چه خواهد شد؟ خیلی بهتر از امروز می‌شود. غلیان عشق و محبت است که بچه به‌وجود می‌آورد، آن‌وقت در سیاست‌گذاری فرهنگی کشور، می‌گویند: سکه و ماشین می‌دهیم به کسانی‌که بچه‌دار شوند! مردانه فکر می‌کنند و تصمیم می‌گیرند. زن است که باید دلش بخواهد مادر شود و رنج بارداری و بچه‌داری را به جان بخرد. جایزه‌های اقتصادی، یعنی فکرهای صددرصد مردانه!

مردم می‌گویند ما اگر فقیر باشیم، به‌خاطر یک سکه شما بچه‌دار نمی‌شویم! چقدر بی‌سوادند و جهل دارند. به‌قدری این حرف‌ها را تکرار کردم و گوش نکردند که خسته شدم؛ در دانشگاه تهران، شورای فرهنگی مرکز مطالعات ریاست‌جمهوری و... هرجایی که فکر می‌کردم مفید است، گفتم. حتی امروز هم نمی‌خواهند بفهمند درد چیست و چه‌طور درمان می‌شود. بعد با گشت ارشاد، خشونتی راه می‌اندازند که کشور را دچار بحران می‌کند. چرا رابطه عاطفی دختر و پسر را قطع می‌کنید؟ شاید اینها به ازدواج برسند. من با جوان‌ها سر‌و‌کار دارم و می‌دانم اینها می‌خواهند به خانواده برسند. بی‌سوادها بفهمید! چرا به مردم تهمت می‌زنید که دنبال رابطه نامشروع هستند. روش‌های خشن، نتیجه‌ای جز خشونت، بی‌حجابی و لج‌بازی ندارد. می‌دانید آخر، این قصه به انقلاب جنسی می‌رسد؟ جوان‌ها دنبال رابطه مشروع هستند. در تمام جوامع هرجایی رفتم، هیمن را دیدم؛ مسیحی، یهودی، هندو، بودایی و... همه دنبال روابط جنسی مشروع هستند. وسط جنگل‌های آمازون زنا نداریم، جایی‌که هیچ‌کس لباسی به تن ندارد. آنها هم طبق قوانین و رسوم خودشان ازدواج می‌کنند.

متاسفانه در کشور ما سال‌هاست که رابطه عاطفی و جنسی ساده را پیچیده‌ کردند. اخیرا مستند اروپایی ‌دیدم فقط متاهل‌ها خوشحال بودند و همه از ازدواج تعریف می‌کردند. مجردها افسرده و غمگین بودند.

 

ما را بایکوت کردند

متاسفانه حالا که شرایط مملکت درباره این موضوع، بحرانی شده، امثال ما بایکوتیم. رسانه ملی اجازه نمی‌دهد این بحث‌‌ها را مطرح کنیم. خنده‌دار است که در تلویزیون، ریزترین مسایل پزشکی زنان مطرح می‌شود، ولی اجازه نمی‌دهند درباره فلسفه جنسی صحبت کنیم. یک‌سری آدم‌های بی‌سواد و تکنیکی هستند که نمی‌توانند این چیزها را درک کنند. متاسفانه هم‌کلاسی من هم بودند. یک عمر با این‌ها بودم، از سال1374 آنها را می‌شناسم. اصلا رسانه و ارتباطات نمی‌دانند یعنی چه! این‌ها در تکنیک و میز خبر، گیر کردند. اصلا سواد و مطالعه ندارند، من شبانه‌روز در فکر و مطالعه هستم. می‌خوانم، می‌نویسم و کار می‌کنم.

یکی از کارهای اصلی‌ام در این روزها، سینماست. سایت‌های مختلف را می‌گردم و فیلم‌های روز اروپا و آمریکا را در ژانر عاشقانه پیدا می‌کنم. به نمادها، رنگ‌پردازی، نورپردازی و محتوا توجه می‌کنم؛ که فیلم‌ها نسبت به قبل چه تغییر و تحولی داشته. کسی‌که می‌خواهد الگوی تربیت جنسی درست و مفید به جامعه ارایه کند، باید در جریان آخرین تحول‌های جنسی جامعه باشد. ولی متاسفانه در این حوزه افرادی، تصمیم‌‌گیر صاحب‌اختیارند که فسیل شدند. در نظام سرمایه‌داری غرب، پسرها و دخترها، دنبال مادر جنسی هستند؛ یعنی یک زنانگی همراه با حس مادری! اصلا کسی این حرف‌ها را می‌فهمد؟ نه و اتفاقا چون بیشتر نمی‌فهمند، بیشتر دشمنی می‌کنند. گفتن همین حرف‌ها، برایم ضرر دارد و از همه‌جا بایکوت می‌شوم. مدتی قبل به اصرار خبرنگاری رفتم خبرگزاری مهر، 3ساعت صحبت کردم، حتی یک دقیقه از آن منتشر نشد. ساختار کشور، خیلی منقبض شده، اینها نمی‌خواهند منبسط شوند. کسی‌که جنگ رسانه‌ای را در این مملکت شروع کرده، می‌داند ایران منقبض و دچار تصلب ساختاری شده، متاسفانه دوستان ما این را درک نمی‌کنند. باید این فضا را شکست.

دوستان دیگری به‌اصرار من را بردند به شبکه‌های تلویزیونی، بعد حرف‌هایم را پخش نکردند. از سال1388 تا امروز صداوسیمای ما، ابزار حمله نرم روانی در دست رسانه خارجی است. رسانه‌های معاند برای اینها برنامه‌ریزی می‌کنند، می‌گویند ما این کار را می‌کنیم که صدا و سیمای ایران را وارد فلان وادی کنیم. نباید بازی بخوریم. جنگ امروز، جنگ شناختی است. کسی جنگ شناختی را می‌فهمد که خودش شناخت‌شناسی را بفهمد، البته خیلی پیچیده است؛ شناخت زنانه، شناخت مردانه، شناخت غریزه جنسی و...

جنگ شناختی، یعنی رسانه دشمن کاری کرده که زن و مرد دائم از خودشان و حتی شکل بدن‌شان ایراد می‌گیرند و بدشان می‌آید. خانم، قیافه‌اش خوب است، ولی عکس می‌گیرد و می‌گوید ببین چقدر زشت افتادم. برای دختر خواستگار می‌آید، جواب منفی می‌دهد. چرا؟ می‌گوید: زشت است. پسر به این زیبایی، می‌گوید خوب نیست. این بچه‌ها مشکل زیبایی‌شناختی پیدا کردند. حالا زن‌ها متنفرند از جسم‌شان و از رابطه جنسی. ازدواج می‌کنند، ولی فقط برای امر اجتماعی و می‌گویند ما از زندگی و رابطه جنسی هیچ‌چیز نمی‌خواهیم.

 

با یک استودیو جمع‌وجور، کشور را به‌هم می‌ریزند

باید با مردم و جوان‌ها صحبت کنیم. خیلی بد است که افراد هرچه متفکرتر، مسایل بیشتری دارند. و حالا می‌خواهند در قالب اعتراض‌ و در این جنبش، جبران کنند. اگر تشت تئوریک نظام، گسترده‌ باشد، این جوان‌ها داخل تشت تئوریک نظام می‌افتند، وگرنه خارج از تشت می‌افتند در آغوش دشمن. بعد رسانه‌ شکست می‌خورد، دست‌اندرکاران رسانه رسمی کشور، از رسانه‌های خارجی و دشمن سر درمی‌آورند. دشمن، با یک استودیو فسقلی و جمع‌وجور، کل کشور را بازی می‌دهند. یک زن آن‌طوری در آمریکا علیه مملکت ما تهدید ایجاد می‌کند، زنی که اصلا سواد ندارد. آنها فهمیدند که می‌توانند ما را تحریک کنند.

شناخت لایه لایه است. در لایه اول، به‌شدت مقاومت می‌شود و باید درباره‌اش بحث کنیم. دوم، هوش مصنوعی پشت این قصه است و هوش انسانی از محیط مخاطب نیرو می‌گیرد برای خودش، مثلا صداوسیمای جمهوری اسلامی با کارهایی که می‌کند، بیشترین نیرو را ایجاد می‌کند برای کار. سوم، خودش دشمن را تعریف می‌کند و به او یاد می‌هد چگونه شکایت کند. مثلا در ایران فاشیسم جنسی تعریف می‌کند.

 

ما همیشه در حال واکنشیم

تشت تئوریک نداریم. در بحران اخیر کشور، چرا حوزه علمیه ساکت بود؟ چون نمی‌دانند چه اتفاقی در کشور افتاده. حتی رسانه‌های اجتماعی نمی‌دانستند باید چه کار کنند، همراه معترضان و خواسته‌های منطقی آنها باشند، یا با مصلحت‌اندیشی سکوت کنند.

خیلی از گروه‌های اجتماعی مرجع، مرجعیت خود را برای مردم از دست داده‌اند، چون در سال‌های گذشته مفید نبودند. اشتباه است اگر فکر کنیم قصه فقط فقر است. کسانی‌که به میدان می‌آیند برای زد و خورد، فقط دلایل مادی ندارند، انگیزه معنوی هم دارند. امروز جنگ، جنگ فرهنگی است. به‌طور غیرمستقیم قشر متوسط دارد می‌جنگد. دلیلش اقتصادی نیست، جنسی است. مردانه نیست، زنانه است. برای پیروزی در این جنگ، باید بدانیم در اروپا و آمریکا و آسیا چه خبر است، و حالا ایران کجا ایستاده؟ ما هم یک قطعه از این پازل جهانی هستیم.

 

زن‌ها در این جنبش، اصلِ‌کارند

زن‌ها، مطالبه جنسی دارند، آن هم در جهت خانواده؛ نه روابط جنسی آزاد! یک پروفسور مردم‌شناس و ایران‌شناس فرانسوی می‌گفت زن محال است قائل به خانواده و خانه نباشد؛ به‌خاطر فیزیک بدنش و امکان بارداری و بچه‌داری. طبیعت زن، میل به تشکیل خانواده دارد. مرد رابطه جنسی برقرار می‌کند و می‌رود، بقیه‌اش به‌عهده زن است. بارداری و بچه‌داری، فرآیند بسیار سختی است که فقط زن‌ها ازپس آن برمی‌آیند. در کشور ما فقط روی جمعیت تاکید می‌کنند، ولی هیچ آموزشی به مردان نمی‌دهند که در مدت بارداری و بچه‌داری، از همسرشان حمایت کنند و به او بیش از قبل عشق بورزند. آدم دلش می‌سوزد، یک زن باردار که احتیاج به توجه دارد، محبتی از همسرش دریافت نمی‌کند، بعد افسرده می‌شود. می‌دانید این بی‌توجی‌ها چه آثار مخربی در زندگی و روابط عاطفی دارد؟ طلاق‌ها و افسردگی‌های زیادی، به‌خاطر همین دوران بارداری و بچه‌داری است.

زن، دائم خاطراتش را در ذهن مرور می‌کنند. زن‌ها حافظه‌اند، هوش نیستند. مردها هوش‌اند. زن‌ هیچ‌چیز را فراموش نمی‌کند، خوشی و بدی‌ها با جزییات در ذهنش هست. مردها حافظه ضعیفی دارند، حتی خوشی‌ها را فراموش می‌کنند. کسی این آموزش‌ها را به مردم نمی‌دهد. بلد نیستند، ولی می‌بینند یک‌دفعه زندگی از هم پاشید.