نوع مقاله : ادب و هنر

10.22081/mow.2023.74536

چکیده تصویری

بار سنگین مسئولیت پدر بر دوش آقامصطفی

ادب و هنر

بار سنگین مسئولیت پدر بر دوش آقامصطفی

یازدهم محرم، دانشجویان دانشگاه تهران نیز به جمع تظاهرکنندگان پیوستند. حکومت در واکنش به این رویدادها و به منظور تهدید و پایان دادن به تظاهرات، درصدد دستگیری آقاروح‌الله و بسیاری از روحانیون برآمد.

دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم تصمیم گرفتند دستگیری سیدروح‌الله را در ساعتی از شبانه‌روز انجام بدهند که دسته‌های عزاداری پراکنده شده و مردم هم برای استراحت به خانه‌های‌شان رفته باشند تا دستگیری سیدروح‌الله با کم‌ترین سروصدا و درگیری صورت بگیرد.

ماموران امنیتی، نیمه‌شب 15‌خرداد دور از چشم مردم، منزل سیدروح‌الله را محاصره کردند و بدون سروصدا از دیوار خانه بالا رفته و وارد منزل شدند، اما برخلاف تصور ماموران امنیتی، آقا به‌دلیل کثرت رفت‌وآمدهای مردم در ایام محرم و به‌ویژه آن شب که مجلس روضه‌خوانی هم داشت، شب را در خانه فرزندش، یعنی آقامصطفی که در نزدیکی منزل خودش بود، خوابیده بود.

ماموران هم بی‌خبر از موضوع، موقع ورود به خانه شروع به ضرب و شتم مستخدمان منزل کردند و به خیال این‌که سیدروح‌الله را مخفی کرده‌اند، شروع به داد و فریاد کردند.

آقاروح‌الله که برای نماز شب از خواب بیدار شده بود، ملتفت سروصدای ماموران شد، فوری لباس پوشید و خودش را به آنها رساند و فریاد زد: «روح‌الله خمینی منم! چرا اینها را می‌زنید؟ این چه رفتار وحشیانه‌ای است؟ چرا مثل دزدها از دیوار پایین می‌پرید؟»

مامورها از خدا خواسته آقاروح‌الله را که سوژه دستگیری بود، بازداشت کردند. سیدمصطفی وقتی متوجه بازداشت پدر شد، اول سعی کرد از بردن آقاروح‌الله جلوگیری کند، اما تلاش بی‌فایده بود؛ ماموران تهدید کردند اگر جلو بیاید، به سویش شلیک خواهند کرد. سیدروح‌الله هم که بر جان پسر بیمناک بود، او را از آمدن نهی کرد و منع پدر، پسر را منصرف کرد.

سیدمصطفی با مشاهده این وضعیت در کوچه با تمام توان فریاد زد: «مردم! خمینی را بردند...»

با شنیدن فریادهای «مردم! خمینی را بردند»، مردم دسته‌دسته و سراسیمه از خانه‌های خود بیرون ریختند و گروه گروه جمع شدند. پس از ساعتی حاج‌آقامصطفی، پیشاپیش مردم قم به طرف صحن مطهر حضرت معصومه علیها سلام حرکت کرد. ساعت 9صبح، صحن مطهر مملو از جمعیت شد. مردم از همه‌طرف شعار می‌دادند.

ـ یا مرگ یا خمینی! خمینی بت‌شکن آزاد باید گردد!

حاج‌آقامصطفی روبه‌روی ایوان آینه در صحن، روی یک منبر کوتاه نشسته بود و مردم او را احاطه کرده بودند. او ملتفت بود که در غیاب پدرش باید پرچم مبارزه را بالا نگه دارد. این ازدحام به رهبری سیدمصطفی خمینی برای حکومت، طغیانی بود که نمی‌توانست در مقابل آن سکوت کند.

نیروهای شهربانی و ارتش، از زمین و هوا در خیابان‌های قم به مردم حمله کردند و فضا به شدت ملتهب شد، تا این‌که یک نفر از مدرسین حوزه به نام حاج‌شیخ اسماعیل ملایری از طرف مراجع آمد و پیام داد که مردم به خانه‌ها بروند تا ببینند چه باید کرد!

حاج‌آقامصطفی هم با سخنانی که با ناراحتی و گریه همراه بود از مردم سپاس‌گزاری کرد و گفت: «من از شما مردم خوب و غیرت‌مند قم که به مناسبت بازداشت پدر پیرم این همه ناراحت و نگران هستید و این احساسات را ابراز می‌دارید، تشکر می‌کنم. این ادامه حضور شما در صحنه سبب می‌شود که پدرم، زودتر آزاد شوند و به خدمت شما بیایند.»

ماموران، سیدروح‌الله را بلافاصله به تهران منتقل کردند. در تهران هم ابتدا او را به باشگاه افسران بردند و در سلولی انفرادی زندانی کردند و ساعاتی بعد به پادگان قصر (بیسیم) انتقال داده و با صدور قرار بازداشت موقت، زندانی کردند.

با دستگیری آقاروح‌الله و در غیاب او مسوولیت سنگینی بر دوش فرزند ارشد گذاشته شد، اما شخصیت سیدمصطفی آن‌قدر قوی و بالغ بود که از پس مسوولیت محول شده برمی‌آمد. خبر بازداشت سیدروح‌الله که رسید، شهر یکپارچه اعتراض شد. صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و باقی شهرها، دست به اعتراض دامنه‌داری زدند. در تهران، دانشجویان دانشگاه تهران، کلاس‌ها را تعطیل کردند و به تظاهرات‌کنندگان پیوستند. بارفروشان هم از مرکز به حرکت درآمده و به تظاهرکنندگان ملحق شدند.