نوع مقاله : یادداشت

10.22081/mow.2023.74538

چکیده تصویری

گسترش مرزهای عفاف و حجاب، به جای تذکر و جریمه

موضوعات

یادداشت سردبیر

 

نقد و نگاهی دلسوزانه به «لایحه حجاب»

گسترش مرزهای عفاف و حجاب، به جای تذکر و جریمه

این چند سطر را بخوانید:

«من خیلی اشتباه کرده‌ام و نمی‌دانم آیا می‌خواهی و می‌توانی مرا عفو کنی یا نه! من تمام یکشنبه گذشته را مست بودم و اصلا نمی‌دانم چه گذشت، ولی یادم هست که بعدازظهر عصبی بودم. همین‌که به مدرسه رسیدم، ناظم من را گیر انداخت و بعد هم روز سه‌شنبه در مراسم کلیسایی احضارم کرد و گفت این، سومین مرتبه است که از قوانین تخطی می‌کنم و یک ساعت از گردش و هواخوری یکشنبه‌ام را گرفت.»

تصورش هم سخت است که بدانید این متن را چه کسی نوشته. سطرهایی که خواندید، بخشی از نامه نیچه، به مادرش در سال‌های نوجوانی است و نکته‌های جالبی دارد. چرا ما زور و اجباری از سمت مدرسه نیچه، حس نمی‌کنیم؟ و چیزی که در نگاه اول به نظرمان می‌آید، قانون‌مندی یک دبیرستان و تنبیه به‌موقع دانش‌آموز از سمت اولیای مدرسه است. حرمت شرعی شرب خمر را که کنار بگذاریم، اگر امروز چنین اتفاقی در مدرسه‌ای بیفتد، فیلم سخنرانی مادر و مظلوم‌نمایی نوجوان خاطی، سر از شبکه‌های ماهواره‌ای درمی‌آورد و چه هشتگ‌ها و کمپین‌هایی که راه می‌افتد!

چرا شیوه مواجهه ما با قانون، چنین است؟ چرا رعایت نظم و قانون را منوط به حضور ضابط و ناظم می‌دانیم؟ قوانین یک کالجِ دور از مرکز در کشور آلمان، آن هم در 160سال قبل را درک می‌کنیم، اما نوبت به مرزهای ایران که می‌رسد، احساس اجبار و خفگی می‌کنیم.

ظاهر قصه، شبیه مساله بغرنج این روزهاست و ناخودآگاه ذهن خواننده این اتفاق را شبیه‌سازی می‌کند با قانون پوشش و حجاب. هرکس پایش را آن‌طرف مرز می‌گذارد حتی برای چند روز، به‌محض بازگشت به وطن، از نظم و قانون مقصد سفر، تعریف می‌کند. غافل از این‌که رعایت قانون، آن بخشی از ماجراست که به مردم مربوط می‌شود. رعایت قانون در جایی خارج از مرزهای ایران، امری عادی و ضروری تلقی می‌شود، اما نوبت خودمان که می‌رسد، سخت، غیرانسانی و منافی آزادی به نظر می‌رسد.

بخشی از این چالش بزرگ، مربوط می‌شود به تربیت شهروندی و تعبیر و تفسیری که از قانون در ذهن ما شکل گرفته است. تصور ما از زندگیِ شهریِ ایده‌آل، جایی است خلوت و بدون دوربین برای ثبت هر تخلفی! کسانی‌که چنین تصوری دارند، باید در روستاهای جاده خاکی و دورافتاده زندگی کنند، نه در کلان‌شهرها که اگر یک ساعت برق چراغ راهنمایی چهارراه قطع شود، همه چیز در هم گره می‌خورد.

چرا نمی‌توانیم با مساله حجاب، مثل قوانین دیگر مواجه شویم؟ چون از سالی که این قانون وضع شده، حدود و ثغورش مشخص نبوده، نمی‌دانستیم تعیین حد و مرز کمّی برای یک مفهوم کیفی، با قوانین دیگر فرق دارد. نمی‌دانستیم در سال‌های آینده با پیشرفت وسایل ارتباط‌جمعی، دنیا به سمتی می‌رود که پایبندی به ارزش‌ها کمتر می‌شود و با پدیده‌هایی مثل کم‌حجابی، شُل‌حجابی یا بی‌حجابی مواجه می‌شویم؛ متاسفانه قانون در این موارد الکن است. باید شورش اجتماعی رخ می‌داد تا دستگاه‌های فرهنگی و تصمیم‌گیران اجتماعی متوجه مساله تغییر اساسی مفهوم و مرز «پوشش» می‌شدند؟

جامعه ما از فرار دخترها از جنس مخالف و حتی خواستگار، به جایی رسیده که بیشتر جوان‌ها به‌تنهایی برای ازدواج تصمیم می‌گیرند و همسر آینده را به خانواده معرفی می‌کنند و والدین جز تبریک و آرزوی خوشبختی، اختیار چندانی ندارند. یعنی قانون‌گذار و سیاست‌گذار فرهنگی در این جامعه زندگی نمی‌کند؟ مگر در چند سال گذشته در مکان‌های عمومی رفت‌وآمد نکردند و حد پوشش مردم را چه زن و چه مرد ندیدند؟

سیاست‌گذاران محترم با دیدن زن‌های بی‌حجاب و کم‌حجاب که همراه همسر و فرزندان‌شان هستند و ازقضا به خانواده متعهد و پایبندند، فکر نکردند مفهوم پوشش در نظر عده‌ای از افراد جامعه دچار تحول اساسی شده و نیاز به برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی دارد و در آخر شاید لازم باشد در قانون هم بازنگری‌های عمیق و اساسی صورت بگیرد. طبق معمول به جای کنش درست و به‌موقع، روی این مساله مهم سرپوش گذاشتیم و آن را حیثیتی اعلام کردیم که حتی دلسوزان هم جرات نکنند به آن نزدیک شوند. متاسفانه رسید روزی که دیگ سر رفت و به جای کنش درست، افتادیم در بازی واکنشی با 200شبکه معاند که هریک دشنه‌ای در زهر خوابانده تا در وقت درست، بر پیکر این مرز و بوم و اهالی‌اش بزند.

باید قبول کنیم هر مساله‌ای که به بحران تبدیل شد، قدرت اثرگذاری را از حاکمیت می‌گیرد و کار به جایی می‌رسد که هر اقدام قانونی، نه قهری، هزینه بر دوش حاکمیت می‌گذارد. کار به جایی می‌رسد که دولت برای اعمال حاکمیت و برقراری نظم «لایحه حجاب» را تقدیم مجلس می‌کند و نیاز به حمایت دستگاه تقنین دارد. خلأ بزرگ لایحه حجاب، ضرورت تاکید بر فرهنگ‌سازی و اقدامات تبلیغی برای ترویج دوباره پوشش اسلامی است و تاکید بر جریمه قانونی و بحث درباره تذکر دوباره و سه‌باره و تعیین مبلغ جریمه برای هر بار تذکر. این لایحه، وهن حجاب و دین نیست؟ البته هرکس اندک مطالعه جامعه‌شناسی داشته باشد، می‌داند وقتی کار به شورش و اغتشاش می‌رسد، جای کار فرهنگی و اخلاق دینی نیست و چاره‌ای جز اقدام قهری باقی نمی‌ماند.

«لایحه حجاب» با سر و شکل فعلی، ظاهری آراسته و پیش‌رو دارد که قرار است قانون حجاب در تمام اماکن عمومی رعایت شود، ولی در اصل یک عقب‌نشینی اصولی است که پشتوانه مردمی هم ندارد. در همان یکی دو روز اول بعضی علما نقدهای خود را نسبت به این لایحه مطرح کردند. هنوز هم سیاست‌گذاران متوجه این نکته اساسی و ظریف نشدند که مسایل اجتماعی با بازتعریف و بازنگری، حل و فصل می‌شوند، نه با بگیر و ببند!

و اما نکته آخر، در بحران اخیر ایران که زیست اجتماعی را در ماه‌های گذشته بر موافقان و مخالفان قانون حجاب، سخت و تلخ کرد؛ هیچ‌کس در دستگاه تقنین که وظیفه نظارت بر حسن اجرای قانون را دارد، نهادهایی را بازخواست نکرد که بودجه می‌گیرند برای ترویج حجاب و تبلیغ پوشش! ما در ماه‌نامه «پیام زن» بازخواست که نه، سوال داریم از نهادهایی که در مساله حجاب، طبق قانون، وظایفی بر عهده آنها گذاشته شده و بودجه‌ای برای این کار دریافت کردند. مسئولان بیایند و توضیح دهند در موضوع عفاف و حجاب در 5سال گذشته چه کردند! براساس قانون، نهادهایی که در ادامه نام آنها را می‌خوانید، موظف‌اند با اقدامات سلبی یا ایجابی در زمینه پوشش و حجاب به‌طور مستمر کار کنند: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت بازرگانی، سازمان صدا و سیما، نیروی انتظامی، سازمان ملی جوانان، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت امور اقتصادی و دارایی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی)، مرکز امور زنان و خانواده ریاست‌جمهوری، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، سازمان تربیت بدنی، شهرداری، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، سازمان بهزیستی، وزارت امورخارجه، وزارت کار و اموراجتماعی، وزارت کشور، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، قوه قضاییه، وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، نیروی مقاومت بسیج و وزارت راه و ترابری.

حتما شما هم تعجب کردید از این فهرست بلندبالا! بعد از بحران سال گذشته، هیچ‌کس از این نهادها نپرسید چه کردید که به اینجا رسیدیم؟ از مطالبه حجاب در دهه60، رسیدیم به نافرمانی مدنی! به‌جای گسترش و به‌روز کردن هنجارهای اجتماعی و بسط مفهوم دین‌داری، مردم را در مضیقه قرار دادند و مدام این گزاره را در ذهن آنها پر رنگ کردند که اگر شکل ظاهری و حجاب شما این‌طور نباشد، پس ایرانی و حتی بدتر از آن، مسلمان نیستید.

غیرت و رشک خدا آتش زند اندر دو کون

گر سر مویی ز حسنش بی‌حجاب آید به ما