اجتماعی
گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین مجید دهقان
الگوی «زن موفق تراز انقلاب اسلامی» با نگاه زنانه طراحی نشده
تاریخ کنشگری بانوان در ایران، مساله جذابی است که باید بهدقت مطالعه شود. بررسی این نوع فعالیتها در دورههای مختلف، از قاجار تا پهلوی اول و دوم و در دوران پیروزی انقلاب اسلامی حائز اهمیت است. برای فهم و شناخت شرایط دورههای مختلف تاریخی با حجت الاسلام و المسلمین مجید دهقان، عضو هیات علمی، پژوهشکده تحقیقات زن و خانواده گفتوگو کردیم. این محقق حوزه زن و خانواده پس از بررسی کنشگری بانوان در دورههای مختلف، به نکتههایی اشاره کرد که بدیع است. او میگوید: کنشگری بانوان در امور مختلف، نباید در ورطه روحیات مردانه بیفتد.
سیدروح الله دعائی
برای کنشگری زن در جامعه، توجه به جنسیت زن، ضروری است یا ضعف محسوب میشود؟
کنشگری زن در جامعه امروز، در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و مذهبی، ضروری است. اگر این کنشگری، با در نظر نگرفتن خصوصیات زنانه و جنسیت زن باشد، مردمحوری بارز، یا مردمحوری مستتری را درون خود دارد. گاهی از زنان خواسته میشود نوعی از مدیریت، روحیات و کنشگری را داشته باشند که عملا مناسب جنسیت مردانه است. اگر از زنها، رفتار مردانه خواسته نشود، باز هم بهدلیل هنجارهای مختلف و نااندیشیدنهای مختلفی که وجود دارد، همیشه در حال جلوه دادن نوعی از مدیریت یا کنشگری هستند که در ناخودآگاه ذهن، آنها را عقبتر از مردان جلوه ندهد. گاهی مدیریت زنان بهشکلی است که آدم احساس میکند از مدیریت مردانه خشنتر است؛ شاید به این دلیل که زنان تلاش میکنند نشان دهند اگرچه زنم، اما چیزی از یک مدیر مرد کم ندارم و بُعد جلوهگری و بازنمایی آن، کارها را افراطیتر میکند. باید جامعه، یعنی اول مردان و بعد خود زنان از لحاظ ذهنی آماده باشند که اگر زن قرار است در جامعه ما کنشگری کند، لازم است نوع متفاوتی از کنشگری را داشته باشد و کارشان با استاندارد مردانه سنجیده نشود. فعلا این شرایط وجود ندارد و باید با برنامهریزی تلاش کرد که به این نقطه برسیم.
زن ایرانی در ادوار تاریخ معاصر تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، کنشگری اجتماعی داشت؟ آیا توانست موفقیتی به دست بیاورد یا شکست خورد؟
کنشگری زن ایرانی تقریبا از یک سده پیش شروع شده است. در عصر قاجار، کنشگری بسیار محدودی در حد زنان دربار داریم که در بافت خود معنا پیدا میکند و شاید با کنشگریهای دهههای بعد قابلقیاس نباشد. بعد در دوره پهلوی اول و پهلوی دوم این کنشگریها بیشتر شد و بعد از انقلاب، کنشگری متفاوت و وسیعتری صورت گرفت. ارزیابی این کنشگری، باید براساس شاخصهای مختلف صورت بگیرد که مجال مفصلی میطلبد، ولی میشود براساس این شاخص تحلیل کرد که چقدر این کنشگری برآمده از نیاز بومی و مسالهمند بوده است.
کنشگری زنان در زمان قاجار خیلی محدود بود. البته در مسایلی مثل بهائیت، کنشگریهایی میبینیم؛ اما بهطور عمومی کنشگریها بسیار محدود بوده است. مجلههای زنانهای هست که بعد از مشروطه منتشر میشود. اسم نشریهها زن بود و فعالان این مطبوعات، زنان افراد بانفوذ یا دختران افراد بانفوذ بودند. در این دوره زنانی را میبینیم که در توسعه مدرسههای ابتدایی موثرند و خودشان مدیرمدرسه هستند. برخی خانمها در حوزه فقه مجتهدند که همین، نوعی کنشگری در آن زمان بود که به طبقه خاصی محدود میشد. این کنشها مبتنی بر نیاز بومی است، یعنی مسالهای پیش آمده مثل آموزش دختران و سعی کردند با نوعی بومیسازی مساله را حل کنند. یا مساله کنشگری مذهبی داریم، مثل اشکالهایی که به حجاب گرفته میشود و خانمی در شیراز سعی میکند این اشکالها را براساس دانش خود جواب بدهد. یا رساله معروف «معایبالرجال» در پاسخ به رسالهای نوشته میشود که زنان و روحیه آنها را به طنز میکشد. زن قبل از مشروطه یا صدر مشروطه هم زن منفعل و خارج از حوزه سیاسی، یا فاقد عقلانیت نیست، بلکه در همان فضای خود عقلانیت دارد. درست است که از تاریخ رسمی دور مانده، ولی وقتی زمینههایی برای فهم و دیدنش پیدا میشود، کنشگری دارد و سواد و تحصیلات هم کسب میکند. البته این، برای طبقه خاصی است و عمومیت ندارد. تحلیل کنشگری زنان آن زمان باید براساس عقلانیت آن زمان صورت بگیرد و اگر به بافت و عقلانیت آن زمان توجه نشود، تحلیل ناقصی ارایه میشود.
ما از پهلوی اول و دوم توسعهای در کنشگری زنان میبینیم که در بعضی زمینهها کنشورزیهای مناسبی در جهت رفاه عمومی و سلامت بهداشت است. ولی نقص عمدهای که کنشگری بانوان در دوره پهلوی وحود دارد، این است که عموم زنان مذهبی از آن استقبال نمیکنند، بههمین دلیل در عمده شاخصها همچنان منفی و عقبیم. پس این مدل از توسعه، بومی نیست و متناسب با فرهنگ داخلی نیست، بلکه اهدافی بهمثابه اهداف توسعه در نظرگرفته شده و قرار است زنان به آن اهداف برسند، حتی با کنار گذاشتن چکشی و قهری سنت خودشان. به همین دلیل ناکام بوده و در دوران قبل از انقلاب، دعوای جدی وجود دارد بین دعوت به کنشگری زنان در فضای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی از طرف دولت، دربار، احزاب، روزنامهها و نشریهها و در مقابل، مخالفت شدید علما، فضلا و واعظان و بدنه اجتماعی با این کنشگری.
جای تعجب است چرا در دهه20 و 30 برخی علما که الان زندهاند و منادی دعوت و حضور اجتماعی زنان هستند، چرا آن زمان حق رأی دادن و رأی گرفتن زنان را حرام اعلام میکنند. ممکن است این در حد تبدّل رأی یک مجتهد فهم شود. ولی باید تحلیل گفتمانی کنیم و بدانیم مشارکت سیاسی، یک دالّ در گفتمان بزرگتری است که در پیوند با آن گفتمانی است که دالّ و این مفهوم معنای اجتماعی خودش را پیدا میکند. گفتمانی که پهلوی از آن حمایت میکند و زنان را به سمت مشارکت سیاسی، حق رأی و مشارکت اقتصادی فرا میخواند، همان گفتمانی است که بیحجابی، برهنگی، جشنهای رقص و هنر مبتذل دارد. همان گفتمانی است که فیلمفارسی را توسعه میدهد، اندیشههای افراطی فمینیستی را در نشریهها بروز میدهد، سردر سینماها عکس نیمهعریان زنان به نمایش گذاشته میشود و از لاابالیگری فرهنگی در کابارهها، در رستورانها و در برخی از مناطق تهران یا شهرستانهای خاص حمایت میکند. همان گفتمانی است که نوع خاصی از تعامل را درباره زنان دارد. بخشهای مختلف این گفتمان جدا از هم نیستند. طبقه دیندار آن زمان وقتی میبیند این گفتمان، زنان را به مشارکت سیاسی فرا میخواند، حرام اعلام میکند، چون مشارکت سیاسی را در یک فضای انتزاعی نمیبیند، در اجتماع میبیند. مشارکت سیاسی را فراخواندن زنان به سمت فضای اجتماعی برای دور شدن از هویت سنتی و دینی فهم میکند، پس طبیعی است با آن مخالفت کند.
پیروزی انقلاب اسلامی، مقطع اثرگذاری در کنشگری اجتماعی زن ایرانی محسوب می شود؟ چرا؟
با شروع نهضت اسلامی، قشری از زنان طبقه متوسط دارای تحصیلات جدید در جامعه ایرانی دهه40 و 50 بروز پیدا میکنند که بینش و گرایش سیاسی دارند، تحلیلی از فضای سیاسی بزرگتر و تحصیلات دارد و طبقه شهری هم هست. زن متمدن دهه40 و 50 ایرانی است و همزمان گرایشی به مذهب دارد و در دهه50 از حجاب استفاده میکند. البته حجابش چادر سنتی نیست و استفاده نکردن از چادر پیام دارد؛ اینکه مفهوم حجاب را انتخاب میکند، گرچه نمیخواهد درون نماد حجاب سنتی برود و برای خودش نمادسازی میکند ممکن است مقنعه، پیراهن و شلوار بپوشد یا روسری و پیراهن و شلوار جین بپوشد، ولی بالاخره از حجاب با نماد جدیدی استفاده کرده. این زنان، قشر جدیدی هستند که در دهه40 و 50 ظهور میکنند و کنشگری آنها در قالب گروههای مختلف دینی با اندیشمندان و مختصات جدید به انقلاب منتهی میشود. بعد از انقلاب هم اندیشه آنها ادامه پیدا میکند. اندیشمندان متعددی در حوزه زنان وارد شدند و دغدغه حضور اجتماعی زنان را داشتند. من تمرکز میکنم روی اندیشه شهید مطهری و نقطه عطفی که روی این بحث میگذارد. ایشان علاوه بر اینکه مثل علامه طباطبایی رحمتالله علیه سعی میکند تبیین عقلانی از آموزهها و احکام اسلامی برای زن جدید و جوان جدید ارایه کند، دخل و تصرفی در مفهوم حجاب میکند که باعث میشود حجاب برای زن جدید قابلقبول شود. اگر چند دهه قبل از شهید مطهری، مفهوم مرکزی حجاب، خانهنشینی و دوری از فضای عمومی مردانه بود، شهید مطهری با یک جمله که «اگر زن لازم نبود در اجتماع حضور پیدا کند، چرا اصلا حجاب جعل شد؟» مفهوم مرکزی حجاب را حضور اجتماعی زن قرار میدهد و این کار مهمی است که شهید مطهری در مولفه معنایی حجاب انجام میدهد.
اندیشه دینی که در دهه50 تبلور پیدا میکند و در صحنه اجتماع وجود دارد، اندیشهای است که حضور زنان در گفتمان دینی را پذیرفته و با همین اندیشه، انقلاب رخ میدهد. همان زمان اندیشههای دینی دیگری وجود دارد که همچنان مثل گذشته با حضور زنان کنار نیامده و بعد از انقلاب در دهه بعد از انقلاب همچنان حضور محکمی دارد. آن اندیشه دینی و جریانی که در بطن انقلاب وجود دارد و انقلابیون و جریانهای فعال در انقلاب همراهش هستند، حضور اجتماعی زنان را پذیرفته است.
قبل از انقلاب، حضور اجتماعیِ زنِ سنتیِ دیندار پذیرفته نشده بود، یعنی زن ایرانی نمیتوانست با اصالت خودش وارد اجتماع شود. قبل از انقلاب لازمه حضور اجتماعی زنان، این بود که بخشی از اصالت و سنت کنار گذاشته شود، بعد از انقلاب، کاملا دگرگون میشود. زنان از امام میپرسند قبل از انقلاب، حضور زنان در حکومت طاغوت حرام اعلام شد و شما مخالف حضور زنان بودید، چرا حالا حضور زنان در جایی مثل کمیته، زندان زنان و جاهایی که باید به زنان رسیدگی شود، جایز نیست؟ حضرت امام فتوا دادند حضور زنان در این موارد، ضروری است. این فتوا، کاتالیزوری است برای حضور اجتماعی زنِ دیندارِ انقلابی در فضای اجتماعی. البته زنانی هم که قبل از انقلاب، حضور اجتماعی داشتند، با گرایشی که به دین پیدا کردند، به حضور اجتماعی خود ادامه دادند.
آیا ما با دوگانه گفتمان و عمل یا مصلحتاندیشی درباره مشارکت سیاسی زنان مواجهیم؟ با اشاره به مخالفت امام خمینی به حق رأی زنان و مشارکتهای اجتماعی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و بعدها به تشویق زنان برای مشارکت؟ لطفا شبهه بهرهبرداری از حضور زن در سیاست را، شفاف کنید.
یکی از اشکالهایی که همواره به گفتمان دینی گرفته میشد، ارتجاع این گفتمان بود. فکر میکردند این گفتمان در حوزههای مختلفی ازجمله زنان با مطالبات مدرنِ انسانِ امروزی مخالف است و آن را درک نکرده! همیشه این ترس وجود داشت که بعد از پیروزی انقلاب، حقوق زنان ضایع شود. زنان نتوانند به پیشرفتهای اجتماعی دست پیدا کنند. مسئولان جمهوری اسلامی تا سالها پس از انقلاب سعی میکردند با ارایه موفقیتهایی مثل آمار تحصیلات، میزان دستیابی زنان به مناصب اجتماعی و تحصیلات عالی نشان دهند که انقلاب در این بُعد دستآورد داشته و سعی کرده زنان رشد و پیشرفت کنند. این پیشرفت زنان، نمادی بود برای رشد و موفقیت انقلاب بهمثابه یک جریان سیاسی که امر مدرن را فهم کرده و مرتجع نیست.
از طرف دیگر، حضور نمادین زنان در گفتمان انقلاب، آسیب هم دارد؛ اگر حضور واقعی، جدی و اثرگذاری نباشد. این حضور، حضور زنان در تصمیمگیریها و مشارکتها نیست. مثلا وقتی زنی بهعنوان وزیر انتخاب میشود، معلوم نیست چقدر این حضور بهعنوان وزیر، بهمثابه اعتراف به رسمیت شناختن مشارکت سیاسی زنان است یا بیشتر. شاید فقط نمادی است برای اینکه حزب یا جریان سیاسی ما به زنان بها و رسمیت داده. اگر حزب و جریان سیاسی موافق مشارکت سیاسی زنان است، باید مشارکت سیاسی را از بدنه و کف هرم شروع کند و کمکم با تجربهاندوزی، این افراد بالا بیایند، نه اینکه در بالاترین پُست سیاسی مشارکت ایجاد کنند.
اشکال این نوع نگاه چیست؟
یکی از اشکالهایی که این نوع نگاه به مشارکت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان دارد، ایناست که الگو و هویتی که از زن میسازد، الگویی نیست که با جنسیت زنانه سازگار باشد. این نوع نگاه غیرزنانه به هویت زن، در گفتمان انقلاب اسلامی، زن موفق را، گوهی برای موفقیت گفتمان انقلاب میداند. این زن، در تحصیلات موفق است، در دستیابی به منصبهای سیاسی موفق است، در همسرداری و بچهداری هم موفق است. یعنی هم در حیث انقلابی و دینی بودن این گفتمان، موفقیتها را باید به دوش بکشد و هم در حیث مدرن بودن این گفتمان، ابعادی مثل داشتن تحصیلات، مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که ابعاد مدرن این گفتمان هستند و ابعادی مثل همسرداری، خانهداری و داشتن بچه بهخصوص بعد از سیاست جمعیت، ابعاد دینی و انقلابی این گفتمان هستند. ما مواجه میشویم با هویت ابَرزن که میشود زنِ ترازِ انقلاب اسلامی.
آیا زنانی که در این گفتمان فعالیت میکنند، بین چنین هویت و الگوی تراز اول بودن زن و خودشان، چقدر همسنخی حس میکنند؟ اگر احساس همسنخی نمیکنند، در گفتمان انقلاب اسلامی چه الگوی دیگری برای زن باید پیشنهاد شود؟
این مساله از جایی ایجاد شده که مساله زنان از نگاه زنان دیده نشد. اگر از نگاه زنان دیده میشد، با این الگوی اَبَرزن مواجه نمیشدیم. فهم و دیدن مساله از یک زاویه انتزاعی دور از مساله، با درک مساله از زاویه انضمامی درون مساله، 180درجه متفاوت است. اگر ما مساله و مشکل را از درون مسایل زنانی که درگیرند ببینیم، به چه الگوهایی میرسیم؟ زنی که توان خاصی دارد و خانواده دارد، نمیتواند در همه عرصهها، زن موفقی باشد. انتخاب خودش هم مطرح است، شاید هر زنی نخواهد در تمام این حوزهها مشارکت کند. ممکن است آن الگو باعث شود سطحتوقع زنان از خودشان بالا برود و همیشه خودشان را با آستانهای مقایسه کنند که هیچوقت به آن نمیرسند و این حس نارضایتی همواره همراه زنان باشد و مانع داشتن احساس خوب از زندگی شود. دیدن این مساله از نگاه زنان، ما را به سمت تکثر الگوها درون گفتمان انقلاب میبرد؛ تکثری که البته در چارچوب قرار دارد، ولی در چارچوبی که توسط زنان پذیرفته شده و با اختیار، این الگوها را انتخاب میکنند و در انجام آن براساس توانایی و استعداد، احساس رضایت دارند.
اولا وقتی میگوییم حضور سیاسی زنان، منظور این نیست که همه زنان یا عده زیادی از آنها وارد فضای سیاسی شوند. وقتی قرار است در فضای سیاسی هم برای زنان و هم برای مردان تصمیم بگیرید و وقتی این تصمیمها برای هر دو جنس است و حتی برخی از این تصمیمها ویژه زنان، خانواده، یا کودکان است، نوع نگاه زنان به این مساله بسیار راهگشاست. در فضای فعلی، تصمیمهایی درباره زنان میگیریم که تبعات خوبی ندارد. مثل قانون جوانی جمعیت که 2سال پیش تصویب شد، لایحه پیشگیری از آسیبدیدگی که قبلا اسمش لایحه خشونت بود و حتی لایحه حجاب. عدم حضور جدی زنان در عرصههای تصمیمسازی و تصمیمگیری باعث میشود بُعد زنانه این مسایل بهخوبی دیده نشود و منجر به فهم نادرست مساله و راهحل نادرست شود. این، مساله مهمی است که هرچه سریعتر باید به آن رسیدگی کرد.
البته منظورم این نیست که زن از باب رانت، وارد فضای سیاسی شود. یعنی اعضای یک حزب از باب اینکه یکی دو زن در لیست داشته باشیم، به زنان فاقد صلاحیت و صرفا براساس شهرت رانت بدهند که وارد فضای سیاسی شوند، نه، این حضور باید براساس شایستگی باشد. یکی از مشکلات ما در حوزه مسایل زنان این است که برخی زنان صرفا بهدلیل زن بودن در این فضا حضور دارند، بدون اینکه فهم و تجربهای از مسایل زنان، مطالعات زنان و مطالعات خانواده داشته باشند و این، به حل مسایل زنان ضربه میزند.
اساسا دخالت زنان در امور سیاسی با توجه به روحیات زنانه، امری پسندیده و عادی است، یا شما آن را مثبت و ضروری نمیدانید؟
زنان باید در فضای سیاسی حضور داشته باشند و درباره این حضور؛ اولا باید خودشان باور کنند و ثانیا نوع نگاه مردها به زنان و حضور زنان باید متفاوت باشد. نوع نگاه کلیشهای مردها به زنان و حضورشان مانع جدی از حضور موثر زنان در گفتمان انقلاب در فضای سیاسی است. وقتی نگاه مردان سیاسی و اصحاب قدرت ما، به زنان حتی اگر خوب باشد، نگاه نمادین و شعاری است، نگاه در حد چند جمله است که بگویند ما بهروز و مدرن هستیم، مسالهای را حل نمیکند. باید از روی دغدغه و با پذیرش مستدل و اقناعکننده به این باور برسند که حضور سیاسی زنان برای فهم و حل مسایل زنان، لازم است.
آیا برای حضور اجتماعی بانوان در محیطهای مشترک، محدودیتی وجود دارد؟
بله، یکی از مشکلهای جدی زنان، وقتی میخواهند در فضاهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مشارکت کنند، این است که در محیطهای مشترک، امنیت روانی ندارند. متاسفانه مردها هنوز به زنان نگاه جنسی دارند و فرقی ندارد که در چه ردهای از مناصب سیاسی و سازمانی، یا دارای چه سطحی از تحصیلات و چه باوری باشند. این نگاه، امنیت روانی زنان را خدشهدار میکند و ممکن است عوارض و اختلالهای روانی درازمدتی ایجاد کند. این فضا، مسموم و خطرناک است و برای حضور اجتماعی و سیاسی زنان بهطور موثر و با ذهن آرام، لازم است مردها با اصلاح نگرش خود و در مرحله بعد، با تقویت مردهای آینده به گونهای که زن را بهمثابه انسانی با جنسیت متفاوت درک کنند که حق دارند به گونهای متفاوت و با نگرش متفاوت به مسایل نگاه کنند، امنیت روانی آنها را فراهم کنیم. خیلی بد است که در گفتمان انقلاب اسلامی نتوانیم چنین فضایی را برای حضور اجتماعی و سیاسی زنان فراهم کنیم. یکی از مزیتهای قرآن این است؛ با نگاه زنانه، زنان را شخصیتپردازی کرده. یعنی طوری درباره زنان صحبت کرده که ابعاد زنانه آنها بیشتر و دقیقتر به چشم بیاید؛ حضرت مریم، ملکه صبا، زلیخا و دختران شعیب، با این ویژگی بازنمایی شدند. این ظرافت، در متن مرجعی مثل قرآن، در ساختن هویت، دانش و روابط در گفتمان دینی بسیار تاثیرگذار و چشمگیر است.