نوع مقاله : یادداشت

10.22081/mow.2023.74865

چکیده تصویری

زنان را به جنگ علیه خود نفرستید

موضوعات

یادداشت سردبیر

 

فرهنگ غلط برابری زن و مرد در عرصه خانوادگی و اجتماعی، چه بلایی سر مادران ایرانی آورد؟

زنان را به جنگ علیه خود، نفرستید

به این عکس خوب دقت کنید؛ شما را یاد چه چیزی می‌اندازد، یا چه حسی نسبت به آن دارید؟ حس خوبی که همه‌چیز سر جای خودش قرار گرفته، مردها با لباس جنگی، زن‌ها با پوشش قابل‌قبول و مورد تایید شرع، فاصله‌ها رعایت شده و جالب است بدانید این عکس را شهید علی‌اکبر شیرودی گرفته است.

خانم‌هایی که در عکس می‌بینید، مرحوم «مریم کاظم‌زاده» اولین عکاس حاضر در میدان جنگ تحمیلی و «غاده جابر» همسر شهید مصطفی چمران هستند. این دو نفر دنیادیده‌اند و در اروپا درس خواندند و زندگی کردند، اما از میان انواع و اقسام پوشش‌ها، این سبک حجاب را برای خود پسندیدند و البته همه‌جا به‌جز میدان جنگ، چادر سر می‌کردند.

دقیقا یک سال از اتفاق‌های تلخ فرهنگی می‌گذرد که به‌کمک نیروهای انتظامی و امنیتی فعلا کنترل‌شده. همه مردم؛ از تحصیل‌کرده و عوام، استاد جامعه‌شناسی و نوجوان دبیرستانی، سیاست‌گذار و کاسب سر گذر، مساله حجاب را زنانه دیدند و تحلیل کردند و در برنامه‌ریزی‌های آینده و تدوین و تصویب قانون‌های جدید و محکم، باز هم نگاه صد درصدی به زنان دارند. نقاط مهم و تاریک شر، همچنان محل امنی است برای شیطنت کسانی‌که نمی‌خواهند زنان ایران مثل تمام تاریخ گذشته، ملیح و لطیف و قدیس‌گونه به‌نظر برسند.

نقاط تاریک کجا هستند؟

یک) سیاست‌های غلطی که قرار شد برتری انقلاب اسلامی را نسبت به حکومت پهلوی به رخ بکشاند. نتیجه‌اش شد عدم توازن و تعادل در نرخ تحصیلات دانشگاهی و تصدی مشاغل در دختران و پسران. یا بمب‌باران تبلیغاتی برای از بین بردن تکرار حس زیبای مادری به بهانه کنترل جمعیت! حس مادری در وجود زن بسیار قوی است، مادران ایرانی، قبل از رشد بهداشت در جمهوری اسلامی، بارها با یک تب ساده، فرزند‌شان را از دست می‌دادند و داغدار می‌شدند، یا ریسک بالای مرگ سر زایمان را به جان می‌خریدند، اما باز هم بچه می‌آوردند. دهه 60 و 70 سیاست‌گذاران و دولت وقت، هزینه و انرژی فراوانی صرف کرد تا این حس را در زنان بکشند و کار را به جایی برسانند که خانم‌ها بگویند «همین یکی از سرمون هم زیاده!» یا «همین یکی را هم از ترس حرف مردم و مادرشوهر آوردم!» کم‌کم اولویت «خانه و خانواده» برای زن، کم‌رنگ شد و فعالیت اجتماعی جای مادری را گرفت. یادتان هست زنی که کارمند یک اداره سطح پایین بود، شأن و منزلت بالاتری از مادری داشت که چهار فرزند دارد؟ اما همان خانم‌های شیک و کارمند دهه 60 و 70 حالا ‌که فرصت مادری و سال‌های باروری را از دست دادند، به اشتباه خود پی بردند. ولی این اشتباه صد درصد متوجه زنان نیست، هرکسی در آن بمب‌باران تبلیغاتیِ «فرزند کمتر، زندگی بهتر» قرار می‌گرفت، همین کار را می‌کرد.

دو) در همین عکس، پوشش خانم‌ها را دیدید؟ لباس‌هایی است که خودشان دوخته‌اند یا خانم دیگری با چرخ خیاطیِ سیاهِ کوچکِ معمولیِ کنجِ خانه. وقتی توسعه اقتصادی، بلافاصله پس از بحران جنگ، جای تکاپوهای فرهنگی را برای ثبات فرهنگ انقلاب گرفت؛ صنعت مد و لباس، چرخ خیاطی‌های کوچک را بلعید. زنی که بیشتر مصرف می‌کرد و بیشتر دور می‌ریخت و بیشتر پاساژ می‌رفت، شیک‌تر از خانمی بود که برای خودش و دخترهایش لباس می‌دوخت. در مدت کوتاهی مصرف، جای قناعت را گرفت. زن‌ها در کانون خانواده بودند و دست‌شان باز بود برای تغییر ظاهر و باطن همه‌چیز. و از آن‌جایی که سرعت پذیرش ایرانی‌ها نسبت به هر پدیده جدید، چند برابر مردم دنیاست، خیلی زود چهره زن‌ها و زندگی‌ها تغییر کرد.

سه) خانم‌هایی که در عکس می‌بینیم، مادرند، حتی اگر زمان جنگ، فرزندی نداشته باشند. مهر مادری و حیای زنانگی دارند، تفاوت جنسیت بین زن و مرد، در عکس فریاد زده می‌شود. باوجود این تفاوت‌ها، حرمت‌ها به‌شدت حفظ شده است. همان کسانی‌که جنبش زنانه امروز را متهم به «فمینیسم» می‌کنند، دو سه دهه قبل، مبانی فرهنگی و فلسفی این تفکر را در ایران جا انداختند. کتاب‌های رمان و داستان دو دهه قبل را ورق بزنید. تغییر سبک فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی را مقایسه کنید که از «اوشین» و «هانیکو» رسیدیم به «ناتاشا» و قهرمان‌سازی کردیم؛ زن پلیس در برابر زن قاچاقچی، که هر دو توهم بودند. با ذهن دختربچه‌های ایرانی چه کردید که حالا از سطل آشغال آتش زدن آنها متحیر می‌شوید؟ آقایان سیاست‌گذار فرهنگی حق ندارید تعجب کنید، آشی است که خودتان پختید! زن را زنانه نخواستید، زن را نشناختید، در تمام گروه‌های تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز درباب مسایل زن و خانواده، یک زن حضور نداشت، اگر هم بود، زینت مجلس بود. آقایان دستگاه‌های فرهنگی، زن را هول دادید به سمت نبردهای مختلف؛ جنگ با حس مادری. جنگ با پذیرش حقیقت توان‌مندی محدود فیزیکی و توان بالای روحی و عاطفی. خیلی وقت‌ها زن‌ می‌ترسد بگوید خسته شدم و نمی‌توانم. دائم این گزاره را در ذهن تکرار می‌کند که «نباید کم بیاورم»! آن هم در امور صد درصد مردانه. زن از آوردن فرزند، رسیدگی به خود و همسر و فرزندان، از خرید برای زندگی، تغییر چیدمان خانه، پذیرایی از خواستگار دختر، پیدا کردن مورد مناسب برای پسر، دوختن سیسمونی، نوه‌داری و تمام امور ریز و درشت زندگی خسته نمی‌شود، چون خداوند او را برای این امور آفریده. امور سخت مردانه و نامتناسب با روح و جسم لطیف زن است که او را بی‌حوصله و فرتوت می‌کند. چه کسی در سیاست‌گذاری کشورمان، به این ظرافت‌ها توجه کرده؟ من که جز شخص امام رحمت‌الله علیه و رهبر معظم انقلاب، کسی را سراغ ندارم.

چهار) خانم‌هایی که در عکس می‌بینید، مدت‌ها قبل از شروع جنگ، در میدان بودند، از ناآرامی‌های کردستان، در مناطق مرزی بودند تا روزهای اوج درگیری. این زن‌ها در صحنه‌های خشن تیراندازی و کشت و کشتار حضور داشتند و بارها اسلحه دست گرفتند. جنگ واقعی دیدند با اسلحه‌های سنگین؛ نه مثل ناتاشا، قهرمان توخالی با اسلحه پلاستیکی! فرق این خانم‌ها با پدیده ناتاشاییسم، چیست؟ امثال ناتاشا، مدام در حال ادا درآوردن هستند، ادای مردها، خشونت مردانه، مصرف مخدر و دخانیات و... اما زنی مثل غاده جابر که همسرش فرمانده جنگ‌های نامنظم در لبنان و بعد وزیر دفاع ایران است، یک زن کامل بود با تمام ویژگی‌های زنانه.

جنگ تحمیلی به مشارکت زنان در صحنه و پشت جبهه نیاز داشت، امام خمینی در سال 65 که صدام شهرهای ایران را بمب‌باران می‌کرد و جنگ وارد روزهای پیچیده شده بود، دستور دادند بیش از قبل برای آموزش نظامی زن‌ها وقت و انرژی صرف شود، برای روز مبادا! سیاست‌گذاران در سال‌های بعد، به قصور یا تقصیر، زن‌ها را در همین وضعیت نگه‌داشتند و با این تفکر پروراندند، بدون توجه به این‌که امام برای روز مبادا، دفع شر احتمالی کردند و آقایانی در شرایط صلح، زن را به میدان جنگ اقتصادی، جنگ سیاسی و از همه بدتر جنگ قدرت فرستادند و به بازی گرفتند. برای زن طوری برنامه‌ریزی کردند که اوقات زنانه‌اش بیشتر در بیرون خانه بگذرد. طبیعی است زنی که ساعت‌های اصلی و پرانرژی زندگی‌اش را بیرون از خانه می‌گذراند، نیاز به دیده‌شدن و جلوه‌گری یا تبرج را در جایی، خارج از خانه تامین می‌کند. در انتخاب کلمات، رفتار، پوشش و آرایش، توجهی به حضور نامحرم ندارد و اصلا او را نامحرم نمی‌داند. مهمانی‌های زنانه، تبدیل می‌شود به بفرمایید شام مختلط!

تنها یکی از این دلایل، کافی است تا به وضعیت بغرنج در پوشش و حجاب امروزی برسیم.

امروز هم برای اصلاح آنچه در خیابان‌ها می‌بینیم، باید تلاش کنیم زن را به محیط امنی برگردانیم که مطابق فطرت پاکیزه اوست. به او فرصت بدهیم به جای کسب درآمد، تحصیل کند، کتاب بخواند، کار هنری انجام دهد، فرزند بیاورد و به زندگی برسد که آرزوهایش در آن تبلور پیدا می‌کند.

امر اصیل، هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود، مردمی را از هزاران کیلومتر دورتر سمت خود می‌کشد که فقط تماشایش کنند، مثل بناهای زیبای ایرانی. زن ایرانی، تماشایی است اگر به اصالت خود برگردد.

میدان دل ما تنگ، قدر تو فراخ آهنگ

ای با دو جهان در جنگ، آخر چه محال است این؟