نوع مقاله : پرونده ویژه

10.22081/mow.2023.74869

چکیده تصویری

کسی باحجاب نمی شود شما فقط دارید ترمز می کشید

موضوعات

پرونده ویژه 

 

گفت‌وگو با سمیه عرب‌خراسانی در تحلیل وضع کنونی حجاب، لایحه حمایتی و آینده پیشِ‌رو

کسی باحجاب نمی شود شما فقط دارید ترمز می کشید!

سید شهاب لاجوردی

مهم‌ترین مناقشه میان طراحان «لایحه حمایت از فرهنگ عفاف و حجاب» الزام و عدم‌الزام به حجاب است. عده‌ای این شبهه را مطرح می‌کنند که وقتی حجاب تبدیل به مساله حاکمیتی شود و این الزام از سمت حاکمیت پیگیری شود، پیامدهای منفی دارد. ممکن است در ذهن افراد جامعه این‌طور جا بیفتد که هرکس مقید به رعایت حجاب و پوشش اسلامی است، شغل دولتی دارد و حجابش با اعتقاد درونی نیست. همین نگرش، کم‌کم منجر به سست شدن حجاب و گسترش ریاکاری در جامعه می‌شود.

در این‌باره با سمیه عرب‌خراسانی گفت‌وگو کردیم که دکتری جامعه‌شناسی دارد و عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب دانشکده زن و خانواده است. خانم خراسانی با انصاف و هوشمندی درباره دلایل تاکید حکومت بر حجاب و پوشش، صحبت می‌کند.

 

  • آیا این حجاب دستوری و اجباری منجر به سست شدن حکم حجاب نمی‌شود؟

هر عاملی که به حکومت مربوط شود، پیامدهای مثبت و منفی دارد. تبعات تصمیم‌های حکومتی، بستگی دارد به میزان حساسیت و کنترلی که حکومت یا دولت نسبت به آن مساله ایجاد می‌کند. وقتی ارزش‌های دینی پشتوانه یک ماجرا قرار می‌گیرد، این حساسیت بیشتر هم می‌شود. گاهی برآیند عملکرد یک حکومت در ذهن کنش‌گران این‌طور است که بعضی ارزش‌ها برای حکومت بیشتر اهمیت دارد، و بعضی ارزش‌ها رها شده است. حکومت نسبت به بعضی‌ قوانین، حساسیت نشان می‌دهد و نسبت به بعضی اصلا حساس نیست. این هم اقتضای هر حکومتی است. هر حکومتی، اولویت‌هایی دارد که شیوه سیاست‌گذاری را تعیین می‌کند.

درباره حجاب گزارش‌های تاریخی داریم که نشان می‌دهد یکی دو سال بعد از انقلاب، این مساله تبدیل شد به یک امر حکومتی. یعنی مطابق دستور دولتی، از حضور زنان بی‌حجاب در اداره‌ها جلوگیری کردند و خانم‌ها ملزم به حجاب اسلامی شدند. عده‌ای از زنان کارمند، برای این‌که شغل‌شان را حفظ کنند یا چون این قانون را یک مساله جدید در حکومت نوپا می‌دانستند، از این قانون تمکین کردند. اما بعضی زن‌ها نتوانستند با این قانون همراه شوند، فضای کار را رها کردند، یا اخراج شدند.

بنابراین حجاب از همان ابتدا متاسفانه تبدیل به یک امر حکومتی شد. حکومتی شدن این ماجرا یعنی این مساله دستور کار دولت‌ شد، به جای این‌که در دستور کار حوزه فرهنگ و ارزش‌سازی قرار بگیرد. حکومتی شدن حجاب به این معناست که اهمیت پوشش می‌رود در تراز مسایل دیگری که حکومت با آن ارزیابی می‌شود. این گزاره را زیاد شنیدید که مردم می‌گویند «حکومت نسبت به اختلاس بی‌تفاوت است یا به‌قدر لازم انرژی نمی‌گذارد، اما نسبت به حجاب که یک امر ارزشی و فرهنگی است، برخورد جدی‌تری دارد. حکومت سختگیری‌ بیشتری نسبت به رعایت نکردن حجاب دارد، تا کسانی‌که به بیت‌المال دست‌درازی کردند. متاسفانه این آسیبی است که به‌دلیل حکومتی شدن حجاب به‌وجود آمده و مساله حجاب را که می‌تواند در جایگاه دیگر یا در فهرست اولویت دیگری باشد، وارد حساسیت عمومی حکومت کرده است.

آسیب بعدی این است که با عوض شدن دولت‌ها، میزان حساسیت نسبت به این ماجرا تغییر می‌کند و مخاطب با دیدن این عدم‌هماهنگی، فکر می‌کند فلان دولت نسبت به این ماجرا حساسیت جدی ندارد. هر دولتی با توجه به میزان حساسیتی که نظریه‌های پشتیبانش دارد، واکنش نشان می‌دهد. در یک دولت، گشت ارشاد فعال می‌شود و در دولت دیگری تعطیل! یک دولت کار فرهنگی را اولویت قرار می‌دهد و در دولت دیگری حوزه قضایی و تنبیهی سررشته امور قرار می‌گیرد. پیامی که مخاطب از رفتار دولت‌ها دریافت می‌کند، این است که در هر دوره‌ای با توجه به گفتمان غالب، خودم می‌توانم انتخاب کنم میزان حجابم چقدر باشد تا کارم راه بیفتد! همان نکته‌ای که شما اشاره کردید، رفتارهای دوگانه و ریاکاری ایجاد می‌شود یا این‌که ممکن است از این حساسیت سوءاستفاده شود؛ مثلا اگر دولت با من موافق نمی‌شود، یا چیزی که می‌خواهم به من نمی‌دهد، روسری‌ام را برمی‌دارم و کشف‌حجاب می‌کنم. یا با دولتی که نسبت به خواسته‌های پوششی من آسان‌گیری دارد، همراه می‌شوم و آن دولت را قدرتمند می‌کنم.

این موارد ازجمله آسیب‌هایی است که حکومتی یا سیاسی کردن حجاب برای جامعه دارد؛ علاوه‌بر این‌که مخاطب را گروهی قرار می‌دهید که اینها در حال تجربه تحولات جدی هستند. واضح است که گروه مخاطب حجاب، زنان هستند. سختگیری‌هایی که نسبت به پوشش انجام می‌شود، مستقیم مربوط به حوزه زنانه است و امروز با زنان چند دهه قبل مواجهه نیستیم. با دختران جوانی مواجهیم که اختیارات زیادی برای خود قائل‌اند و مادران و پدرانی که از آنها حمایت‌ می‌کنند.

متاسفانه یکی از پیامدهای منفی سیاسی‌سازی یا حکومتی کردن حجاب، دوقطبی‌سازی جامعه و مقابل هم قرار دادن مردم و حکومت است. در گذشته تصور نمی‌کردیم پدران، همسران و برادران در روابط غیرازدواجی از خانم‌ها با این وضعیت پوشش حمایت کنند، دیدید که خیلی راحت می‌گویند انتخاب پوشش حق‌شان است و هرطور دوست دارند می‌توانند رفتار کنند. اگر دختر، همسر، مادر یا هر خانم دیگری نمی‌خواهد پوشش مورد تایید حکومت را داشته باشد، این مشکل حکومت است و ربطی به خانم‌ها ندارد. این حمایت‌ها باعث دوقطبی‌سازی در جامعه شد و در بزنگاه‌های خاص مردم معترض به قانون حجاب را مقابل حکومت قرار داد. طرفدران ارزش‌های اساسی و مخالفان، یک دوقطبی تشکیل دادند. نمی‌خواهم بگویم حجاب ارزش نیست، اما الان وضعیت جامعه طوری است که نباید شکاف در این مساله، بیشتر شود. خیلی بهتر و از راه‌های مناسب دیگری می‌توان مدیریت کرد. نباید حجاب، بهانه‌ای شود برای هر چیزی که مردم نسبت به آن اعتراض دارند.

نکته چهارم و آخر این‌که در حکومتی کردن حجاب و در سیاسی‌سازی آن، دست جریان‌های بین‌المللی و مخالف را باز گذاشتیم تا از این حوزه سوءاستفاده کنند و آسیب بزنند. این مساله به عفت و به بحث‌های مرکزی فرهنگی اسلامی مربوط است، به‌همین دلیل آنها جای مانور زیادی دارند. مخالفان جمهوری اسلامی حتی برای زنانی که مکشوفه نیستند، برنامه دارند. لباس‌هایی بپوشند یا رنگ‌ها و مدل‌هایی انتخاب ‌کنند که پیام مخالفت‌شان را برساند. حتی خانم‌هایی که براساس اعتقاد شخصی‌ به حدودی از حجاب و ارزش‌ها پایبندند، با استفاده از مدل‌های خاص پوشش، مخالفت‌شان را اعلام می‌کنند. دست معاندها را باز گذاشتند که به‌راحتی از این حوزه سوءاستفاده کنند. مردمی که با بعضی سیاست‌های حکومت مخالف‌اند، از مساله حجاب به‌عنوان بلندگوی اعلام مخالفت استفاده می‌کنند. اینها پیامدهای منفی است که حکومت آگاهانه انجام می‌دهد و روی مواضعش اصرار دارد. متاسفانه این مسایل هنگام سیاست‌گذاری به‌عنوان پیامد پیش‌بینی نشده. به‌هرحال در این اتفاق تلخ، دولت و سیاست‌گذار سهم دارند. بحث‌های کارشناسی برای پیش‌بینی و آینده‌پژوهی بسیار اهمیت دارد و باید انجام شود. پیامدهای منفی که حکومت و سیاست‌گذار در این زمینه دریافت می‌کنند، قابل قبول نیست.

 

  • معتقدید از ابتدا نباید مساله حجاب، حاکمیتی دیده می‌شد. درست است؟

باید از ابتدا عده‌ای کارشناس پیش‌بینی می‌کردند اگر قرار ست مساله حجاب، حاکمیتی دیده شود، در درازمدت چه پیامدهایی برای حکومت دارد. اوایل پیروزی انقلاب، تحول پارادایمی جدی اتفاق افتاد و یک سیستم ارزشی جایگزین سیستمی شد که مفاهیم دینی برایش اهمیتی نداشت. بلافاصله بعد از انقلاب، درگیر جنگ شدیم و کشور در شرایط بحرانی قرار گرفت. برخی ارزش‌ها مثل حجاب زنان در اولویت قرار گرفت. آن زمان منطقی بود که حکومت حجاب را به‌عنوان یک قانون تصویب کند برای زنانی که در سازمان‌های دولتی کار می‌کنند و بعد در خیابان‌ها برای زندگی روزمره رفت و آمد دارند. اما بعد که کشور به آرامش نسبی رسید، جای کار فرهنگی خالی ماند. بنا بر مطالعه روی اسناد توسعه، ما در اولین‌های دولت‌های پس از جنگ، به‌جای کار فرهنگی، به حوزه‌های اقتصادی و بازسازی پرداختیم. امور فرهنگی به حاشیه رانده شد.

در دولت‌های بعدی به‌دلیل ارتباط با فضای بین‌المللی یک‌باره تصمیم گرفتند روابط بازتری با جامعه بین‌الملل برقرار کنند. از حوالی دهه 80 فضای باز ایجاد شد و کار فرهنگی جایگزین کار اقتصادی شد. این ماجرا، استارت تغییر پوشش‌ها را در عرصه عمومی به نمایش گذاشت. از آن زمان باید نسبت به این ماجرا و پیامدهایش پیش‌بینی‌ می‌کردیم. متاسفانه سیاست‌گذار غفلت کرد. تحولات هویتی جامعه مخاطب را نادیده گرفتند و فکر کردند با سیاست‌گذاری از بالا به پایین، مخاطب اطاعت می‌کند و برای متخلفان هم تنبیه در نظر گرفته شد. مخاطبی که آن فضا را تجربه کرده، امروز به‌عنوان کنش‌گر از شما مطالبه دارد. این قشر را باید در نظر می‌گرفتند، وقتی این کار را نکردند، خب مخاطب هم تمکین نمی‌کند. تصمیم‌های سریع در مساله حجاب، در فضای اول انقلاب، اشکالی ندارد، اما بعد از آن دوره حتما آینده‌پژوهی نیاز بود که متاسفانه انجام نشد.

 

  • به نظر شما این غفلت از عمد بوده یا نه؟

برای پاسخ این سوال، باید وارد جریان‌های سیاسی و لایه‌های عمیق‌تری شد. نمی‌دانم امروز چقدر می‌شود درباره‌اش صحبت کرد. ولی از دهه80 به بعد، حکومت در این زمینه غفلت کرد؛ تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران نسبت به ماجرا حساسیتی نداشتند. حتی کارشناسان هم فکر می‌کردند این ماجرا فعلا به توجه ویژه‌ای نیاز ندارد.

 

  • آیا حجاب دستوری موجب بی‌ارزشی حجاب و پوشش اسلامی می‌شود؟

بله متاسفانه. به جز نظر کارشناسی که یک جامعه‌شناس دارد، نتیجه پژوهش‌ها این را نشان می‌دهد. وقتی حاکمیت نسبت به مساله‌ای بیش از حد حساسیت نشان می‌دهد، به جامعه مخاطب پیام می‌دهد که ما در این زمینه، نقطه ضعف داریم و تو می‌توانی از آن استفاده کنی! شاید این، مهم‌ترین پیامد حکومتی کردن حجاب باشد که باعث می‌شود افرادی باغرض یا معترضان، آسیب‌های جدی‌ به مساله حجاب بزنند که متاسفانه حکومت توجهی نمی‌کند.

کسانی که اعتقاد قلبی و الزام دینی نسبت به حجاب دارند و آگاه‌اند نسبت به خطاهای حاکمیت یا شرایطی که حاکمیت ناچار است، می‌توانند مسایل را از هم تفکیک کنند و درنتیجه کمتر حجاب را در امور دیگر دخالت می‌دهند. ولی امروز ما در بمب‌باران اطلاعاتی و تبلیغاتی دشمن قرار گرفتیم و نمی‌توانیم این مساله را نادیده بگیریم. گروهی از مخاطبان به آنها اعتماد دارند و اعتراض‌های قابل قبول یا غیرقابل قبولی دارند و برای اعلان اعتراض‌شان از چیزی استفاده می‌کنند که حساسیت یا پاشنه‌آشیل حاکمیت محسوب می‌شود.

حساسیت حاکمیت بر سر مساله پوشش و حجاب، هوشمندانه نبود و ناشی از خلأ کار فرهنگی و بسترسازی‌های غیرمستقیم بود. در نتیجه این مساله حساس در ذهن مخاطب، به‌عنوان نقطه ضعف تعبیر شد. البته در این ماجرا دو قرائت وجود دارد؛ بعضی‌ می‌گویند این اشکال متوجه حاکمیت نیست که این ماجرا به‌عنوان نقطه حساسیت مطرح شده، بلکه هوشمندی طرف مقابل است که حجاب را برای حاکمیت تبدیل به نقطه ضعف کرد. هریک از این گمانه‌ها، فرآیند متفاوتی دارد. حتی اگر یک سیستم بیرونی با قصد و غرض ماجرا را تبدیل به حساسیت کرده باشد، عملکرد و واکنش حاکمیت در جهت خنثی کردن آن، خوب نبود و چالش عمیق‌تر شد.

 

  • امروز نوع مواجهه چه‌طور باید باشد؛ تعزیر باشد یا الزام؟ مواجهه سلبی باشد یا ایجابی؟ دوباره بحث گشت ارشاد مطرح شد و عده‌ای مخالفت کردند. مواجهه ایجابی، فرهنگی و تربیتی هم شدت و ضعف دارد، بعضی‌ ناامید شدند و رها کردند. امروز مواجهه مناسب با بی‌حجابی حاکمیتی است یا مردمی؟ آیا حاکمیت بسترهایی برای مواجهه مردمی ایجاد کرده؟

هنوز به سالگرد اتفاقی نرسیدیم که به پسامهسا معروف شده. همان اتفاقی که باعث این بحران شد، دارد تکرار می‌شود و همان موقعیتی که باعث ایجاد این ماجرا شد، دوباره برگشته. برخورد تقنینی و قانونی و سلبی به معنای تنبیهی نداشتیم با کسانی‌که مکشوفه بودند. قبلا اگر شال روی شانه خانم می‌افتاد، تذکر می‌دادند و این روسری برمی‌گشت سرجایش، 2 ـ 3 ساعت دوره می‌دیدند و نصیحت می‌شدند. امروز حکومت آن شرایط را ندارد و با موقعیتی مواجه است که اگر تا شهریور سال قبل مانتو یا چیزی شبیه مانتو تن خانم‌ها بود، الان رسما بلوز و شلوار شده. در خیابان‌های تهران، پوشش‌های نامناسبی می‌بینیم؛ آستین کوتاه، لباس کوتاه و... حالا برحسب هر منطقی، تصمیم‌گیرندگان به این نتیجه رسیدند که ون‌های گشت ارشاد به خیابان‌ها برگردد. ممکن است بگویند اسمش عوض شده، ولی همان کار را انجام می‌دهد. خب در این وضعیت سطح مساله را از پیچیدگی قبل، به سطح پیچیده‌ترشدن ارتقا دادند. این مساله قابل‌حل است، ولی ما در شرایط ویژه‌تری قرار گرفتیم که انتظار حساسیت بیشتری نسبت به مدیریت این ماجرا وجود دارد. اما چیزی که در جامعه می‌بینیم، برخورد سلبی است به اسم قانون! مساله جالب این‌که موافقان این نوع مواجهه در حاکمیت، تلاش می‌کنند این مساله را به سمت قانون جمهوری اسلامی حرکت دهند و بحث را بی‌ارزش کنند. نمی‌خواهم نسبت ناروایی به کسی یا تفکری بدهم، ولی می‌دانم چه کسانی پشت این ماجرا هستند و بحث را به سمت سکولار کردن ماجرای حجاب پیش می‌برند. متاسفانه مساله پوشش و حجاب را از ارزش خالی می‌کنند و تبدیل به مساله قانونی می‌کنند، مثل بستن کمربند ایمنی. استدلال‌شان هم این است همان‌طور که بستن کمربند جزو قوانین است، رعایت حجاب هم قانون است.

حتی این استدلال هم درست نیست، چون مگر موفق شدند بستن کمربند را جزو فرهنگ مردم کنند؟ یا این‌که راننده‌ها بین خطوط حرکت کنند؟ در نوروز امسال حدود 900 نفر بر اثر تصادفات رانندگی کشته شدند، که تعدادی زیادی از آنها به‌خاطر رعایت نکردن قوانین بود. در جامعه‌ای که هنوز رفتارهای شهروندی مساله است و ذهن مردم قانع نشده که رعایت قانون به نفع خودشان است، اگر کمربند ایمنی نبندند، یا چراغ قرمز را رد کنند، برای خودشان خطر جانی دارد، چه‌طور می‌خواهید حجاب قانونی را جا بیندازید؟ نکته جالب‌تر این‌که در کنترل این بحران، با نیروی انسانی مواجه نیستیم، دوربین‌هایی وجود دارد که عکس می‌گیرد. مثال راهنمایی و رانندگی را زدم، چون افرادی در حاکمیت از همین استدلال استفاده می‌کنند، ولی این دو مقوله با هم تناسبی ندارند. شهروندان در جایی‌که می‌دانند بستن کمربند با حفظ جان ارتباط دارد، تمکین نمی‌کنند و قانون، جریمه، عکس‌برداری از تخلف، هنوز نتوانسته مردم را قانع کند نسبت به خطر جانی. در این مورد که منفعتش صددرصد متوجه شهروند می‌شود، پذیرش را نمی‌بینیم. چه‌طور درباره ماجرایی که مردم از پیامدش مطمئن نیستند، می‌خواهید ذهن مخاطب را قانع کنید. خیلی شنیدیم که می‌گویند بی‌حجابی باعث افزایش فساد، آسیب‌های خانوادگی و طلاق می‌شود، ولی ما می‌دانیم اینها مسایل چند علیتی و چند وجهی هستند، یعنی حجاب و عدم‌رعایتش یکی از دلایل اثبات‌شده است، تنها دلیل نیست. توجیه قانع‌کننده یا دلایل اجبار به پذیرش حجاب، آن‌قدر محکم نیست که بتواند مخاطب را قانع کند که اگر بی‌حجاب شوم خانواده به خطر می‌افتد، یا به زندگی دیگران آسیب می‌زنم.

به این نکته مهم باید توجه کنیم؛ ما حجاب را در ذهن مخاطب برای محافظت از خطراتی جا انداختیم که از طرف مردها نسبت به خانم‌ها وارد می‌شود. اما حالا خانم‌ها می‌گویند من چرا خودم را بپوشانم، برای این‌که کسی به من آسیب نزند؟ چرا سراغ کسی نمی‌روید که تقصیر اوست. مخاطب این‌طور توجیه می‌کند که «مردها باید فرهنگ‌پذیر و جامعه‌پذیر تربیت شوند. لازم نیست من خودم را بپوشانم. چرا سراغ او نمی‌روید؟ نوع نگاه او را نسبت به زنان عوض کنید. نباید مرا مجبور ‌کنید خودم را بپوشانم.» نکته بعدی این‌که اگر شما بر مردان تاکید و تمرکز کنید بخش زیادی از آسیب‌های خانوادگی برطرف می‌شود. آسیب‌هایی که از سمت آقایان به‌دلیل درگیری در روابط فرازناشویی یا رها کردن خانواده به‌خاطر خانم دیگر اتفاق می‌افتد. این، نیازمند پاسخ قانع‌کننده‌ای است برای مخاطبی که حجاب را به این دلیل رعایت نمی‌کند. تعریف‌ از حجاب را باید عوض کنید یا دلایل دیگری هم به توجیه‌های قبلی اضافه کنید.

خانمی یادداشتی نوشته بود در اینستاگرام که داشتم از پله‌برقی‌ فروشگاهی بالا می‌رفتم و شال سرم بود، اما موهای بلندم از زیر شال مشخص بود. خانم و آقایی پشت سرم بودند. خانم به شانه من زد و گفت «شوهر من موهای تو را می‌بیند، زندگی من را به خطر می‌اندازی. نمی‌دانم آن خانم به من توهین کرد یا به شوهرش!» مردها این‌قدر ضعیف‌النفس نیستند، نباید شبهه و تردید جدی در ذهن مخاطب علیه مردها ایجاد کرد. مردها این‌قدر موجودات ضعیفی نیستند که با دیدن هر صحنه‌ای کانون خانواده‌ را به خطر بیندازند. در قرآن داریم برخی دل‌ها مریض‌اند؛ مخاطب این آیه‌ آقایان هستند. این دل‌های مریض، برای خانم‌ها دردسر ایجاد می‌کنند و برای دوری از این ماجرا، بهتر است زنان خودشان را بپوشانند.

از طرف جامعه مخاطب و با استدلال آنها صحبت می‌کنم؛ «دل مریض، شامل تمام مردهای جامعه می‌شود؟ لازم است روی مردها هم کار کنید اگر از من می‌خواهید حجاب را به‌عنوان قانون بپذیرم، به‌جای سرزنش و اجبار و قربانی کردن زن‌ها حتی برای حفاظت از آنها، به کسی که تعرض می‌کند، بپردازید.» در سیاست‌گذاری به این موارد توجه نمی‌شود. حجاب را در سطح یک متغیر تک‌جنسیتی و زنانه پایین می‌آورند و نیمه دوم حجاب را که مردان هستند، نادیده می‌گیرند.

در علوم اجتماعی هر اتفاقی می‌افتد، ناشی از مواجهه دو نفر، دو گروه و دو جنس می‌دانیم. حجاب هم همین‌طور است. در رواج بی‌حجابی، حمایت‌های مردان را می‌بینید، همان‌طور که در حمایت از حجاب حمایت‌های مردانه هم داریم. بنابراین مساله حجاب را تا امروز زنانه فهم کردید و سمت مردانه‌اش، نادیده و پژوهش‌نشده باقی مانده. زمانی می‌توانید حجاب را مدیریت کنید که معنا و مفهوم مردانه را وصل کنید به وضعیت حجاب در زمان حاضر و معنای زنانه‌اش را بتوانید در یک تصمیم‌گیری وابسته به زمینه و معطوف به حقیقت ماجرا داشته باشید. مواجهه سلبی، تنبیهی و بازدارنده باعث افزایش مقاومت می‌شود. مواجهه‌ ایجابی هم با دادن شاخه گل انجام نمی‌شود. واکنش به بی‌حجابی اگر به بدنه مردمی واگذار شود، با توجه به حساسیت گروه متدین، به افراط کشیده می‌شود و نیروی آموزش‌ندیده یا نفوذی‌هایی که خود را در این بدنه جا کرده‌اند، به آتش این بحران دامن می‌زنند و دو قطبی را شدیدتر می‌کنند.

 نکته سوم که کمتر پرداخته شده، این است که مواجهه بازدارنده و تنبیهی، باعث می‌شود فرد احساس حقارت و توهین کند و در مقابل برای حجاب زنان چادری خطر ایجاد کند. آیا سیاست‌گذار به این نکته فکر کرده که اگر با گروه بی‌حجاب، مواجهه سختگیرانه داشته باشم، ممکن است زن چادری که در خیابان راه می‌رود، از طرف گروهی با هر قصد و غرضی مورد توهین و هجمه قرار بگیرد؟ در نتیجه گروهی که هنوز حجاب، انتخاب و اعتقادشان است، در معرض خطر یا انصراف از حجاب پیش بروند. فکر می‌کنم هنوز سوال‌ها و ابهام‌های جدی وجود دارد که سیاست‌گذار نسبت به آن حساس نیست یا برایش اولویت ندارد.

حاکمیت نباید وارد مواجهه مستقیم می‌شد و واگذاری به بدنه مردمی هم می‌تواند باعث وخیم‌تر شدن اوضاع شود. یک سکوت فکورانه در مدت زمان بیشتر می‌توانست ما را به سمت سیاست‌های پخته‌ و کارآمد هدایت کند.

 

  • در شرایط فعلی نظر شما این است که مواجهه‌ای نداشته باشیم؛ نه سلبی و نه ایجابی. شبیه رفتاری که ابتدای بحران دیدیم؟

البته در ایام مذهبی مواجهه و حساسیت بیشتر می‌شود. تا پیش از این ماجرا هم در مجالس عزاداری خانم‌هایی را می‌دیدیم که با پوشش کم در هیات‌ به‌عنوان مهمان روضه پذیرفته می‌شدند. آن زمان بحث کشف‌حجاب مطرح نبود. پیش از شروع ماه محرم حساسیت زیاد شد که خانم‌ها و آقایانی دارند از این فرصت برای نمایش نوع دیگری از پوشش استفاده می‌کنند و می‌خواهند با همین پوشش وارد هیات‌ها شوند، باید حرمت حفظ شود. بعد دلایل دیگری مطرح شد که تابستان است و کم‌پوششی داریم و... با تکیه بر این موارد، اصرار شد که لایحه حجاب جدی گرفته شود و گشت ارشاد برگردد. اینها سیاست موقعیتی است، سیاست اندیشیده‌ شده و طولانی‌مدت نیست، یک مواجهه موقعیتی است. نکته دیگر این‌که به سالگرد فوت آن خانم نزدیک می‌شویم و حتما پتانسیلی برای اعتراض در حال شکل‌گیری و برنامه‌ریزی است. خودمان همان اتفاق را آوردیم و در چهره عمومی قرار می‌دهیم که قطعا سوءاستفاده خواهد شد. از اصطلاحاتی که با آن درگیریم و حتی کنش‌گران عرصه حجاب می‌گویند، دهن‌کجی حکومت نسبت به این اتفاق‌ها تعبیر می‌شود. سکوت اندیشیده شده، با رهایی متفاوت است. سیاست‌گذار یا حاکمیت که مساله را رصد می‌کند و می‌خواهد برنامه‌ریزی کند، باید جامعه مخاطب را بشناسد؛ ببیند چند درصد از این گروه کار غیرارزشی می‌کند و دنبال فضا می‌گردد که فساد کند. کدام گروه مخاطب به‌دلیل مسایل معیشتی و اقتصادی معترض‌ است و از این فرصت برای اعلام مخالفت استفاده می‌کند؟ کدام گروه به‌دلیل ناآگاهی، تحت تاثیر اطلاعات دیگران قرار گرفته؟ سهم زنان و مردان چقدر است؟ براساس کدام ویژگی فرهنگی می‌توانیم بسترهای بازگشت حجاب را مرحله‌به‌مرحله هموار کنیم؟ متاسفانه چنین پختگی را در سیاست حاکمیت نمی‌بینم؛ چه در لایحه حجاب و چه در بازگشت گشت ارشاد. در لایحه، بی‌حجابی را به تنبیه مالی کاهش دادند، خانم پول بدهد و گناه بی‌حجابی را بخرد. پیامک می‌آید، جریمه می‌شود، پولش را می‌دهد و برمی‌گردد سر نقطه اول. جالب است معاون رییس‌جمهور در امور زنان می‌گوید رییس‌جمهور با این تصمیم موافق نیست، نهاد دیگر می‌گوید رییس‌جمهور موافق است. در نتیجه این عملکردهای متناقض، مساله جدی‌تر می‌شود. این تناقض را بگذارید کنار حضور این خانم‌ها در گردهمایی مثل عید غدیر که از ایشان پذیرایی می‌شود، فیلم می‌گیرند و به‌عنوان خودی معرفی می‌کنند. بعد می‌خواهند مواجهه سلبی و تنبیهی داشته باشند! جامعه مخاطب این دوگانه‌ها را متوجه می‌شود. حقیقتا تمام حاکمیت این‌طور نیست. گروهی که متولی این ماجرا هستند، با هر منطقی که دارند، به دو قطبی شدن دامن می‌زنند و این درست نیست. ماجرا از کنترل خارج می‌شود.

 

  • در مواجهه سه بحث مطرح است؛ نوع مواجهه که سلبی یا ایجابی باشد، نحوه مواجهه که مستقیم باشد یا غیرمستقیم و سطح مواجهه به چه صورت باشد؛ جرم‌انگاری و محرومیت اجتماعی در پی داشته باشد یا ایجابی باشد، برای کسانی که قانون حجاب را رعایت می‌کنند، پاداش تعیین کنیم. بعضی واحدهای صنفی که رعایت حجاب نمی‌شد به‌صورت مقطعی پلمب شد. شیوه مواجهه درست، چگونه است؟

هر نکته‌ای که به‌عنوان آسیب درباره یک حوزه یا رویکرد می‌گویم، لزوما به این معنا نیست که برای ارایه راهکار آماده باشم. ولی ایجاد حساسیت نسبت به این حوزه‌ها می‌تواند برای ارایه راهکار به ما کمک کند. همچنان فکر می‌کنم برای شناسایی مخاطب و دسته‌بندی آنها کاری نکردیم. حتی جامعه دانشگاهی و پژوهشی هم هنوز کاری انجام نداده. البته زمان زیادی هم نگذشته، برای این‌که میزان تغییر یک گرایش یا جاگیری یک ارزش را در ذهن مخاطب بسنجیم، به زمان مشخصی نیاز داریم. نمی‌توانم پیش‌بینی کنم در دو سال آینده چه تعدادی از خانم‌ها به پوشش معقول و منطقی برمی‌گردد. حکومت پیش از این هم نسبت به کم‌حجابی چشم‌پوشی داشت، ولی بی‌حجاب و مکشفه نبودند. سنجش نیاز به زمان دارد؛ این‌که چقدر پیشروی می‌کنند و شما هرقدر فرصت دهید و تبیین کنید، آنها مسیر خودشان را ادامه می‌دهند. درصد این گروه و عوامل ماجرا هنوز شناخته نشده است.

نقش مردها در این زمینه و تغییر ذهنیت‌شان درباره حجاب0 و تغییر ذهنیت درباره زنی که کنارشان راه می‌رود، هنوز شناسایی نشده. زمانی مردها را نسبت به خانمی که کنارشان راه می‌رود با مفهوم غیرت، تحریک و تشویق می‌کردید که نسبت به این ماجرا حساسیت نشان دهند. در ذهن مردان امروز، غیرت آن‌طور که حکومت می‌خواهد، تعبیر نمی‌شود. چه‌طور انتظار دارید نسبت به این ماجرا، مواجهه‌ای داشته باشد؟ برعکس حمایت هم می‌کند. داشتن یک خانم امروزی شیک‌پوش و زیبا برای برخی مردها، یک سرمایه اجتماعی قلمداد می‌شود. چه‌طور آن مرد همراه حکومت می‌شود برای این‌که خانم خودش را بپوشاند؟ شاید توقیف ماشین یا عدم ارایه خدمات اجتماعی، باعث شود خانم و آقا به این نتیجه برسند که حدودی را رعایت کنند، اما حکومت را به سمت حجاب نمی‌برد، به سمت شالی می‌برد که موها از جلو روی صورت و از پشت روی کمر هست، و انواع پوشش‌هایی ‌که فعلا خانم را به سمت مکشفه صددرصد نمی‌برد. این شکل، باحجاب شدن نیست. در این نوع مواجهه شما فقط دارید ترمز می‌کشید.

نکته بعدی این‌که ما به جامعه مخاطب به‌خصوص زنان پیام می‌دهیم که اگر ما جلوی بی‌حجابی را نگیریم، ماجرا به سمت برهنگی، هم‌جنس‌گرایی، ازدواج سفید و... می‌رود. یعنی تصویر حجاب را در جامعه ایرانی گره می‌زنیم به نهایت این ماجرا در جوامع غربی. نمی‌خواهم بگویم این ماجرا به آن سمت نمی‌رود. اگر ما کاری انجام ندهیم، قطعا می‌رود، اما این‌که می‌گویید وضعیت جامعه ما نیست. چند روز قبل فیلمی دیدم از پارک‌، خانم‌ها با بلوز و شلوار بودند، این پوشش بدون‌ حجاب قابل تایید نیست، ولی زننده نبود. هیچ خانمی روسری یا شال نداشت. دخترخانم‌هایی بودند بدون حجاب، ولی با بلوز و شلوار. این پوشش را تایید نمی‌کنم، می‌خواهم بگویم همه ما پوشش‌های متفاوتی از خانم‌ها دیدیم. بخش زیادی از خانم‌ها همچنان حدودی را رعایت می‌کنند، حتی اگر از ترس باشد.

آلارمی که حکومت می‌دهد اگر حجاب را کنترل نکنیم، خانم‌ها به سمت برهنگی غربی می‌روند، شبیه چیزی می‌شود که حساسیت در حوزه حجاب برای جامعه مخاطبین ایجاد کرده بود. یعنی عملا خانم‌ها را هول می‌دهیم به سمت برهنگی. وقتی این اتفاق ‌افتاد، سیاست‌گذار می‌گوید دیدید من گفتم! ادبیات سیاست‌گذار باید این باشد که احتمال وجود دارد و اگر این وضعیت را کنترل نکنم، به وقوع می‌پیوندد. حکومت باید با حرکت‌های فکر شده ذهن‌ها را قانع کند و پیش برود، نه این‌که آنها را در وضعیت مواجهه و واکنش قرار دهد. متاسفانه به دلایل مختلف، سیاست‌گذار تصمیم گرفته رو برخورد کند. امروز یک خانم محجبه می‌تواند در انواعی از پوشش‌ها که مورد تایید ارزش‌های دینی است، حجابش را رعایت کند، ولی ممکن است رنگ و نوع لباسش مورد تایید حکومت نباشد. باید پوشش در حد و اندازه‌ای پذیرفته شود که یک خانم بتواند در وضعیت‌های عمومی و اجتماعی مشارکت داشته باشد. اگر در این سطح جامعه مخاطب را به رسمیت نشناسند، قطعا آنها در مقام مواجهه می‌توانند به سمت برهنگی پیش بروند. برهنگی برای جامعه ایرانی مهم نیست 10 تا باشد یا هزارتا، به‌طور کلی بد است و مدیریت چالشی که این وضعیت برای شما ایجاد می‌کند، بسیار سخت‌تر از وضعیتی است که حالا مواجهیم.

شاید حاکمیت فکر می‌کند با این آلارم که «اگر کنترل نکنیم به آن وضعیت می‌رسیم»، بدنه مذهبی و سنتی جامعه را حساس می‌کند که با او همراه شوند. اما مخاطب را دست‌کم گرفتند، چون خانم می‌تواند برهنه نباشد، اما پوششی داشته باشد که از برهنگی بدتر است. در این وضعیت نمی‌توانید او را متهم کنید. در نهایت مثل جریمه رانندگی، پولش را می‌دهد، می‌گوید خطای حجابم را می‌خرم! این گزاره، شما را یاد خرید گناه در کلیساهای مسیحی نمی‌اندازد؟ من گناهم را می‌خرم، پس آمرزیده می‌شوم. لایحه با تمام تلاش‌ها و نیت‌های خوبی که پشت تدوینش هست، متاسفانه چنین وضعیتی دارد. حاکمیت در مجموعه پژوهش‌ها یا کارهایی که انجام داده، اگر نخواهد سیستم سیاست‌گذاری را به سمت فرهنگ‌سازی و معناسازی پیش ببرد و در بعضی حوزه‌ها به حساسیت مردم در معیشت و اقتصاد توجه نکند، ما نه‌تنها نمی‌توانیم ماجرا را کنترل کنیم، بلکه با دست خودمان باعث می‌شویم این مساله تبدیل به بحران جدی‌تری برای حاکمیت شود. به علاوه حجاب زنان محجبه را به خطر می‌اندازد و این، هزینه سنگینی برای حاکمیت خواهد داشت که خانمی حجابش را کنار بگذارد و به آن بدنه بپیوندد، از بیم خطر! اگر بحث برهنگی، جدی است، به خطر انداختن حجاب خانم‌های محجبه هم اهمیت دارد.

 

  • به‌صورت شفاف بگویید شیوه مواجهه درست، چگونه است؟ برای مواجهه به یک مدل نرسیدیم؟

کار باید در سطح فرهنگ‌سازی باشد، حتی اگر زمان‌بر است. ممکن است مجبور شوید به‌عنوان حاکمیت و سیاست‌گذار، مدتی وضعیت مکشفه بودن را تحمل کنید. اما نتیجه‌ این می‌شود که در پی کار فرهنگی، نسلی که الان وارد انتخاب حجاب می‌شود، غلبه پیدا می‌کند بر آن نسل. اما اگر بخواهید مواجهه و سلبی و منفی داشته باشید برای افزایش هواداران حجاب، برعکس بر تعداد کسانی‌که از این ماجرا دوری می‌کنند، افزوده می‌شود.