آیا مناصب سیاسی در شأن زن ها نیست؟

نوع مقاله : اجتماعی

10.22081/mow.2023.74872

چکیده تصویری

آیا مناصب سیاسی در شأن زن ها نیست؟

موضوعات


اجتماعی

 

 

لزوم تبدیل خانواده به گفتمان مسلط در کنش‌گری اجتماعی زنان در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین زیبایی‌نژاد

آیا مناصب سیاسی در شأن زن‌ها نیست؟

سید روح‌الله دعایی

 

حجت‌الاسلام و المسلمین زیبایی‌نژاد یکی از کسانی است که از سال‌ها قبل، دغدغه‌های جدی در زمینه مسایل بانوان و خانواده دارد، به‌همین دلیل پژوهشکده تاسیس کرده و مرکز مطالعاتی راه انداخته و امروز از صاحب نظران این حوزه است. پژوهشکده تخصصی زن و خانواده که حاصل زحمات اوست، از سال 1377 فعالیت‌های تخصصی‌اش را آغاز کرد. با حجت‌الاسلام زیبایی‌نژاد درباره حدود کنش‌های زنان در جامعه و مدل درست کنش‌گری بانوان گفت‌وگو کردیم. معتقد است فعالیت زنان در خانواده و جامعه باید به‌گونه‌ای باشد که ویژگی‌های جنسیتی این قشر در نظر گرفته شود و به‌بهانه کنش اجتماعی، زنان از آرامش خانواده دور نشوند، یا فعالیت‌های روزمره زندگی، آنها را از نقش‌های اجتماعی محروم نکند.

حجت‌الاسلام زیبایی‌نژاد به مدل درست کنش‌گری بانوان اشاره و آن را «برتری گفتمان خانواده بر کنش‌گری بانوان در جامعه» معرفی کرد.

 

  • این روزها بحث‌های مختلفی درباره نقش بانوان در عرصه‌های اجتماعی مطرح می‌شود، اما یکی از مباحث مناقشه‌برانگیز این است که توجه به جنسیت زن، برای کنش‌گری این قشر، ضروری است یا ضعف محسوب می‌شود؟

سوال شما را این‌طور اصلاح می‌کنم که در بحث مشارکت اجتماعی و سیاسی؛ آیا الگوی مشارکت اجتماعی یا الگوی مشارکت سیاسی نسبتی با جنسیت برقرار می‌کند یا نه؟ البته مساله منحصر به بحث زن نیست، به‌طورکلی درباره مرد هم همین است؛ ابتدا باید ببینید در انتظاری که از مرد به‌عنوان کنش‌گر در عرصه سیاسی اجتماعی وجود دارد، جنسیت در نظر گرفته می‌شود یا نه و در جایی‌که جنسیت مهم است، چه اتفاقی می‌افتد.

باید ببینیم تصویر ما از مشارکت اجتماعی یا سیاسی یک صنف چیست؟ در مشارکت سیاسی اجتماعی دنبال چه چیزی می‌گردیم؟ بعد ببینیم این مشارکت سیاسی چه نسبتی با زنانگی و مردانگی برقرار می‌کند.

وقتی می‌گوییم مشارکت اجتماعی، از این مفهوم یک معنای جغرافیایی برداشت می‌کنیم؛ مشارکتی که در محیط اجتماعی یعنی اجتماع غیرخانوادگی اتفاق می‌افتد و بعد می‌رسیم به مشارکت سیاسی. وقتی می‌گوییم مشارکت اجتماعی، منظورمان فعالیت‌هایی است که زن یا مرد خارج از محیط خانواده و در اجتماع بزرگ انجام می‌دهد یا نه؟

ممکن است معنای دیگری از مشارکت اجتماعی مد نظر باشد؛ مثل این‌که مشارکت اجتماعی، مشارکتی است که سودش به اجتماع برسد؛ یا مشارکتی که در آن، اجتماع، متغیر اصلی باشد. نوع دیگری از مشارکت اجتماعی هم هست که از کنج خانه انجام می‌شود، یعنی من در کنش خانوادگی، نگاه اجتماعی دارم.

 

  • لطفا بیشتر توضیح دهید.

مثلا مادر که فرزندش را تربیت می‌کند، به‌نوعی فهم، انگیزه و احساس مسئولیت اجتماعی دارد؛ یعنی فرزندش را به‌گونه‌ای بار می‌آورد که عضو موثری در اجتماع شود، جامعه‌پذیری را در او نهادینه می‌کند. خانه را به اجتماع بسط می‌دهد. خانواده، کانون شکل‌گیری یک فرهنگ اجتماعی است، یک کانون امداد اجتماعی و مهم‌ترین کانون مشارکت اجتماعی است.

اگر این معنا را به خانه و خانواده تزریق کنید، دیگر خانه از نظر جغرافیایی این‌قدر کوچک نمی‌شود. این‌که می‌بینیم خانه از نظر جغرافیایی در فضای مدرن کوچک شده، حتی حیاط را از آن گرفتند و تبدیل به آپارتمانی شده که هر روز تنگ‌تر می‌شود، به این دلیل است که کارکردهایش را گرفته‌اند. تصویر قبلی خانه را می‌گیرند و تصویر دیگری به آن می‌دهند. چرا؟ چون مدرنیته نسبت مثبتی با خانواده ندارد و شعارش این است: وقتی از خانه بیرون می‌روید، به‌سمت مدرن شدن حرکت می‌کنید. مدرنیته، از خیابان آغاز می‌شود. یعنی تا وقتی در خانه هستید، مدرن نشده‌اید. با این تصور، باید خانه و خانواده را در اولویت دوم بگذارید. اجتماع غیرخانوادگی اولویت اول دارد. ولی باید این فهم را عوض کنیم، چون اجتماع بزرگ از مسیر خانواده می‌گذرد.

 

  • یعنی اجتماع، در امتداد خانواده است؟

بله و خانواده باید بسط اجتماعی پیدا کند. زن و شوهر، وقتی در خانه نشسته‌اند فهم اجتماعی، دغدغه، مسئولیت اجتماعی دارند. در خانه نشسته‌اند، اما مساله اجتماعی دارند. مثلا زمانی انقلاب به پیروزی رسید که خانواده با خصلت خانوادگی‌اش انقلابی شد و کنش انقلابی انجام ‌داد. می‌نشستند در خانه هم‌فکری می‌کردند حالا که امام قرار است بیایند، برای استقبال چه کار کنیم. مباحثه اعضای خانواده از این جنس بود. باهم می‌رفتند پشت‌بام الله‌اکبر می‌گفتند و شرکت در تظاهرات و... این، فراگیری جنبش را نشان می‌دهد. مثال‌های زیادی در تاریخ ما وجود دارد؛ مثل جنبش تنباکو، وقتی فتوای میرزای شیرازی مطرح شد، در کانون خانواده‌ها ول‌وله به‌پا شد.

 

  • تا جایی‌که حتی همسر شاه هم قلیان را شکست!

بله، اگر فتوای میرزای شیرازی موفق می‌شود، برای این است که زن‌ها و مردها با فتوا هماهنگ می‌شوند. اقتداری جدید در محیط خانواده در خدمت اعتلای کلمه توحید به‌وجود می‌آید. خانواده به خدمت ولایت الهی می‌آید و قله این مساله را در سال‌های دفاع مقدس دیدیم. خانواده با خصلت خانوادگی‌اش در خدمت دفاع مقدس جلو آمد. خانواده با خصلت خانوادگی‌اش، در خدمت مهم‌ترین اتفاق‌های اجتماعی و تاریخی، قرار می‌گیرد.

در هیچ مقطع تاریخی مثل انقلاب و دفاع مقدس، زنان ایرانی، از خانه اجتماعی نبودند. برعکس، کسانی را هم داریم که مثلا سیاست‌مدارند ولی سیاسی نیستند، طرف نماینده مجلس است ولی فهم سیاسی ندارد! چه‌طور می‌شود خانواده بسط سیاسی و اجتماعی پیدا ‌کند، ولی کسی‌که در اجتماع و محیط جغرافیایی است، کنش اجتماعی و فهمش از خودش فراتر نرفته است.

 

  • چه‌طور می‌شود انسان از محیط خانه کنش اجتماعی داشته باشد و بسط پیدا کند؟

فرض کنید خانمی رفته یک کالای تولید داخل خریده، از او می‌پرسیم «چرا کالای وطنی خریدی؟» می‌گوید «شوهر من حقوقش زیاد نیست، من کالای وطنی که می‌خرم ارزان‌تر است، می‌خواهم به اقتصاد خانواده کمک ‌کنم، تا به شوهرم فشار کمتری بیاید و در خانه بیشتر برای ما وقت بگذارد.» آفرین! این زن فهیمی است. ولی مقیاس فهمش، خانواده است. خانم دیگری کالای وطنی می‌خرد و می‌گوید «هرکس به سهم خود بتواند درِ یک کارخانه ‌ایرانی را باز نگهدارد، به اجتماع خدمت کرده.» به این می‌گوییم ده آفرین! یعنی از خانه، فهم اجتماعی دارد، خرید خانگی را با مصلحت اجتماعی هماهنگ می‌کند. زن سومی کالای وطنی می‌خرد، می‌گوییم چرا؟ می‌گوید «رهبر در پیام نوروزی به مردم گفتند کالای ایرانی بخرید، نمی‌خواهم حرف رهبری زمین بماند.» زن اجتماعی ـ سیاسی با محوریت تولی و تبری. به این می‌گوییم صد آفرین. زنی دیگر کالای وطنی می‌خرد و می‌گوید «در مقیاس جهانی دارم به معادله قوای اسلام و کفر فکر می‌کنم. پول مسلمان‌ها باید نسبت به پول کفار، قوی باشد.» می‌گوییم این در کنش خانوادگی، فهم جهانی دارد، جهانی می‌اندیشد و خانوادگی عمل می‌کند.

 

  • پس افق دید این زن، بین‌المللی است!

بله. به این زن می‌گوییم هزار آفرین! چقدر اینها باهم فرق می‌کنند؟ فرض کنید خانمی آمده وزیر شده، نماینده مجلس شده، عضو حزب سیاسی شده، ولی این‌قدر فهم ندارد که من باید کالای ایرانی بخرم که این اتفاق‌ها بیفتد. یعنی حاضر نیست جهزیه‌اش از کالای وطنی تهیه شود، ادعای انقلابی‌گری و سیاسی بودن هم دارد! خانواده می‌تواند بسط اجتماعی و سیاسی پیدا کند و زن، قهرمان این بسط باشد. با هم‌فکری مصداق‌های زیادی برایش پیدا می‌کنیم. زن از داخل خانه مشارکت اجتماعی می‌کند، کاری به محیط اقدام، سعه اقدام و به نتیجه اقدامش کاری ندارم. منطق اقدامش مهم است. در پستوی خانه نشسته، ولی فکرش جهانی است. می‌خواهد بچه‌اش را برای جهان فردا تربیت کند، نه برای دیروز!

 

  • چگونه خانه و خانواده بسط اجتماعی پیدا می‌کند؟

به این بحث، کمتر پرداخته شده. برای وقوع این اتفاق، افراد باید چه حدی از فرهیختگی را داشته باشند؟ این فرهیختگی به تحصیلات نیست، اشتباه نشود. در جامعه سنتی ما زنانی بودند و کارهایی کردند که باورتان نمی‌شود. زن بیسواد در عهد ناصرالدین‌شاه قاجار کرکره مغازه‌ها را در بازار تبریز پایین می‌کشیده. چرا؟ چون فهم داشته از این‌که رژیم با رجال درگیر شده، رجال جرات نمی‌کنند برای اعتصاب کرکره مغازه را پایین بکشند. مردها کرکره را پایین کشیدند، اما مامورها زدند بالا و گفتند اگر کسی جرات دارد، تعطیل کند! خانم‌ها می‌دانستند سربازها، بچه همین وطن هستند و به ناموس غیرت دارند و با زنان درگیر نمی‌شوند؛ از این فرصت استفاده کردند و کرکره‌ها را پایین کشیدند.

 

  • در دوره‌های دیگر تاریخی هم اقداماتی از این دست داشتیم؟

بله. زمان دفاع مقدس در قم طلبه بودم، وضعیت قرمز بود و روز جمعه شهرها بمب‌باران شد. فکر می‌کردیم نماز جمعه خلوت می‌شود و حالا وظیفه ماست که برویم، غسل کردم و با حالت معنوی رفتم نماز جمعه، رسیدم و دیدم در چندتا از صحن‌ها و صحن مسجد اعظم، زن‌ها با آرامش نشستند و به خطبه گوش می‌دهند، در‌حالی‌که بیرون ضدهوایی می‌زدند. خجالت کشیدم! جلو این زن‌ها واقعا کم آوردم.

اینها کسانی هستند که کنش خانوادگی را به مصلحت اجتماعی بسط می‌دهند. حتی جناح‌های سنتی، علمای سنتی، یا قشر متدین سنتی ما، کسانی مثل حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی هم این قسم از کنش‌گری زنانه را منفی نمی‌دانند، بلکه مثبت می‌دانند.

 

  • پس اختلاف و ایرادی که امروز وجود دارد بر سر چیست؟

دعوا بر سر کنش‌گری اجتماعی و به‌تعبیری کنش‌گری توده‌ای نیست. منازعه بر سر مشارکت اجتماعی و سیاسی نیست که یک قسمش مشارکت اجتماعی و سیاسی توده‌ای است و در تاریخ خودمان مصداق‌های زیادی وجود دارد. دعوا، یک قسمش درباره مشارکت اجتماعی سیاسی مدرن است، یعنی شرکت در احزاب، رای دادن، رای گرفتن، وزیر ، وکیل و رییس‌جمهور شدن... دعوا سر این دومی است، وگرنه کنش‌گری سیاسی زنان در شکل اول در طول تاریخ بوده. مثالی بزنم؛ 5 ـ 6 ساله بودم، بحث انقلاب هم مطرح نبود. شب‌جمعه‌ها برای خیرات حلوا و خرما می‌دادیم به همسایه‌ها، کمی هم برای خودمان کنار می‌گذاشتیم. مادرم یاد داده بود گلوله‌های کوچک و بزرگ درست می‌کردیم. گلوله بزرگ‌تر را می‌گفتیم شمر، بعدی را می‌گفتیم ابن‌ملجم، بعد می‌گفتیم ابن‌ملجم تو حضرت علی را کشتی، حالا می‌خورمت! شمر تو امام حسین را کشتی، حالا می‌خورمت! یعنی تولی و تبری را در قالب بازی به ما یاد دادند.

انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، یک شبه اتفاق نمی‌افتد؛ هزارودویست سال را روی هم چیدند و فنر فشرده شده، بعد در یک اتفاق تاریخی باز ‌شد و خودش را نشان داد. مثال روشن‌ترش وقتی است که امام سجادعلیه‌السلام در شام هستند. یزید به حضرت می‌گوید بیایید کارتان دارم. امام می‌روند و پسری همراه‌شان بوده. یزید به آن بچه 3 ـ 4 ساله می‌گوید «با بچه من کشتی می‌گیری؟» پسر می‌گوید «کشتی نه، اگر خواستی یک خنجر بده دست او، یک خنجر هم دست من! جنگ واقعی کنیم.» این ماجرا در مقاتل آمده. این تبری، توسط یک زن در این بچه نهادینه شده. اخلاق سیاسی به آدم می‌گوید کجا با دیگران مدارا کن و کجا پرچم دشمنی بلند کن. این در اخلاق سیاسی یا فرهنگ سیاسی باید نهادینه شود. پدر و مادر باید در بچه‌ها و در مناسبات اجتماعی نهادینه کنند.

متاسفانه بین برخی بچه‌های انقلابی، اخلاق مباحثه، نهادینه نیست. فرض کنید آقای حداد عادل در مجلس ختمی سلام کرده و دست داده به شخصی، ببینید چقدر برایش مساله درست می‌کنند. یعنی نتوانستیم در جامعه، اخلاق سیاسی را نهادینه کنیم که مومنین «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» هستند. فقط ردر نسبت خود با کفار باید مرز بگذارند. جایی باید مرز را بشکنی، جایی باید مرز بگذاری. گاهی این مرزها را جابه‌جا می‌گذاریم. جایی‌که باید مرز بگذاریم، رها می‌کنیم؛ جایی‌که نباید مرز باشد، مرز می‌گذاریم. زن و مرد مسئولیت‌ دارند روی اخلاق سیاسی کار کنند.

 

  • البته در مسایل اجتماعی مصداق‌های زیادی داریم. مثلا در بحران کرونا، خانواده‌هایی که دختر، همسر یا مادرشان پرستار و پزشک بودند، همراهی و تشویق کردند که در بیمارستان‌ها حضور پیدا کنند.

از این مثال‌ها زیاد پیدا می‌کنیم. اتفاقا حوادث طبیعی و غیرمترقبه بهترین فرصت است‌ که این فرهنگ بازتولید شود. مثلا در سیل شیراز نوروز 4 سال پیش که 15 نفر کشته داد؛ حادثه تلخی بود ولی مبدا خیرات شد. مردم هم‌گرایی ملی عجیبی نشان دادند. مثلا صافکار می‌گفت ماشین‌تان را مجانی صافکاری می‌کنم، یا مردم مسافرها را می‌بردند خانه‌شان و پذیرایی می‌کردند. خانواده‌ها به این تصمیم رسیده بودند که در حوادث اجتماعی، مشارکت کنند، در ماجراهای کرونا و مخاطرات دیگر، دوباره افراد با تعلقات روحی و خانوادگی درگیر مساله شدند.

 

  • مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان را در محیط خانواده تشریح کردید، توضیح دهید مشارکت توده‌ای زنان چیست و چگونه اتفاق می‌افتد؟

یک طرف قضیه که مشارکت توده‌ای است، در طول تاریخ وجود داشته. یکی از مشارکت‌های موثر زنان، زمان جنگ بود. زنان در قالب گروه امداد در صحنه درگیری حضور پیدا می‌کردند. البته نمونه‌هایی از جنگیدن زنان کم داریم، ولی در گروه‌های امداد و نجات، زخمی‌ها را تیمار می‌کردند. چرا؟ چون قرار بوده هرکسی هر کاری از دستش برمی‌آید، انجام دهد. این، مشارکت توده‌ای زنان است. اما اختلاف‌نظرهای امروز بر سر مشارکت مدرن زنان است. در مقاله‌ای اشاره کردم به این مساله که هم زنان اخلاق سیاسی دارند و تولید اخلاق می‌کنند و هم مردها. یک بخش از فرهنگ سیاسی، اخلاق یا همان نهادینه کردن ارزش‌ها در عالم سیاسی است. سیاست، به موازنه قوا و قدرت مربوط می‌شود. یعنی زن به‌گونه‌ای در حوزه‌های اخلاقی و اجتماعی فرهنگی عمل کند که موازنه قوا را به نفع اسلام تغییر دهد. اتفاقا مشارکت سیاسی مدرن در دنیای مدرن، بیشتر به‌مثابه حق شخصی مطرح می‌شود. گاهی می‌توانیم به‌مثابه یک حق، به مشارکت مدرن توجه کنیم، گاهی به‌مثابه یک مسئولیت.

 

  • هدف از مشارکت مدرن چیست؟ قدرت درکجای این معادله است؟

آیا من بایستی به قدرت برسم؟ یعنی کنش‌گر سیاسی دنبال قدرت می‌گردد؟ در جهان مدرن این‌طور است. احزاب می‌خواهند به قدرت برسند و منافع خودشان را تحکیم کنند، مثلا در موازنه اقتصادی، تاثیر بگذارند. اما براساس ادبیات دینی، در کنش سیاسی و اقتصادی باید به کلمه توحید توجه کرد، احزاب موضوعیت ندارند. امام خمینی درباره حزب جمهوری گفتند این حزب می‌خواهد آمال انبیا را محقق کند. قبل از انشعاب مجاهدین انقلاب اسلامی، به آنها نصیحت کرده بودند که گرچه گروهی مستقل هستید، اما به‌نفع هم عمل کنید. حواس‌تان باشد نباید تفکر من ـ دیگری داشته باشید. متاسفانه در جمع سیاست‌مدارها، هرکس دنبال سهم خودش است، فکر مصلحت ملی کشور نیستند تا گروه منسجمی تشکیل شود و کارها را انجام دهد.

 

  • اما دیدیم گاهی گروه‌های مختلف سیاسی باهم ائتلاف می‌کنند.

ائتلاف می‌کنند، چون زورشان نمی‌رسد، چون می‌دانند ائتلاف، مسیری است که قوا را برای هدف عالی، جمع می‌کند. این، تصمیم مفیدی برای کشور است و تمایزشان فقط در شیوه کارکرد است. اگر اختلاف‌نظر در کنش سیاسی باشد خوب است، ولی اختلاف در فرهنگ سیاسی درست نیست. کنش سیاسی، یعنی به شکل مدرن رای دادن، رای گرفتن، شرکت در احزاب و قبول مناصب سیاسی و... بعضی معتقدند این در شأن زن‌ها نیست!

 

-           مثل مرحوم آیت‌الله صافی.

بله، یادم هست خدمت ایشان بودم، گفتند تعدادی از خانم‌های نماینده مجلس خواستند وقت بگیرند بیایند دفتر ما. عرض کردم اگر به‌عنوان خواهر مسلمان تشریف بیارید، من در خدمتم. مرحوم این‌طور بر سر دیدگاه‌شان محکم بودند.

 

-           منطق‌ و تحلیل‌ مخالفان کنش سیاسی زن‌ها چیست؟

تحلیل کسانی مثل آیت‌الله صافی این است که حضور زن در این عرصه‌ها با اولویت خانواده، سازگاری ندارد. دغدغه‌ ایشان خانواده بود. حرف‌ مخالفان این است: کسانی که شعار اجتماعی کردن زن را سردادند، هدف‌شان این بود زن را از خانه بکشند بیرون و اصولا با خانواده مشکل دارند. برای توجیه منطقی این دیدگاه، استناد می‌کنم به یکی از مقاله‌های غربی. جایی دیدم نوشتند: «اگر در جامعه‌ای دیدید ارزش‌های غیرخانوادگی و حیات اجتماعی، مهم‌تر از ارزش‌های خانوادگی شد، منتظر افزایش میزان طلاق، اشتغال زنان، افزایش هم‌باشی، روابط جنسی نامشروع و خیلی چیزهای دیگر باشید.» ترس‌شان از این است نکند زن را از خانه بیاوریم بیرون، او در محیط اجتماعی، راه خانه را گم کند.

 

  • در نوع اول کنش سیاسی، زنانی که در دوره مشروطه در مسایل اجتماعی مداخله می‌کردند، کانون خانواده‌شان تحت تاثیر واقع نمی‌شد؟

نه، چون حرکت آنها شغل نبود، کنش اجتماعی بود.

 

  • چه فرقی دارد؟ وقتی زن ورود می‌کند به این عرصه به هر حال ممکن است کانون خانواده‌اش متزلزل شود؟

با مثالی توضیح می‌دهم. ما دو جور سلحشوری داریم. فردی سر زمینش کشاورزی می‌کند، اسلحه‌اش هم کنار دستش است، اگر دشمن خواست حمله کند، مقابلش می‌ایستد و مقاومت می‌کند. جلو حمله دشمن را می‌گیرد، ولی کار خودش را هم می‌کند. گاهی دشمن دور است، 10 ـ 15 نفر جمع می‌شوند و یک حمله چریکی می‌کنند، برمی‌گردند و کشاورزی را ادامه می‌دهند. گاهی می‌گویند می‌خواهیم سپاه و ارتش تشکیل دهیم، در اینجا دفاع، شغل می‌شود. فرد نمی‌تواند روی زمین کار کند. زمینش را می‌سپارد به دیگری و خودش عضو ارتش می‌شود. زن می‌تواند با حفظ خانواده، کنش سیاسی و اجتماعی انجام دهد، یعنی لحظه‌ای برود و بر‌گردد. رفت و برگشت بین خانه و اجتماع دارد، ولی مقر اصلی‌اش خانه است، نگاهش به جامعه است. می‌گویند حضرت زهراسلام‌الله علیها سیاسی بودند. ایشان در خانه بودند و تمام کنش ایشان، یکی دو ساعت است. بیرون رفتند و یک سخنرانی آتشین کردند و برگشتند خانه. ماجرا دو ساعت بود، ولی کسی می‌تواند سخنرانی کند که نگاهش به بیرون است، یعنی زنی که نگاهش به تحولات اجتماعی و سیاسی است و اتفاق‌ها را از درون خانه رصد می‌کند. زن می‌تواند کنش لحظه‌ای داشته باشد، اما طوری‌که استمرار تاریخی داشته باشد. شیر یا خطی کار نکند، با حساب و کتاب کار کند. در عصر قاجار، ظاهرا زنان در خانه نشستند قلیان می‌کشند، بچه و زندگی‌شان را رفت و روب می‌کنند، اما این زن‌ها با فرهنگ فتوا و با فرهنگ مرجعیت بزرگ شدند، مناسبات دینی و سیاسی را می‌فهمند که می‌توانند کنش سیاسی تاریخی انجام دهد. نگران دین، مرجعیت و اجتماع‌شان هستند. زمینه‌ای را در خود ایجاد کردند که یک جرقه بزند و منفجر شود. این نگاه از یک زن خانه‌دار، زن سیاسی می‌سازد.

گاهی متاسفانه این فرهنگ وجود ندارد و زن دائم بیرون می‌آید. صبح تا شب بیرون است، ولی اصلا سیاسی نیست.

 

  • در جایی دیدم از نظر مرحوم آیت‌الله صافی، معلمی هم برای زنان اشکال دارد؟ چرا؟ یعنی معتقدند این شغل هم برای خانواده، آسیب دارد؟

از طرف ایشان نمی‌توانم صحبت کنم، اما از دیدگاه خودم تقریر می‌کنم. به‌طور کلی جایی‌که زن به شکل توده‌ای کنش اجتماعی انجام می‌دهد، چون کنش اجتماعی، شغل نیست و حضور مستمری نمی‌طلبد که مزاحمتی با خانواده داشته باشد، اشکال ندارد. اصل محیط کنش اجتماعی، در خانواده است. مرحوم آقای صافی‌گلپایگانی وقتی زن‌ها می‌رفتند پای اتوبوس پسرهای‌شان را برای جبهه بدرقه کنند، اشکال نمی‌گرفتند. وقتی تظاهرات می‌شود و زن‌ها در خیابان می‌ریزند، اشکال نمی‌گیرند. اشکال، جایی است که زن می‌خواهد مشارکت مدرن داشته باشد.

 

  • اما مشاغلی وجود دارد که حضور زنان ضروری است؛ وقتی یک خانم متخصص زنان و زایمان می‌شود، به جامعه خدمت می‌کند، از آن‌طرف ممکن است خانواده‌اش هم تحت تاثیر واقع شوند.

اینجا باید تمایز قایل شوم. نظر خودم را جدا می‌کنم. ممکن است ملاحظات این بزرگواران درباره امر سیاسی باشد نه امر اجتماعی. درباره امور اجتماعی ممکن است منظورشان این باشد که اگر شغل، مباح است و شوهرشان هم راضی است و اختلالی در سیستم خانوادگی‌ ایجاد نمی‌کند، اشکالی ندارد. خانم که نمی‌خواهد دنبال شغل حرام برود مثلا رقاصی کند!

 

  • اگر اختلال در سیستم خانوادگی ایجاد کند، چه‌طور؟

می‌گویند اگر در وظایف واجب اختلال ایجاد می‌کند نباید بروند، ولی اگر وظایف غیرواجب‌ معطل شد، اشکال ندارد.

 

  • اگر اختلال در وظایف واجب خانوادگی ایجاد کند، اما در اجتماع به شغل او نیاز بیشتری وجود باشد، در این تزاحم چه باید کرد؟

از مرحوم آیت‌الله صافی چیز دیگری غیر از نکته‌ای که گفتم، نشنیدم. علامه طباطبایی در جلد دوم المیزان، بحث‌هایی را درباره زن در اسلام، تقریر کرده و آنجا این بحث را مطرح می‌کند که «زن با مرد تفاوت دارد. در انسانیت و در ارزشمندی باهم فرقی نمی‌کنند، ولی در حقوق و مسئولیت اجتماعی، در ساختار تکمیلی فرق دارند. واجبات زن محدود است؛ واجبات علمی و معرفتی، اصول دین و یاد گرفتن احکام شرعی مورد ابتلا، این دو تا بیشتر به او واجب نیست.» بنابراین یادگیری سواد و حرفه و فن، بر زن واجب نیست. درباره رفتار چه‌طور؟ ایشان می‌گوید «چه اعمالی بر زن واجب است؟ نماز و روزه و خمس و زکات چیزهایی که در شرع آمده و در محیط خانوادگی واجبات فردی دارد، تمکین به شوهر و این چیزهاست، در غیر این موارد چیز واجبی بر گردن زن نیست.» می‌خواهم از حرف علامه استنتاج کنم، اگر هیچ معلم زنی نداشته باشیم، وجوب کفایی گردن زن‌ها می‌آید؟ نه، نمی‌آید. وجوب کفایی گردن مردهاست. به تعبیر علامه سوادآموزی هم برای زن واجب نیست. پزشکی، مامایی هم همین‌طور. آیا لازم است زن ماما داشته باشیم؟ طبق مبنای علامه که ایشان قاعده‌اش را گفته، می‌گویم اگر هیچ زنی ماما نشود، معصیت نکرده است. کی معصیت کرده؟ مردها معصیت کردند. اما اگر بانویی رفت ماما شد، لازم است خانمم را ببرم پیش آن خانم.

 

  • تزاحم را این‌طور برطرف می‌کنید؟

بله. ایشان می‌فرماید هیچ تکلیف واجبی گردن زن نیست. در واجبات اجتماعی و عملیه‌اش؛ منحصر است به این‌که اگر خواست علم یا حرفه بیاموزد، «فضلٌ تتفاضل به» و «فخرٌ تتفاخر به»، فضلیتی است که کسب کرده، پرستیژ اجتماعی کسب کرده و بر زن این چیزها واجب نیست. اگر می‌گویید پرستار زن نیاز داریم، مگر وقتی مردها می‌رفتند جبهه مجروح می‌شدند زن‌ها پرستاری نمی‌کردند؟ آنجا همگنی لازم نبود. حالا اگر پرستار زن نداشته باشید، پرستار مرد برود بالاسر زن چه اشکال دارد؟ ولی اگر زنی خواست، خودش برود پرستار شود. من خواستم بیمارستان تاسیس کنم، پرستار زن استخدام می‌کنم. اگر پرستار زن داریم، همگنی را لحاظ می‌کنم، این منطق علامه طباطبایی و همفکرهای ایشان است.

 

  • شغلی مثل پزشک زنان چه‌طور؟ ممکن است واجب کفایی شود؟

 اینها می‌گویند نه، واجب کفایی ندارند. امام، رهبری و آقای مکارم معتقدند به واجب کفایی. خدا نخواسته تکلیفی برای زن بیاورد که در نتیجه، فشار مضاعف بر زن وارد شود؛ چه تکیلف‌ خانگی و چه تکلیف اجتماعی. تکلیف واجب زن‌ها را کم کرده که آسودگی خیال داشته باشند. اگر با میل خودشان خواستند، معلم شوند و مشاغل اجتماعی داشته باشند، ولی اختلال در سیستم خانه ایجاد نکند. کارشان را انجام دهند، خیلی هم خوب است و برای خود اعتبار اجتماعی کسب کند یا فضلی است، اما واجب نیست. تازه علامه حرف دیگری می‌زند، می‌گوید «در طول تاریخ با وجود این‌که حرام نبوده حضور اجتماعی زنان در جایی که اختلاط با نامحرم نباشد، اما به‌دلیل تربیت اسلامی که زنان داشته‌اند در این عرصه‌ها نمی‌رفتند و خانواده را اولویت می‌دادند. وقتی تمدن غرب، گستره جهانی پیدا کرد، تربیت اینها خدشه‌دار شد و زنان میل به اجتماع پیدا کردند.» این، یک دیدگاه علامه است که می‌توانیم بگذاریم کنار منطقش ایشان.

دیدگاه دوم؛ دیدگاهی که بیشتر فمینیست‌ها حمایت می‌کنند، اولویت مشارکت اجتماعی نسبت به خانواده و خانه است.