ادب و هنر
چهل و چند سال از آغاز یک جنگ طاقتفرسا میگذرد. جنگی که به جمهوری اسلامیِ نوپا تحمیل شد و از روز اول علاوه بر نظامیان، زن و بچه را هم درگیر خود کرد، چه در شهرهای مرزی و چه در شهرهای دورتر و پایتخت. تصویر ما از مشارکت زنان در جبهه چیست؟ در کتابها خواندیم یا در فیلمها دیدیم؛ زنها لباس میدوزند و میشویند یا شال گردن میبافند و مربا میپزند. این تصویره درست، اما ناقصاند. زنی که ساک شوهرش را میبندد و او را راهی میکند، مادری که جوان رعنایش را بعد از دو برادر شهید به سفر بیبازگشت میفرستد و دختری که لحظه آخر خود را از آغوش پدر درمیآورد، حتی زنانی که در نقاط مرزی مجبور شدند اسلحه دست بگیرند و برای دفاع از عرض خود یا خاک وطن، شلیک کنند، همه بخشی از بدنه مقاوم این مرز و بوم هستند.
حضور و مشارکت فعال و همزمان زنان و مردان در کمکرسانی و پشتیبانی جبهه، ایران را به صبح پیروزی رساند. اما تا همین امروز هم در پرداختن به حضور جدی زنان در جبهه، دست بهعصا حرکت کردیم. سه روز پس از آغاز رسمی جنگ ایران و عراق در سوم مهر ۱۳۵۹ این خبر منتشر شد؛ «کلاسهای آموزش نظامی به درخواست کارکنان بنیاد تشکیل میشود و عده زیادی از برادران و خواهران با فنون نظامی و رزمی آشنا میشوند تا در موقع لزوم همگام با برادران ارتشی و پاسدار در حفظ دستآوردهای انقلاب بکوشند.»
زنان ایرانی در تمام بزنگاههای تاریخی حضور موثر داشتند و وظایف زنانه و مردانه را همزمان انجام دادند. برای عزت ایران، به مادران این آب و خاک مدیونیم.