ادب و هنر
اینجا تا چشم کار میکند، شیرزن است
مهدی زارعی
ظهر است و دو هفته مانده تا روز اربعین. ابتدای جاده نجف به کربلا، دمای هوا حدود 50 درجه سانتیگراد است. مسافران دنبال ماشینها میدوند تا از کربلا راهی نجف و زیارت امیرالمومنینعلیهالسلام شوند و بعد خودشان را برسانند به دریای حسینبن علیعلیهالسلام، در عمود یک. مسافران تکمیل میشوند و ماشین راه میافتد. تا نیمههای راه همه مشغول صحبت درباره کرایه ماشین و موکب و گرمای هوا هستند. میانهراه را که میگذرانیم کمکم توجه همه به مسیر مشایه جلب میشود و سکوت. ساعت سه بعدازظهر است. تیغ آفتاب همهچیز را میبُرد. در ماشین دو زن نشستهاند، یکی اهل نجف و یک خانم ایرانی. بحث مشترک همه مسافرها میشود چهطور در این گرما، در مسیر هستند و به سایهای و باد خنکی پناه نبردند؟ پیرمردی بلند میگوید: «میبینید بیشتر زن هستند، همه با چادر و پوشیده. من که خجالت کشیدم، ولی راستش در این چند روز دقت کردم، بیشتر زائران، زن هستند. این هم مسیر مشایه. ما کم آوردیم به مولا! با چادر و چاقچور، تازه بچههایشان را هم آوردهاند. اربعین، کار زنهاست؛ از زینب کبری شروع شد، حالا هم پرچم بیبی دست این شیرزنهاست.»