برای زن ایرانی، جنگ تمام نشده

نوع مقاله : ادب و هنر

10.22081/mow.2023.74897

چکیده

کتابی با عنوان «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» نوشته که انتشارات دانشگاه سیراکیوز آمریکا، به زبان انگلیسی منتشر کرده است

چکیده تصویری

برای زن ایرانی، جنگ تمام نشده

کلیدواژه‌ها

موضوعات


ادب و هنر

 

گفت‌وگو با استاد تاریخ ایران در دانشگاه نورث‌ایسترن آمریکا درباره جنسیت و جنگ تحمیلی

برای زن ایرانی، جنگ تمام نشده

 

محمد فرزانه صاحب کرسی استادی تاریخ ایران و تاریخ خاورمیانه در دانشگاه نورث‌ایسترن ایلینوی آمریکاست. کتابی با عنوان «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» نوشته که انتشارات دانشگاه سیراکیوز آمریکا، به زبان انگلیسی منتشر کرده است. با او درباره حضور و نقش زنان در دفاع مقدس، گفت‌وگو کردیم. محمد فرزانه درباره انگیزه نگارش کتاب می‌گوید دوست داشتم به نقش‌هایی بپردازم که کمتر درباره‌اش صحبت شده، چون در محافل علمی خارج از ایران، برای همه جالب است که زن ایرانی با همه محدودیت‌های ظاهری، جنسیت را در جنگ، کنار گذاشته و به جنگ دشمن رفته و این ستودنی است.

کتاب «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» و نگاه نویسنده آن، در مقام نقد اشکال‌هایی دارد، مثل تمام کتاب‌ها و نویسنده‌ها، اما تلاش محمد فرزانه برای گردآوری اطلاعات پراکنده درباره زنانی که در دفاع‌مقدس نقش داشتند، بدیع است.

 

  • چه نیازی باعث شد سمت تحقیق و نگارش کتاب «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» بروید؟

زن‌ها از روز اول حمله عراق به ایران، درگیر این مساله بودند و تا همین امروز هم به‌عنوان همسر یا مادر یا خواهر و فرزند شهدا درگیر تبعات جنگ هستند. درباره جنگ در ایران مطالب زیادی نوشته شده و بیشتر کتاب‌هایی هم که منتشر شده از منظر مردانه بوده، البته بین آنها کتاب خوب هم هست. در غرب و به‌خصوص آمریکا درباره این جنگ، کار دقیقی انجام نشده و اگر هم شده، بیشتر جنبه سیاسی و ژئوپلیتیک داشته و دغدغه نویسنده این بوده که چه‌طور ایران توانست هشت سال، مقابل عراق از خود دفاع کند. در تاریخ جنگ، خلأ حضور زنان به‌شدت مشهود است، تصمیم گرفتم برای این‌که حق زنان ضایع نشود، به‌طور علمی و تحقیقی این جای خالی را پر کنم. نقش‌های متنوع زن ایرانی در این جنگ طولانی دیده نشده به‌جز این‌که خانواده رزمنده‌ها بودند.

 

  • در مقدمه گفتید به‌صورت داوطلب در جنگ حضور پیدا کردید و ماجراها را از نزدیک می‌دیدید. نقش‌های دیگر زنان در جنگ، توجه شما را جلب نکرد؟

خودم در اصفهان می‌دیدم که زن‌ها چقدر به جبهه کمک می‌کنند، چه در قالب پشتیبانی و تهیه لباس و خوراک و چه در قالب پرستار و امدادگر، ولی هیچ‌وقت توجهم جلب نشد، چون من هم ساخته و تربیت‌شده فرهنگ آن روز ایران بودم که معتقد بود؛ «زن توان محدودی دارد و بسیاری از کارهایی که مردان می‌کنند، خانم‌ها نمی‌توانند انجام دهند.» آن زمان توجه نکردم، ولی بعدها که به آن روزها فکر می‌کردم، فهمیدم صحنه‌هایی از توان‌مندی زنان دیده‌ام، ولی چشم بینایی نداشتم که یادم بماند زنی اسلحه دست گرفته و دفاع کرده. ما آن زمان در تاثر این فرهنگ بودیم که زن در یکی دو نقش بیشتر نمی‌تواند فعالیت کند. اما در کتاب «زنان ایرانی و جنسیت در جنگ ایران و عراق» ثابت کردم که چنین تفکری درست نیست و به 18نقش زنان در جنگ تحمیلی اشاره کردم که بسیار موثر بوده و ایرانی‌ها به زنان مدیون‌اند.

 

  • در کتاب این‌طور گفتید وقتی انقلاب پیروز شد خیلی‌ها فکر می‌کردند زنان باید برگردند به نقش‌هایی که یک قرن پیش در جامعه بازی می‌کردند، ولی با شروع جنگ، همه‌چیز عوض شد و زنان به‌طور جدی در عرصه اجتماع به‌خصوص جنگ حضور پیدا کردند.

بله، در تاریخ قاجار داریم که زنان سواد نداشتند، به‌جز خانواده‌های اشراف‌زاده قاجار که می‌توانستند معلم خصوصی بگیرند و او بیاید به اندرونی به خانم درس بدهد. در دوره پهلوی، سوادآموزی عامی شد، ولی بیشتر یک پروژه شهری، سکولار و ضد سنتی بود. جنگ، فرصت تاریخی به زنان ایرانی داد. تا قبل از آن، تفکر غالب، این بود که زن باید مادر یا خواهر باشد و به مشکلات خانوادگی رسیدگی کند، اما وقتی جنگ شروع ‌شد، همان جسمی که باید در اندرونی می‌ماند از طریق دولت، مردم و خود زنان، به یک جسم بیرونی تبدیل ‌شد که اسلحه دست می‌گیرد، شب‌ها برای مراقبت از اجساد شهدا در قبرستان می‌خوابد، رانندگی می‌کند و اسرای جنگی را جابه‌جا می‌کند.

 

  • حتی امام خمینی هم از حضور زنان حمایت می‌کنند!

جنگ، یک بحران ملی بود که وقتی به ایران تحمیل شد، فقط 18ماه از انقلاب و حکومت جدید گذشته بود. وقتی با بحران ملی مواجه می‌شوید و تمام دنیا قصد کردند سیستم جدید کشور شما را نابود کنند، حضور زنان در این عرصه، یک ضرورت زمانه است. ما از آیت‌الله خمینی فتوا داریم که اگر «جان، جسم و روان زن‌ها در خطر نیست و دست دشمن نمی‌افتند، یعنی اسیر نمی‌شوند، مساله‌ای نیست که در جنگ مشارکت کنند و باید نقش‌شان را ایفا کنند.» خیلی‌ها از این فتوا را بی‌خبرند. جنگ، یک دریچه تاریخی بود که می‌تواند به نسل‌های آینده نشان بدهد زن‌های ایرانی هیچ فرقی با زن‌های اروپایی و آسیایی ندارند. زن‌ها این موقعیت را گرفتند و ثابت کردند که می‌توانند کارهای بزرگی کنند. نکته مهم این است که زن‌های ایرانی هیچ‌وقت نخواستند بگویند ما بیشتر از مردان هستیم، تلاش کردند ثابت کنند از مردها کمتر نیستند!س ‌

 

  • کتاب در چند صفحه نوشته شد و چقدر زمان برد؟

کتاب حدود هفت‌صد صفحه بود، اما ناشر از ترس خوانده‌نشدن، خواست سی‌صد صفحه از آن را کم کنم. کتابی که نزدیک یک ‌دهه برایش تحقیق کردم.

 

  • در کتاب از اصطلاح‌هایی مثل «شهادت» و «دفاع‌مقدس» استفاده کردید. خواننده انگلیسی‌زبان این مفاهیم را درک می‌کند؟

بحث مفصلی در علم تاریخ‌نگاری هست که اگر بخواهید تمام وقایع را تجزیه و تحلیل کنید، باید در چهارچوب زمان و مکان بررسی کنید. ایرانی‌ها با این مفاهیم آشنا هستند و موتور محرکه جامعه ایرانی است. به‌همین‌خاطر از این واژه‌ها استفاده کردم تا برای کسانی‌که آشنا نیستند، توضیح دهم «دفاع مقدس» یعنی چه. برای خیلی از ایرانی‌ها ازجمله خودِ من، یک دفاع‌مقدس بود. چون این جنگ، دلیلی نداشت و واقعا تحمیلی بود. همه دنیا پشت عراق بودند و ایران تنها مانده بود. این ماجرا اصلا ایدئولوژیک نیست، چون وقتی به هر مملکتی وحشیانه حمله شود و دشمن عزمش را جزم کرده باشد که کشور را از بین ببرد، نه‌تنها فرهنگ، که اقتصاد و اجتماع را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. اگرچه جنگ‌ها در آمریکا، معنی دفاع ندارند و همه‌، حمله‌ای شناخته می‌شوند.

 

  • در جایی گفتید در مسجد جامع خرمشهر جرقه‌ای در ذهن زده شد که شما را به تالیف این کتاب ترغیب کرد. ماجرا چه بود؟

وقتی بعد از چند سال به آبادان و خرمشهر رفتم، روی دیوار مسجدجامع فقط عکس مردان بود، ولی عکس اولین شهید زن به نام «شهناز حاجی‌شاه» نبود. تعجب کردم، چون خودم هم که در سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳ داوطلبانه به مناطق جنگی می‌رفتم، می‌دیدم زنان مشتاقانه برای اهدای دار و ندارشان داوطلب بودند تا کمکی کرده باشند. برایم عجیب بود این همه مادر و خواهر و همسر شهید داشتیم که شاید مستقیما نه، ولی درگیر جنگ بودند، اما نام و نشانی از آنها نبود. اگرچه می‌شود بحث کرد که آنها هم مستیقم حضور داشتند، چون وقتی مردان‌شان به جبهه رفتند، آنها هم باید از خود دفاع می‌کردند. فکر می‌کردم این بی‌عدالتی است که هیچ‌وقت کتاب علمی و تحقیقی و تخصصی درباره نقش زنان در جنگ نوشته نشده، سعی کردم این کار را انجام دهم.

 

  • در کتاب هم اشاره کردید که کمتر اسمی از زنان در خاطره‌های مردان وجود دارد. چرا این‌طور است؟

چون جنگ، مردانه است و مردی که می‌جنگد به دلایل فرهنگی نمی‌خواهد درباره همسر، مادر و خواهرش حرف بزند، ولی زن هم درد جدایی می‌کشد و چه‌بسا بیشتر از مرد؛ زیرا همه مشکلات خانواده روی دوش او می‌افتد و این قابل‌کتمان نیست. برایم عجیب بود که فرماندهان جنگ، کمتر درباره همسرشان حرف می‌زنند، اما دردی که زن می‌کشد در چارچوب دیگری قرار می‌گیرد. در تمام جنگ‌های دنیا اگر زنان پشتیبانی نمی‌کردند، هیچ‌وقت جنگ به نتیجه مطلوب نمی‌رسید.

 

  • شما نوشتید در جنگ، کم‌کم جنسیت فراموش و به رفاقت تبدیل شد. مردان و زنان دوشادوشِ هم مبارزه می‌کردند. چه‌طور به این نکته پی بردید؟

برایم جالب بود و واجب شد کتاب‌هایی را بخوانم که خاطرات زنان به قلم خودشان است. با حضور زنان در جنگ، مرد تازه متوجه ‌شد در فاجعه، بحران و جنگ هم می‌شود روی زن حساب کرد. زن ایرانی ثابت کرده، جنسیت آن‌طور نیست که عده‌ای درباره‌اش فکر می‌کردند. با جنگ، این تابو شکسته شد. اما بعد، متاسفانه کم‌کم دوباره جنسیت نمود پیدا کرد.

 

  • معتقدید همچنان نگاه مردسالار در جنگ وجود دارد؟

بله و فقط کم‌رنگ شده. در خاطرات خانم‌ها زهره حسینی، فاطمه جوشی و معصومه رامهرمزی در همان بحبوحه جنگ آمده که مورد توهین قرار می‌گرفتند که «زن را چه به جنگ؟ زن باید برود آشپزی‌اش را بکند!» با وجود این حساسیت، اما ارتباط دوستانه هم بود، اگرچه در پایین‌ترین حد نگه داشته می‌شد.

 

  • در مقدمه کتاب، به دست‌نوشته‌ها و عکس‌های زنان در جنگ اشاره کردید که بیشترین تاثیر عاطفی را روی شما گذاشت. چرا؟

چون برای من به‌عنوان یک مرد، جالب بود وقتی خاطرات زنان را می‌خواندم و آنها از دردشان صحبت می‌کردند و با صراحت می‌گویند من درد را تحمل می‌کنم، نه این‌که زن هستم، چون می‌خواهم همان کاری را کنم که مرد می‌کند و... این نکته مهمی است که شاید در ایران به آن اشاره نشود.

 

  • اما مهم‌ترین نقش زنان در جنگ، کمک‌رسانی به پشت جبهه‌ها بود. موافقید؟

بله، اما فقط پشت جبهه‌ها نبود. من در کتاب، ۱۸ نقش را برشمردم؛ از راننده و پرستار و دکتر و جراح تا مدافع انبار مهمات و محافظ فرماندهانِ عراقیِ اسیر. چون نمی‌شد آنها را به دست هرکسی بسپارند و ستون پنجم همه‌جا نفوذ کرده بود. زنان چشم و گوش بودند و حتی ستون پنجم را شناسایی و معرفی می‌کردند. کارهای دیگر، دفاع از اجساد شهدا، تبلیغات، محافظت از انبار مهمات و حتی خلبان پروازهای اطلاعاتی، عکاس جنگ، راننده رزمی(برای رزمنده‌ها و هلال احمر)، رزمنده جنگجو، فرمانده، مربی آموزش نظامی، تبلیغات، مامور اطلاعاتی و ضد اطلاعات، مسئول کفن و دفن، انباردار تسلیحات، نگهبان گورستان، خبرنگار، امدادگر، تدارکات‌چی و کارمند دفتری بود. برای این مشاغلی که نام بردم، جنگ در همان سال‌ها تمام شد. اما برای مادران، خواهران، دختران و همسران رزمندگان، شهدا، معلولان جنگی و مفقودان، جنگ هنوز ادامه دارد و تمام نشده است.

 

  • ما خلبان زن به نامِ «شهلا ده‌بزرگی» داشتیم که مدت کوتاهی، پروازهای تجسسی می‌‌کرد. در لجستیک، لیلا حسن‌زاده را داریم؛ مادر شهید مفقودالاثر، حسن شیخ‌شعبانی که در لنگرود، خانه‌اش را در اختیار داوطلبان قرار داد.

این زنان در تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران خیلی مهم‌اند، برای این‌که ما زنان را طوری تشریح نکنیم که باید در اندرونی باشند، یا بیرون کارهایی کنند که دون ‌شأن‌ آنهاست. در این کتاب، دوست داشتم به نقش‌هایی بپردازم که کمتر درباره‌اش صحبت شده، چون در محافل علمی خارج از ایران، برای همه جالب است که زن ایرانی با همه محدودیت‌ها، در جنگ، جنسیت را کنار گذاشته و به جنگ دشمن رفته و این، ستودنی است.

 

  • در کتاب، به خانمی اشاره کردید که مربی مردان است و آموزش می‌دهد چه‌طور با مواد منفجره کار کنند. جالب است که نوشتید اوایل این خانم را به‌عنوان مربی نمی‌پذیرفتند!

خانم جوانی در آبادان بود که دیپلم داشت و قبل از جنگ داوطلبانه عضو بسیج و کمیته محلی شد. بعدها به مقام بالاتر رسید و فرمانده بسیج خواهران شد. 4 سال اول جنگ را در آبادان و جبهه بود تا این‌که مصدوم شد. 25 زن تحت فرماندهی این خانم بودند و قبل از شکست حصر آبادان در منطقه کار می‌کردند. او مربی آموزش استفاده از مواد منجره مثل تی‌ان‌تی بود و به‌قدری در کارش مهارت داشت که به‌عنوان مربی به سپاه شهرهای دیگر می‌فرستادند. وقتی به ماهشهر می‌رود و خودش را معرفی می‌کند که مربی اسلحه‌های انفجاری است، باور نمی‌کنند و می‌گویند حتما اشتباه شده، ما منتظر آمدن یک مرد بودیم! من هنوز هم با این خانم ارتباط دارم؛ در گفت‌وگوها می‌گوید «برایم خیلی بامزه است که مردها هنوز هم باور نمی‌کنند زن‌ها توانایی انجام هر کاری را دارند.» مصطفی چمران می‌گفت: «زن‌ها، می‌توانند بهترین فرمانده‌ها باشند.» یا محمد جهان‌آرا می‌گفت: «باید مسئولیت‌های بیشتری به زن‌ها بدهیم، چون حس مسئولیت‌پذیری‌شان بیشتر از مردهاست.»

 

  • شما در آمریکا زندگی می‌کنید.‌ تحقیق میدانی هم داشتید؟ یا تمام کار، مبنای کتابخانه‌ای دارد؟

متاسفانه آرشیو دیجیتال درباره جنگ، در ایران نداریم و طبیعتا ناچار بودم به ایران سفر کنم. کتابخانه حوزه هنری و کتابخانه جنگ بسیار به من کمک کرد. دوستانم به‌صورت الکترونیکی، چیزهایی که می‌خواستم می‌فرستادند. مثلا عکسی درباره رخت‌شوی‌خانه اهواز به‌دستم رسید که هشت سالِ مداوم، داوطلبان خانم در آن کار می‌کردند. خانم‌هایی که پسرشان را به جبهه فرستاده بودند، این رخت‌شوی‌خانه را دایر می‌کنند. قابل‌تصور نیست لباس پسر شهیدش برسد زیر دستش برای شست‌وشو! گاهی این مادرها لباس‌ها بافتنی بچه‌شان را می‌شناختند. این‌ اطلاعات جایی نیست که کسی پیدا کند. البته من با دوازده ‌نفر از زنان جنگ هم مصاحبه کردم. اما امیدوارم این نوع مدارک بیشتر شود و تاریخ جنگ بیش از آن چیزی که تا حالا کار شده، مورد مداقه قرار بگیرد.

 

  • یکی از موانع پژوهش شما، تابوهایی بود که هنوز هم وجود دارد.

بله. به ‌هرروی وقتی درباره مسائل زن حرف می‌زنیم هنوز هم این تابوها هست و تغییر خاصی رخ نداده. مثلا خیلی دوست داشتم با دوستان امدادگرِ شهید، تهمینه اردکانی صحبت کنم، اما آنها به هیچ عنوان نمی‌خواستند با من حرف بزنند. البته ناگفته نماند بیشتر افراد با دید باز با من صحبت کردند، ولی برخی تابوها هنوز شکسته نشده. موضوعات خیلی جدی وجود دارد که مردم باید درباره‌اش بدانند. البته نمی‌دانم دغدغه نسل جدید هست یا نه، اما ما وظیفه داریم روایت کنیم برای آیندگان!

 

  • در کتاب، از زخم‌های جنگ نوشته‌اید. در این‌باره توضیح می‌دهید؟

نسل ما وقتی به نوجوانی رسید، انقلاب و جنگ شد. چون در سن مشمولی سربازی نبودیم، داوطلب شدیم. خاطره‌های تلخ و شیرین باهم است، ولی کسی خاطره‌های تلخ را دوست ندارد. من، متولد اهوازم، اما به‌‌خاطر جنگ، مجبور شدیم به اصفهان مهاجرت کنیم و اصفهان که شهیدداده‌ترین استان ایران است، هر روز با تشییع شهید یا با خانواده‌های شهید مفقودالاثر مواجه بودم. به‌همین‌خاطر همیشه دلم می‌خواست جنگ را ثبت کنم. چون جنگ، تحمیلی بود و واقعا دوست ندارم دیگر هیچ‌وقت در ایران جنگ رخ دهد.

 

  • واکنش محافل علمی و جامعه آمریکا، پس از انتشار این کتاب، درباره جنگ هشت‌ساله چه بود؟

مردم آمریکا مشتاق‌اند بدانند. از کسانی‌که فکر نمی‌کردم برای‌شان جالب باشد، بازخوردهای جالبی گرفتم. چون من هم تاریخ ایران و تاریخ خاورمیانه تدریس می‌کنم، وقتی به تاریخ دفاع مقدس می‌رسم، آب‌وتاب می‌دهم، برای دانشجوی آمریکایی مهم می‌شود. آنها معمولا این جنگ را با جنگ عراق علیه کویت اشتباه می‌گیرند و وقتی روایت می‌کنم، برای‌شان جالب است. در این کتاب، تجزیه و تحلیل کردم و در چهارچوبی، زن ایرانی و جنسیت زن را بررسی کردم که اهمیت پیدا کرده بود، چون داستان واقعی دارد. البته بدانید ناشر دانشگاهی قبول کرد کتاب را چاپ کند، چون در تاریخ‌نگاری جدید، کتاب را یک هیات سه‌نفره، خط‌به‌خط می‌خوانند که درست باشد و غلو نشده باشد. آنها حقیقت کار را تایید کردند و هیچ‌کس شک نداشت که این کتاب باید چاپ شود. هیچ مشکلی برای پیدا کردن ناشر نداشتم و چون حامی مالی دانشگاهی داشتم، کتاب با مناسب‌ترین قیمت منتشر شد.

 

  • در کتاب، مسجد جامع خرمشهر را نماد حماسه و نماد دفاع‌مقدس لقب داده‌اید. این شاید، بهترین پایان باشد برای این گفت‌وگو.

این مسجد، سی‌وچهار روز مرکز فرماندهی نبرد مردمی بود و تکاوران نیروی دریایی هم بودند که ناخدا هوشنگ صمدی مفصل درباره‌ آن گفته است. ولی چون کتاب درباره نهادهای مردمی و زنان است باید بگویم مسجد جامع در آن روزها، هم بیمارستان و هم مرکز تجمع مهمات و هم مرکز تبلیغات و هم مرکز بیماران روانی بود که رها شده بودند. حتی زنان در همین‌جا از رزمندگان حمایت لجستیکی می‌کردند. دفاع‌مقدس به‌طور کامل در این مسجد نهادینه شد و مسجد را همین حالا هم که می‌بینید، انرژی خاصی دارد. عکس شاهکارِ سعید صادقی بعد از عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر، شاید بهترین فتح و نماد شروع دوباره باشد.

هر ایرانی که ایران و تاریخش را دوست دارد، باید این مسجد را از نزدیک ببیند که جای مقدسی است و نماد واقعی دفاع‌مقدس.