با کسی سر جنگ نداریم

نوع مقاله : ادب و هنر

10.22081/mow.2023.74900

چکیده تصویری

با کسی سر جنگ نداریم

موضوعات


ادب و هنر

 

گفت‌وگو با منیر قیدی کارگردان فیلم «دسته دختران» هم‌زمان با هفته جنگ

 با کسی سر جنگ نداریم

 

فیلم «دسته دختران» وارد شبکه نمایش خانگی شده و می‌توانید کنار خانواده آن را ببینید. موضوع فیلم در پوسترهای سینمایی، لو رفته؛ ماجرای زنانی که در شرایط سخت جنگی قرار گرفته‌اند و چهره‌های خسته و رنج‌کشیده‌ای دارند. این فیلم، تفاوت اساسی دارد با آنچه تا حالا در سینما دیده‌اید. خانم‌ها، تدارکات‌چی یا رخت‌شوی، امدادگر، پزشک و پرستار نیستند، این بار در نقش جنگجو ظاهر شده‌اند. منیر قیدی با تجربه فیلم موفق «ویلایی‌ها»، روایت پر سر و صدای «دسته دختران» را کارگردانی کرده است.

 

  • در فیلم «دسته دختران» قدرت‌نمایی کارگردانی در صحنه‌های جنگی به چشم می‌آید. آیا خانم قیدی وقتی همراه ابراهیم امینی فیلم‌نامه را می‌نوشت، یا زمانی‌که پشت دوربین قرار گرفت، به نمایش قدرت کارگردانی زنانه هم فکر می‌کرد یا نه؟

اگر بخواهم صادقانه پاسخ بدهم، جواب شما منفی است. از اول برنامه‌ای نداشتم برای‌ این‌که فیلمی بسازم تا بگویم ببینید من چقدر بلدم صحنه‌های عظیم و شلوغ بسازم! می‌خواستم قصه زنانه‌ای تعریف کنم که در بستر جنگ اتفاق می‌افتد. خب ساخت این قصه، بیگ‌پروداکشن بود و ناگزیر حجم عظیمی از انفجار و شلوغی را با خود می‌آورد. با این هدف ‌که خودم را نشان دهم، به قصه نرسیدم؛ از قصه به این رسیدم که اجرای شلوغ با پروداکشن مفصل داشته باشم. این شلوغی و سر و صدا، نیاز قصه بود.

 

  • خیلی از منتقدها بعد از دیدن فیلم می‌گفتند خانم قیدی می‌خواست نشان بدهد کت تن کیست!

نه به خدا، اتفاقا برخلاف ظاهری که در مطبوعات از من ساخته شده، با کسی سر جنگ ندارم، چون به توانایی خودم واقفم. همیشه سعی می‌کنم در حوزه‌هایی ورود کنم که اشراف دارم. برای همین جنگی با کسی ندارم، همیشه در صلح، کارم را انجام می‌دهم!

 

  • در نوشتن فیلم‌نامه، چقدر از قصه‌های واقعی گرته‌برداری شده است؟

خط اصلی قصه و شخصیت‌ها تقریبا ساختگی است، ولی حادثه‌هایی که برای این کاراکترها در مسیر داستان اتفاق می‌افتد، برگرفته از خاطرات واقعی است. خرده‌روایت‌ها از ماجراهای زندگی واقعی خانم‌های عزیزی گرته‌برداری شده که زمان جنگ، در خرمشهر حضور داشتند و فعالیت می‌کردند. کتاب‌های زیادی در این زمینه خواندیم، ولی هیچ شخصیت واقعی را مستقیم وارد قصه‌ فیلم نکردیم؛ خلاف فیلم «ویلایی‌ها» که شخصیت‌هایش از دنیای واقعی آمده بودند. کاراکترهای فیلم «دسته دختران» و حتی خود قصه و سفر آنها، ساختگی است.

 

  • یعنی چنین ماموریتی برای زن‌ها در جنگ وجود نداشته؟

ماموریتی به این شکل وجود نداشته است. خانم‌هایی بودند که رفتند دژ برای این‌که مهمات بیاورند، ولی ماجرا این‌قدر پیچیده، سخت و سینمایی نبوده است.

 

  • در تیتراژ پایانی منتظر بودیم مثل ویلایی‌ها، حقیقت فیلم، با یک فریم عکس واقعی، نمایش داده شود. تصور می‌کردیم در پایان فیلم «دسته دختران» نمونه واقعی نقشی را ببینیم که نیکی کریمی بازی می‌کرد.

بعضی از کاراکتر‌های «ویلایی‌ها» مستقیم از شخصیت اصلی وام گرفته شده بودند، ما‌به‌ازای واقعی داشتند، به همین دلیل عکس‌ واقعی‌شان را نمایش دادیم، ولی در «دسته دختران» این اتفاق نیفتاد.

 

  • یکی از تفاوت‌های اساسی فیلم «دسته دختران» با بقیه فیلم‌های جنگی که پروداکشن قوی و بزرگی هم دارند این است ‌که جنگ را داخل شهر و زندگی و مردم می‌بینیم. اینها درهم تنیده شده. در فیلم‌های دیگر، جنگ در دشت اتفاق می‌افتد. در فیلم شما، بیننده می‌رود توی شهر و میان خانواده‌ها. این ویژگی، جنگ را بیش از اندازه ملموس می‌کند.

این ویژگی فیلم من نیست، ویژگی جنگ خرمشهر است. یک جنگ تمام‌عیار شهری که مردم، زن‌ها،پیرها، بچه‌ها و جوان‌ها حضور داشتند. ناگزیر بودیم قصه را این‌طور روایت کنیم.

 

  • انتخاب بازیگرها چگونه صورت گرفت؟ مثلا بودن نیکی کریمی و تجربه این نقش چه چالشی داشت؟ چرا او را انتخاب کردید؟

برخلاف بعضی نقدها درباره این‌که نیکی کریمی در این جایگاه باورپذیر نیست، یا خانم کریمی خیلی آرام‌تر از آن است که مدیر یک دسته نظامی باشد و... اتفاقا تاکید من روی این کارکتر، همین بود. یعنی کسی‌که معلم بوده و کلا رفتار آرامی دارد. حتی اگر به انتخاب قبلی که برای این نقش داشتم، توجه کنید، لیلا حاتمی هم همین ویژگی‌ها را دارد. آدم آرامی که در ظاهرش چیزی نمی‌بینید، ولی از درون به قول خودش، آتش درونی دارد که او را وادار می‌کند به این حرکت؛ و به قول خودمان، قیام! به همین‌خاطر خانم کریمی را انتخاب کردم، چون همیشه با متانت و آرامشی بازی می‌کند.

 

  • مردم از نقش و بازی فرشته حسینی، استقبال کردند. چه‌طور به انتخاب او رسیدید و باورپذیر از کار درآمد؟

خداراشکر! خوشحالم که کاراکتر خوب از آب درآمده و باورپذیر شده. در این رده سنی، بازیگرهای زیادی نداریم که توانایی بالایی داشته باشند. کارهای قبلی فرشته را دیده بودم، ولی چیزی که بیشتر باعث انتخاب خانم حسینی شد، انرژی و پتانسیل فوق‌العاده‌ای است که حتی قبل از قرارداد در تمرین‌ها با خودش می‌آورد. قبل از این‌که با بچه‌ها قرارداد ببندیم، یک‌سری تمرین کردیم و دورخوانی داشتیم. می‌دیدم این بچه بسیار پر انرژی است. این انگیزه و انرژی را تا لحظه آخر، یعنی تا سکانسی که دارند مهمات را حمل می‌کنند، با خود داشت. سکانس آخر، اصلا ساده‌ نبود. چون هریک از اینها 5 اسلحه روی دوش داشت. اسلحه‌ها همه واقعی بود. یک بار اسلحه را بلند کردم، اصلا نمی‌شد، خیلی سنگین بود. فرشته حسینی تا لحظه آخر این انرژی و پتانسیل را داشت. جعبه‌ مهمات را پر می‌کردیم، مثل فیلم‌های دیگر نبود که جعبه خالی مهمات ما حمل کنیم. بچه‌ها از جان‌ مایه گذاشتند. فرشته حسینی که بی‌نظیر بود، ولی فکر ‌کنم همه تیم بازیگری‌ درخشیدند.

نکته مهمی را بگویم؛ هریک از کاراکترها، ویژگی‌هایی داشت که گویی قشر مشخصی را نمایندگی می‌کند. تعمد داشتیم و اصرار من بود به این سمت برویم تا بچه‌های امروز راحت‌تر بتوانند با شخصیت‌ها همراهی کنند و فکر نکنند درباره آدم‌هایی دست‌نیافتی و فراانسانی صحبت می‌کنیم که کسی نمی‌تواند به موقعیت آنها نزدیک شود.

 

  • سخت‌ترین سکانسی که در «دسته دختران» کارگردانی کردید، کدام بود؟

نمی‌توانم ‌«ترین»‌ را انتخاب کنم. هر روز صبح که پا می‌شدم، می‌گفتم خدایا من زنده می‌مانم این سکانس تمام شود! این‌قدر تمام سکانس‌های ما سخت بود. در یک پلان به‌قدری حالم بد بود که توی آمبولانس کارگردانی کردم. خوابیده بودم توی آمبولانس، سرُم به دستم وصل بود و مانیتور آورده بودند که بتوانم ببینم. کار بسیار سختی بود.

 

  • بسیاری از فیلم‌سازان پس از تجربه ساخت فیلم در حوزه دفاع‌مقدس، به‌دلیل سختی‌ها و بی‌مهری‌هایی که مشاهده می‌کنند، سراغ موضوع‌های دیگر می‌روند. بعد از حواشی «ویلایی‌ها» انگیزه شما برای ادامه این راه چه بود؟

بعد از ساخت فیلم «ویلایی‌ها» تصمیم گرفتم دیگر فیلم جنگی نسازم، دلیلش همان حواشی‌ بود که اشاره کردید. اما اتفاق‌هایی رخ داد که به سمت این قصه کشیده شدم و آن‌قدر جذاب بود که قصه «دسته دختران» خودش را به ما تحمیل کرد. هنگام مطالعه روی پروژه دیگری، به این داستان برخوردیم که طرح‌های دیگر کنار رفت و روی این قصه متمرکز شدیم.

 

  • موضوع آن پروژه‌ هم در حوزه دفاع مقدس بود؟

بی‌ربط نبود، ولی داستانی نبود که امروز می‌بینید. در مسیر پژوهش وقتی به این قصه رسیدیم، به‌قدری قوی و پررنگ شد و خودش را به ما تحمیل کرد که ناگزیر شدیم سراغ آن برویم. گاهی همه‌چیز آن‌طور که برنامه‌ریزی کرده‌اید، پیش نمی‌رود. تصمیم گرفتم درباره کارهای آینده، نظر قطعی ندهم. خیلی به دور نگاه نمی‌کنم، بعضی اتفاق‌ها خارج از برنامه‌ریزی ما پیش می‌رود. این تجربه‌ای است که از لحظه نگارش «دسته دختران» تا امروز که اکران شده، به آن رسیده‌ام.