نوع مقاله : ادب و هنر

10.22081/mow.2024.75669

چکیده تصویری

«ثریا»، قهرمان فیلم و سرهنگ نیست!

موضوعات

ادب و هنر

 

زبان بصری فیلم از نظر زیبایی‌شناسی به‌هم ریخته است

«ثریا»، قهرمان فیلم و سرهنگ نیست!

دکتر محمدصادق رشیدی 

نشانه‌شناس هنر و عضو هیات علمی دانشگاه

اگر در توجیه ضعف‌‌های هر فیلمی بگوییم، اولین تجربه یک کارگردان است، کار درستی نیست. کارگردان، مسئول محتوای فیلمی است که تولید کرده. این محتوا به دست مخاطب در جامعه می‌رسد و آن را تماشا می‌کند. بنابراین هیچ اغماضی بابت اغتشاش زبانی و بصری فیلم، پذیرفته نیست.

یک اثر هنری، سه مولفه دارد؛ «موضوع»، «محتوا»، «فرم». موضوع و محتوا که مشخص است. فیلم «سرهنگ ثریا» روی مساله مهمی دست گذاشته که بخشی از ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ما قربانی گفتمانش شده، پس نمی‌توانیم به‌راحتی از آن عبور کنیم. به قالب یا فرم فیلم نگاه می‌کنیم. در بنیان‌های نظریه‌های زبان‌شناسی، سینما، کارکرد زبانی دارد. تمام پلان‌هایی که کنار هم چیده می‌شود، به‌مثابه واژگانی است که جمله می‌سازد و این جمله‌ها باید معنادار باشد. درست است که لوکیشن واحد است، اما اثری از زیبایی‌شناسی تصویر و قاب به معنای سینمایی، در این فیلم دیده نمی‌شود. یعنی زبان بصری فیلم از نظر زیبایی‌شناسی به‌هم ریخته است؛ طوری‌که مخاطب مدام چشمش در حال حرکت است و دوربین یک‌جا نمی‌ایستد تا یک پلان منضبط و منظمی دیده شود. نورپردازی دقیقی هم نمی‌بینیم. شاید تعمدی در کار بوده. فیلم باید با هر مضمون و محتوایی که ارایه می‌شود، زیبا و هنری باشد.  

سوالی مهم این است که مخاطب این فیلم چه کسانی‌اند؟ چرا در این شرایط، کارگردان، این محتوا را انتخاب کرده و با وحشت و ترس به سمتش رفته و فیلم هم به‌عنوان یک گفتمان و اندیشه، با ترس و محافظه‌کاری در حال بیان مطلب است؟ بنابراین دو تقابل در این فیلم وجود دارد. یکی از این تقابل‌ها، گفتمانی است که این سوی مرز رخ می‌دهد و مادران و بستگانی‌اند که قصد ملاقات بستگان خود را دارند با هدف برگرداندن به کشور و دامان خانواده. گفتمانی دیگر، آن سو است که در غیاب به سر می‌برد و فرزندان و گفتمانی است که غایب‌اند و تصویری از منافقین، نقشه‌ها و سیاست‌های‌شان نمی‌بینیم.

اواسط فیلم می‌بینیم گزاره‌هایی در نشانه‌های بصری و زبانی روی دیوارها به‌عنوان شعار انتخاب شده که گزاره‌های زبانی دوران معاصرند و کسی که شناختی از سرگذشت منافقین ندارد، دچار سوءتفاهم سیاسی می‌شود. کنار در ورودی کانکس نوشته: «بچه‌ها آزادی‌تان مبارک» بعد سینی غذا را می‌برد جلوی فردی که فرار کرده. او می‌گوید: «من غذای رژیم را نمی‌خورم.» مگر غذایی که از دست یک مادر که از بطن جامعه آمده و دنبال فرزند خود است غذای رژیم است؟ این تصاویر، شرایطی را تداعی می‌کند که نسل جدید به لحاظ سیاسی درگیر آن است. یک‌جا شعار نوشتند «شما که طرفدار دموکراسی هستید، چرا از آزادی حرف می‌زنید؟» مگر شعار اولیه منافقین، دموکراسی بوده؟ چه کسی ادعا می‌کند کسانی که چرخش زاویه اندیشه و ایدئولوژی دادند و به سمت نگرش‌های مارکسیستی رفتند، شعار دموکراسی داده‌اند؟ شاید شعار دموکراسی بعدها برای فریب جوانان استفاده شد، اما دیدگاه و تفکر آنها دموکراسی نبود.

گزاره‌های استفاده شده در فیلم باید به وضوح نشان دهد که دموکراسی و این نشانه‌ها، تمهیداتی برای به ثمر رساندن نقشه منافقین است. اما وقتی منافقین غایب‌اند و تصویری از وقایع غیرانسانی و ضدانسانی نمی‌بینیم که آنها در طول تاریخ مرتکب شده‌اند، فیلم تبدیل به یک فیلم زرد می‌شود.

فضایی که یک مادر از شدت درد فراق فرزندش ضجه می‌زند، در مقابل آن، غذاها و کِل کشیدن‌ها و این‌گونه فضاها، این تقابل را خنثی می‌کند و ذهن مخاطب را به سمت دیگری، سوق می‌دهد. وقتی سراغ موضوعاتی می‌رویم که سویه‌های سیاسی و فرهنگی دارد، باید به این نکات توجه کنیم.

«ثریا»، قهرمان این فیلم و سرهنگ است. به‌عنوان مخاطب انتظار داریم او پیروز شود، اما شکست می‌خورد و در این فیلم، شخصیتی متزلزل نشان داده‌ می‌شود. در بیابانی فریاد می‌زند که «خسته شدم» در اینجا فیلم کات می‌خورد و به اردوگاه می‌رود و به بقیه می‌گوید که «کجا هستید و بلند شوید و...» این فراز و نشیب‌های سینوسی، قهرمان را شخصیتی متزلزل نشان می‌دهد. 

این بانوی قهرمان که نماینده یک اجتماع تلقی می‌شود، متاسفانه به هدفش نمی‌رسد و در آخر سوال در ذهن مخاطب باقی می‌ماند که کدام سمت پیروز شد؟ چون در تیتراژ می‌خوانیم این جست‌وجو همچنان ادامه دارد.