نوع مقاله : اجتماعی

10.22081/mow.2024.75703

چکیده تصویری

روح و جسم زنان را دریابید

اجتماعی

نتیجه واکاوی نقش مشکلات فیزیولوژیکی در سلامت روان بانوان؛

برای داشتن جامعه‌ای بانشاط

روح و جسم زنان را دریابید

فاطمه جاوندا

روان‌شناس و مشاور

دیدگاه‌های گوناگون، تبیین‌های متفاوتی از علل بروز بیماری‌های روانی ارایه می‌کنند. دیدگاه‌های زیست‌شناختی و روان‌شناختی، دلیل بیماری‌های روانی را عامل استرس‌زای فیزیولوژیکی یا تجربه‌های دوران کودکی تلقی می‌کنند. در‌حالی‌که مکاتب جامعه شناختی، ساختارهای اجتماعی نابرابر، نقش‌های اجتماعی، عدم وجود منابع حمایت اجتماعی و سرمایه اجتماعی را عامل اصلی این بیماری‌ها معرفی می‌کنند. در این مقاله، نقش مشکلات فیزیولوژکی را در سلامت روانی بانوان بررسی می‌کنیم. عواملی نظیر تغییر طبیعی، یا غیرطبیعی فیزیولوژیک، بیماری‌های جسمی و روان‌تنی و همچنین نقص‌های بدنی.

 

زنان نیمی از پیکره جهان را تشکیل می‌دهند و نیم دیگر توسط آنان بزرگ می‌شوند، پس نقش‌های متفاوت آنها در جامعه، این قشر را بیشتر در معرض خطر ابتلا به مشکلات روانی قرار می‌دهد. زنان مسئولیت‌های مرتبط با نقش‌های همسری، مادری و مراقبت از دیگران را بر عهده دارند. مسئولیت‌های زنان در نقش‌های چندگانه می‌تواند سلامت ایشان را به خطر بیندازد، در جوامعی که زنان علاوه‌بر کار در منزل، برای کسب درآمد، خارج از خانه هم فعالیت می‌کنند، این فشار مضاعف نقش‌ها ممکن است آنها را به‌لحاظ جسمی و روحی دچار مشکل کند. در حالی که سلامت روان زنان موجب نشاط و بالا رفتن حس اعتماد به نفس در آنان می‌شود. در مقابل، فقدان آن اضطراب، استرس، دلهره و نا امیدی از زندگی را به همراه خواهد داشت. شیوع بیماری‌های روانی به‌خصوص افسردگی و اضطراب در زنان ایرانی دو و نیم برابر مردان ایرانی است.(1)

بیماری شدید جسمی می‌تواند برتمام جزییات زندگی اثر بگذارد؛ ازجمله ارتباطات، کار، عقاید مذهبی و چگونگی روابط اجتماعی با دیگران. بیماری شدید جسمی باعث می‌شود هم‌زمان با بیماری جسمی، هم‌بودی یک اختلال روانی را ببینیم.

افراد وقتی که به هر دلیلی استرس دارند، افسرده و مضطرب می‌شوند. بیماری و قرار گرفتن در پروسه درمان نیز اضطراب‌آور است. همچنین بعضی درمان‌های دارویی مثل استروئیدها، بر کارکرد مغز اثر می‌گذارد. بنابراین به‌طور مستقیم باعث اضطراب و افسردگی می‌شوند. بعضی بیماری‌های جسمی مثل کم‌کاری تیروئید، کارکرد مغز را تحت تاثیر قرار می‌دهد و اضطراب و افسردگی ایجاد می‌کند.

 

چند نمونه از بیماری‌های روان‌تنی

«پسوریازیس» وضعیتی است که معمولا با زخم‌های پوسته‌پوسته قرمز روی سطح پوست مشخص و بر اثر اختلال در سیستم ایمنی ایجاد می‌شود. در تحقیقات مشخص شده یک سوم مبتلایان، با اطرافیان خود مشکل دارند.

۸۵درصد مبتلایان از بیماری، احساس ناراحتی می کنند. یک سوم مبتلایان درباره وضعیت خود احساس تحقیر می‌کنند. یک سوم مبتلایان به پسوریازیس، اضطراب و افسردگی را تجربه می‌کنند و درنهایت ده درصد افراد مبتلا به پسوریازیس، اعتراف کردند افکار و تصمیم به خودکشی داشته‌اند.

هم‌بودی اضطراب و افسردگی در بیماری‌ها و اختلال‌های مربوط به سیستم ایمنی، سبب تضعیف بیشتر سیستم ایمنی و تشدید بیماری می‌شود. برخی بیماران به‌قدری درگیر بیماری جسمانی می‌شوند که رسیدگی به سلامت روان در اولویت قرار نمی‌گیرد.

نمونه دیگر، بیماری دیابت است. میزان دیابت بین مبتلایان به بیماری روانی، زیاد است. افسردگی و اسکیزوفرنی با تاثیر روی مقاومت بدن، در برابر انسولین خطر ابتلا به دیابت نوع۲ را افزایش می‌دهد. در مبتلایان به بیماری‌های روانی، خطر بروز چاقی و کلسترول بالا افزایش می‌یابد که این دو عامل خطر برای ابتلا به دیابت هستند. تحقیقات نشان داده در مبتلایان به بیماری‌های روانی، ۳ونیم برابر خطر بروز چاقی وجود دارد که ناشی از مصرف داروست. مبتلایان به دیابت تقریبا دو برابر بیشتر به بیماری‌های روانی مبتلا می‌شوند. 40درصد از مبتلایان به دیابت، علایم اضطرابی شدید دارند. افراد مبتلا به دیابت غالبا استرس عاطفی زیادی را تجربه می‌کنند که بر سلامت روانی فرد اثر منفی می‌گذارد.

مبتلایان به اختلال‌های روانی، اغلب فشارخون بالا و سطح هورمون‌های استرس و آدرنالین بالاتری را تجربه می‌کنند که منجر به افزایش ضربان قلب می‌شود و این عامل، خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی را افزایش می‌دهد. زنان مبتلا به افسردگی، ۸۰درصد بیشتر از زنان فاقد افسردگی، بیماری قلبی را تجربه می‌کنند. حتی افراد مبتلا به بیماری‌های روانی تا سه برابر بیشتر در معرض خطر سکته مغزی قرار دارند.

داروهای ضد‌روان‌پریشی ممکن است باعث ضربان نامنظم قلب شود. این تغییرهای جسمی در عملکرد قلب و عروق قلبی تداخل ایجاد می‌کند و خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی را بین مبتلایان به بیماری‌های روانی به میزان قابل‌توجهی افزایش می‌دهد.

مواجهه با سرطان، به‌عنوان یک حادثه تنش‌زا جنبه‌های مختلف سلامت فردی بیمار، ازجمله سلامت جسمی، روانی و خانوادگی او را به مخاطره می‌اندازد. بیماران مبتلا به انواع سرطان، اختلال‌های روانی دارند که دامنه این اختلال‌ها از افسردگی، اضطراب، عدم‌سازگاری با بیماری و اعتماد به نفس پایین تا اختلال‌های احساسی و ترس از مرگ متفاوت است. زنان مبتلا به سرطان پستان پس از «ماستکتومی» عضوی را از دست می‌دهند که نماد جنسیت و زن بودن آنهاست. همین مساله اعث ایجاد اختلال در تصویر ذهنی فرد از جسم خود می‌شود که کاهش اعتماد به نفس و جذابیت زنانه و پس از آن، اضطراب و افسردگی و ناامیدی را برای بیمار به همراه دارد.

ناباروری نیز به‌عنوان یکی از تلخ‌ترین تجربه‌های زندگی، بحران پیچیده‌ای در زندگی زناشویی است. بحران ناباروری و آسیب‌های روان‌شناختی و هیجانی همراه با آن، سبب می‌شود زوجین نابارور روز به روز استرس ناباروری بیشتری را تجربه کنند. (سویفت، ریس و سوانسون، 2021) علاوه بر پدیدآیی استرس، بروز ناباروری می‌تواند منجر به بروز افسردگی در زوجین نابارور نیز شود. )الوسون، کلوک، پاون، هریشفلد - سایترون، اسمیت و کازر، 2014) چون بروز استرس، پایداری و مزمن شدن علایم، بیمار را با درماندگی مواجه و به مرور علایم افسردگی بروز پیدا می‌کند.

یکی از دیگر از تجربه‌های جسمی بانوان که باید آن را یک تروما به شمار بیاوریم، تجربه سقط جنین است. سال 2002 پژوهشی در مجله پزشکی بریتانیا منتشر شد که نتیج جالبی داشت؛ زنان ازدواج‌کرده‌ای که یک سقط جنین را در زندگی تجربه کردند، 138درصد بیشتر از زنان دیگر در معرض افسردگی در هشت سال بعد از سقط قرار دارند. اضطراب و افسردگی شدیدی را که این زنان بعد از سقط جنین به آن دچار می‌شوند، «سندروم بعد از سقط» می‌نامند. احتمال خودکشی یا تفکر درباره آن، میان زنانی که سقط جنین کرده‌اند، بیشتر است. براساس مطالعه‌ای که در مجله پزشکی جنوب، سال 2002 منتشر شد، احتمال خودکشی زنانی که سقط کرده‌اند، 154درصد بیشتر است. مطالعه مشابهی در فنلاند نشان می‌دهد احتمال خودکشی میان زنان سقط کرده، شش‌بار بیشتر از زنان معمولی است.

آنچه در این مقاله مرور کردیم، بخش کوچکی از مشکلات فیزیولوژیکی است که بر سلامت روانی بانوان اثر می‌گذارد. داشتن آگاهی نسبت به بیماری‌ها و زمینه ایجاد آنها، انتخاب سبک‌زندگی سالم و توجه هم‌زمان به سلامت جسم و روان، می‌تواند بهبود کیفیت زندگی زنان را تضمین کند و به دنبال آن، جامعه نیز روندی به بهبود پیدا کند.