شاگردان پس از سالها روی صندلی معلم مینشینند
معلمی در خون ماست
مریم جعفرآبادی
ژن معلمی در خانواده ما وجود دارد، ولی سه نفر باعث شدند به این راه کشیده شوم و چیزهایی که خودم در مدرسه دیده بودم، سر کلاس، در حضور شاگردانم برایم تکرار و تداعی شود. خانم جوادی جلسه اول که آمدند سرکلاس، به ما گفتند اگر بچهای سر کلاسم بخوابد، نمیتوانم چیزی به او بگویم، چون نمیدانم دیشب به این بچه چهطور گذشته؛ شاید پدر و مادرش دعوا کردند و این بچه حالش خوب نبوده و نتوانسته بخوابد. آن سالها این مساله برایم عجیب بود که مگر میشود سرکلاس بخوابیم، معلم ما را صدا نکند و بعد هم قضاوتی نکند نسبت به شرایطی که در آن هستیم! باورم نمیشد، اما ایشان در درس جدی و سختگیر بودند و رئوف و مهربان در رفتار با بچهها.
خانم جوادی در تدریس خیلی جدی بودند و هیچ حرفی را بیدلیل نمیزدند، اگر درباره دخترشان صحبت میکردند، باید میگشتیم ببینیم برای چه آن اتفاق را برای ما تعریف میکنند. یا مثلا درباره تفاوت پسرهایشان نکتههایی را میگفتند. آنزمان معلمها از فضاهای خانوادگی و داخلی زندگیشان حرفی نمیزدند. خانم جوادی اگر میگفتند پسرم فلان کار را کرده و من این را گفتم؛ حتما ربطی به فضا و اتفاقهای کلاس داشت. با کسی تعارف نداشتند، اگر از کسی خطایی سرمیزد، بیتکلف آن مساله را روی میز میآوردند و باز میکردند، سوالی در ذهن بچهها باقی نمیماند. یادم هست درباره مسایل اخلاقی حساس بودند و اگر مشکلی پیش میآمد، خیلی حالشان عوض میشد، چهره تغییر میکرد و مینشستند و سکوت میکردند. موضوع ناراحتی را بهخاطر ندارم، ولی بهطور شخصی هیچوقت ناراحت نمیشدند. مثلا اگر ما بچگی میکردیم، نسبت به خانم جوادی، دلخور نمیشدند، ولی در ارتباط با هم، اگر شاگردی، فضای کلاس را ناامن میکرد، خانم جوادی برخورد میکردند.
این نسل از معلمها تکرار نمیشوند و بهندرت چنین افراد دغدغهمندی را میبینیم.
خانم جوادی خیلی رئوفاند؛ خودشان همیشه میگویند بیشترمیتوانند بنویسند تا حرف بزنند. وقتی میخواهند حقشان را بگیرند، زود بغض میکنند. ولی یک آزاده به تمام معنا هستند، وقتی میخواهند دادخواهی کنند برای حق مظلوم. حقطلبی و دفاع از حق مظلوم، یکی از ویژگیهای بارز خانم جوادی است. اگر جایی حقی از کسی ضایع شود و خانم جوادی آنجا باشند، محال است چنین اتفاقی بیفتد. گاهی حتی خود را به خطر میاندازند.