مجری برنامه «سحرنشینی» از تجربه اولین اجرای سحرگاهی خود میگوید
چرا به خانم ها اعتماد نمی کنید
اجرای برنامه سحری لحظاتی سخت، اما شیرین و معنوی
«راحله امینیان» از مجریان باسابقه صداوسیماست که سالها با برنامه «به خانه برمیگردیم» در ذهن مخاطب شناخته شده است. امسال در رویکردی متفاوت، خانم امینیان را در سحرهای ماه رمضان در برنامهای با عنوان «سحرنشینی» دیدیم. محوریت این برنامه، توجه به جایگاه مادران و اهمیت نقش مادری در جامعه امروز و بیان صفات و ویژگیهای حضرت فاطمه سلامالله علیها و نقش ایشان در جامعه اسلامی است. حضور خانم امینیان به عنوان اولین بانوی مجری در یک برنامه سحرگاهی، بهانهای شد برای گفتوگو، تا از شیرینی اولین اجرا در سحرگاه رمضان بگوید.
- اولین تجربه اجرای برای برنامه سحرگاهی چهطور بود؟
تا حالا طبق یک قانون نانوشته اجرای برنامههای سحر، مختص مجریان آقا بود. وقتی اجرای برنامه به من پیشنهاد شد شوکه شدم، چون تا قبل از این تصور میکردم حتما موانعی وجود دارد که بانوان برای اجرای برنامههای سحرگاهی انتخاب نمیشوند. بعد از این پیشنهاد، متوجه شدم مانع جدی و نگران کنندهای وجود ندارد و صرفا باور اشتباهی است که خانمها ممکن است از عهده اجراهای اینچنینی برنیایند. فرصتی خواستم تا فکر کنم و مشورت بگیرم. همه دوستان و حتی همسرم که مهمترین مشاورم در این زمینه است، گفت بدون نگرانی قبول کنم. البته همسرم به این نکته هم اشاره کرد که کار سختی است چون به نوعی زندگی عادیام، دستخوش تغییراتی میشود، اما با توکل بر خدا و عنایت حضرت زهرا سلامالله علیها قبول کردم. در عین سخت بودن کار، اما اجرای برنامه سحرگاهی تجربه جذابی است!
- سختیهای کار چه بود؟
بههر حال برنامه زنده، سختیهای خاصی دارد و مجری در این برنامهها اجازه هیچ اشتباه و خطایی ندارد. ضمن اینکه برنامه سحر با برنامههای دیگر تفاوت دارد و فضایی روحانی و معنوی حاکم است. روزی که پیشنهاد این کار به من شد، گفتم من مجری برنامه معارفی نیستم و همیشه در برنامههایی با محوریت خانواده و مباحث اجتماعی کار کردهام. دوستان به من گفتند نمیخواهند این برنامه، صرفا معارفی باشد و نگاه، خانوادهمحور است. چون زندگی حضرت زهرا سلامالله علیها باید یک نمونه و الگوی سبکزندگی برای همه اعضای خانواده باشد. باتوجه به این رویکرد، کار را پذیرفتم.
سالهاست سابقه اجرای برنامه دارم و 17 سال است که برنامه روتین و زنده اجرا میکنم، اما آنتن زنده در عین جذابیتهایی که برای مجریها و مخاطبان دارد، حساسیتهایی هم دارد. چون مجری مقابل مردم است و در لحظه، با مخاطب ارتباط برقرار میکند و تعامل دارد، پس امکان خطا وجود ندارد. در برنامههای سحر، این خطا باید در حداقلترین حالت خود باشد. بنابراین استرس در برنامه «سحرنشینی» چندبرابر یک برنامه زنده، عادی است. همچنین بهدلیل فضای متفاوت سحرگاهی باید مراقبت کرد تا حال معنوی و روحانی برنامه در لحظههای سحر حفظ شود. در عین حال در این برنامه تاکید بر این است که رویکرد اصلی، خانواده باشد یعنی همه اعضای خانواده از نوجوان و جوانی که روزه میگیرد و سحر بیدار میشود تا پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ خانواده را باید در نظر گرفت. باید دامنه گسترده و متفاوتی از مخاطبان را مد نظر قرار داد که با علم به این موضوع، قطعا استرس کار مضاعف میشود.
در برنامه «سحرنشینی» سختی مضاعفی را برای خود ایجاد کردم، اینکه ابتدای هر برنامه یک داستانک تعریف کنم. تصمیم گرفتم داستانکها را خودم بنویسم. البته در ابتدا از نویسندگان برنامه کمک گرفتم، اما دوست داشتم این داستانها روایتی از من باشد. به همین دلیل، نوشتن این داستانکها را بهعهده گرفتم و شخصیتهای آن را خلق کردم. یکی دیگر از سختیها این بود که تصمیم گرفتم داستانکها در راستای موضوع برنامه همان شب باشد و این، کار را واقعا سخت میکرد. البته کرامات و عنایاتی در این شبها میشد که بهطرز عجیبی موضوعی به ذهنم الهام میشد و لطف حضرت زهرا سلامالله علیها بود که در خلق این داستانکها به من کمک میشد و کار را با وجود سختی، برایم شیرین کرد.
باوجود تمام این سختیها، جذابیت کار زیاد است. یعنی حس میکنم همنفس با انسانهایی هستم که در بینظیرترین لحظههای معنوی زندگی قرار دارند و این لطف خدا و عنایت حضرت زهرا سلامالله علیها بوده. انرژیهایی وجود داشت که واقعا حالم را خوب میکرد.
- برای پذیرفتن این اجرای متفاوت، مشکلی از طرف خانواده، بهخصوص همسر و فرزند وجود نداشت؟
وقتی پیشنهاد برنامه داده شد، اول با همسرم مشورت کردم که سالهاست در رادیو فعالیت دارد. همسرم شناخت خوبی از رسانه دارد و از گویندگان رادیو است. برایم مهم بود که همسرم راضی باشد. چون با پذیرفتن این کار، زمان سحر، در خانه حضور ندارم. همسرم بسیار موافق بود، همراهی کرد و برای فرزندم، هم پدری کرد و هم مادری! البته برای اینکه اعضای خانوادهام از نبود من در منزل، هنگام سحر آسیبی نبینند ،قبل از اینکه برای برنامه از منزل بیرون بیایم، سحری خانواده را آماده میکردم و همه کارهای مربوط به سحر را انجام میدادم.
- اجرا در برنامههای ویژه افطار و سحر، چه تفاوتی با برنامه «به خانه برمیگردیم» دارد؟
تنها نقطه اشتراک، خانوادهمحور بودن آنهاست، اما بهلحاظ محتوایی، ساخت برنامه و حتی ادبیاتی که باید در اینگونه برنامهها در نظر داشت، کاملا متفاوت است. در برنامهای مانند «به خانه برمیگردیم» بهراحتی میتوانید با مخاطب احوالپرسی کنید. البته در این برنامه هم میتوان با مخاطب ارتباط برقرار کرد، اما سختیها و ملاحظاتی دارد. مراقبتهایی وجود دارد که باید در برنامه رعایت کنم. باید مراقب باشم فضای سحرگاهی، در ذهن مخاطب خراب نشود. صحبتهای کارشناس برنامه را با دقت گوش دهم تا جاییکه اگر برای مخاطب، مبهم بود، وارد بحث شوم و با ادبیات روانتری آن را بیان کنم. باید خود را به جای مخاطب بگذارم و سوالهای ذهنی او را از کارشناس بپرسم. به نظرم برنامه سحرگاهی، بهخاطر فضای راز و نیازی که بر آن حاکم است، آداب ویژهای دارد که باید رعایت شود، برای همین با برنامههای دیگر متفاوت است.
- خاطرهای از سحرها و افطارهای ماه رمضان در دوران کودکی و نوجوانی دارید، یا از زمانیکه مادر شدهاید؟
مادرم در ماه رمضان، خیلی بیشتر از من زحمت میکشید، چون ما سه فرزند بودیم، سعی میکرد تمام افطارها و سحرها مطابق میل ما باشد. بهترین ماه در طول سال، برای من و برادرهایم، ماه رمضان بود و مادر همه ما را راضی نگه میداشت. نکته بعدی که خوب بهخاطر دارم این بود که تاکید خانواده بر این بود که قبل از اذان مغرب همه منزل باشیم و کنار خانواده افطار کنیم، اتفاقی که شاید این روزها، در خانوادهها بهدلیل مشغلههای کاری کمتر رخ میدهد و در طول سال اتفاق نمیافتد. بهطور کلی مودت و دلرحمی زیادی در ماه رمضان در دل انسانها وجود دارد که از هر خاطرهای به یادماندنیتر است.
اتفاق جالبی که مربوط به همین امسال میشود، این است که از وقتی مجری برنامه سحرنشینی شدم، در همین مدتی که دخترم مدرسه میرفت، همکلاسیها و معلمهایش با نگرانی از او میپرسیدند وقتی مادرت در زمان سحر، منزل نیست، سحری میخوری؟ دخترم از این تعجب کرده بود که چرا همه نگراناند؟ یا حتی از خودم هم میپرسند با وجود اینکه یک ساعت قبل از اذان تا بعد از اذان، سر اجرای برنامه هستم، مدام میپرسند که چه زمانی سحری میخوری؟
- واقعا با این زمان فشرده چه وقت غذا میل میکنید، یا میتوانید دعا و مناجاتی بخوانید؟
برنامه سحرنشینی ریتم تندی داشت و پلیبکها زیر سه دقیقه بود. مثلا دعای سحر 5 دقیقه است و واقعا فرصتی برای خوردن، آشامیدن، یا خواندن دعا و مناجات نیست. سحری من در زمان اجرای برنامه سحر، یک بطری آب و چند عدد خرما بود. برای همین در منزل، قبل از حرکت به سمت برنامه، غذایم را میخوردم. متاسفانه با توجه به فشرده بودن آیتمهای برنامه، امسال توفیق خواندن دعای سحر را هم نداشتم.
- به نظر شما «سحرنشینی» برنامه موفقی بود؟
«سحرنشینی» به لطف خدا و حضرت زهرا علیهاسلام بسیار خوب دیده شد که فکر میکنم بهدلیل رویکرد متفاوت آن است. اگر ویژهبرنامههای سحر، رویکرد تکراری داشته باشند، قطعا دلزدگی ایجاد میکنند بنابراین باید متفاوت و خلاقانه باشند. معتقدم رمز موفقیت «سحرنشینی» در رویکرد، ساختار و محتوای متفاوتش است و این تفاوت باید وجود داشته باشد. برنامههای سحر میتواند با حضور خانمها متفاوتتر اجرا شود. باید به خانمها اعتماد شود و در اجرای ماه رمضان هم حضور داشته باشند. دوستان در این برنامه به من اعتماد کردند که هم داستانکها را نوشتم و هم انتخاب مناجات قبل از اذان صبح را انجام دادم. امیدوارم «سحرنشینی» به آن دسته از افرادی که فکر میکنند خانمها توانمندی اجرای برنامه سحر را ندارند، ثابت کرده باشد مشکلی در این زمینه وجود ندارد و چهبسا برنامه با حضور بانوان، متفاوتتر ساخته شود. در رسانه ملی ثابت شده که اگر برنامه و محتوا متفاوت باشد مخاطب استقبال میکند و همراه و همسو میشود.
- مادرها چه نقشی در تربیت معنوی فرزندان دارند؟
همانطور که مادرها در تغذیه جسمی فرزندان بهخصوص در ماه رمضان موثرند و با حساسیت ویژهای، مراقب فرزندان هستند به همان نسبت، تغذیه روح و روان هم به دست مادر است. البته وظیفه پدران را نادیده نمیگیرم، چون نقش پدرها هم در این زمینه اهمیت دارد، اما چون مادران ساعتهای بیشتری کنار بچهها حضور دارند، در تربیت معنوی موثرترند. پدر و مادر، هر دو در شکلگیری تربیت معنوی بچهها نقش دارند که باید دور از افراط و تفریط باشد. باید در تربیت معنوی، جانب تعادل را بگیرند که متناسب با سن بچهها، تربیت معنوی و دینیشان هم شکل بگیرد، به این ترتیب در سن نوجوانی و جوانی دچار عدم اعتدال نمیشوند. گاهی تربیت افراطی خانوادهها، دلزدگی در نوجوان و جوان ایجاد میکند. گاهی از دل یک خانواده متدین میبینیم جوان متفاوتی رشد میکند که نمیتوان جوان را مقصر دانست. نقش مادر بسیار پررنگ و موثر است، اما هم پدر و هم مادر، با تربیت درست معنوی میتوانند فرزندانشان را رشد بدهند و بهواسطه این رشد دینی، خیالشان راحت باشد که زندگی فرزندشان امنیت معنوی دارد.
- به نظرتان مردم ایران هنوز هم مانند گذشته به مناسک دینی پایبندند؟
قطعا. نباید براساس ظواهر و حتی برخی حرفهایی که گفته میشود، انسانها را قضاوت کنیم. ممکن است اطرافمان افرادی را ببینیم که به نظر ما، از لحاظ اعتقادی پایبند نیستند، اما بهشدت بافت مذهبی در آنها شکل گرفته باشد. حتی برخی میگویند در بچههای دهه هشتادی باورهایی وجود دارد که بهلحاظ معنوی با نسلهای دیگر متفاوتاند، اما واقعا اینطور نیست. نباید به ظواهر توجه کنیم. نباید لجاجتها و اصرار به سرکشیهایی که در برخی نوجوانان وجود دارد به همه آنها تعمیم دهیم. نمیتوانیم منکر فطرت خداجوی انسانها شویم که تمایل به سمت معنویت دارد. ممکن است در تربیت یک جوان، والدین جای خطایی رفته باشند و این همان افراطی است که گفتم. پس نمیتوان همه اشتباهها را گردن جامعه انداخت.